طلوع دوگانگی مطلق (۲)
…قسمت قبل
سلامی مجدد
این قسمتو کوتاه ترنوشتم که دوستان اذیت نشن همچنین آخرداستان یه سورپرایز برای عزیزان از تن بلوری نسرینِ من…
…
اونشب بعدازدوشی که نسرین گرفت اومدبیرون بهش گفتم عزیزم پیام داری گفت کیه؟گفتم نمیدونم خودت نگاه کن وقتی پیامو باز کرد یه لبخند اومد به لبش گفتم کی بود؟گفت آقای مرادی تشکر کرده،گفتم چیز دیگه ای نگفته؟گفت نه همین،نمیدونم چرا پیشنهاد شو مخفی کرده ازم…
چند شب گذشته بود که طی این روزها نسرین ومرادی طبق کنترل من باهم چت میکردن حرفاشون عادی بود و خیلی کم پیش میومد بوی سکس بده ولی مرادی خیلی قربون زنم میرفت معلوم بودحسابی دلشو برده زنمم کم نمیذاشت مخصوصا برای اینکه ساپورتش کنه چون واقعا از لحاظ مالی زنمو سیر میکرد.
تا اینکه یک شب داشتیم باهم سریال میدیدیم ونسرینم کم وبیش چت میکرد که گفت حسین؟ گفتم جان؟گفت این علی گیرداده ویدیوکال بگیریم دلم تنگ شده گفتم خب بزار بعدسریال که گفت بهش میگم ولی گوش نمیکنه گفتم اگه توهم دلت میخواد باشه انجام بده یه بوس به لپم زد و پاشد بره اتاق که گفتم کجا؟گفت خب اینجا پیش تو روم نمیشه توهم لطفا نیا اتاق،گفتم مگه میخواین سکس تصویری داشته باشین؟با خجالت گفت خببب نمیدونم چی ازم میخواد گفتم باشه برو ولی ضبط نمایشگر تو روشن کن ببینم چی میگین گفت حسین بیخیال دیگه گفتم عشقم همینکه گفتم اگه نمیخوای پس کلا بیخیال شو گفت خیلی خوب بابا چشم چشم بعدم رفت اتاق،،،منم ادامه سریالو پلی کردم ولی اصلا تمرکز نداشتم همه فکرم تو اتاق بود برای همین ده دقیقه بعد سریال رو قطع کردم و رفتم دم اتاق گوشمو چسبوندم ببینم چی میگن ولی خیلی اهسته حرف میزدن
دودل بودم که برم تواتاق یا نه ازطرفی نمیخواستم نسرین ازم ناراحت بشه از طرفیم تحمل نداشتم پس دلمو به دریا زدم و اروم رفتم تو اتاق که دیدم به به پدرسگ چه آرایشی کرده با یه تاپ بندی نازک بدون سوتین و یه شورت توری دارن لاس میزنن و حرفای سکسی میزنن
نسرین از حضورم خیلی جا خورد ولی پشت دوربین نمیتونست چیزی بگه فقط اخم و اشاره میکرد رفتم نزدیک تخت دیدم شورتش انقدر خیسه که داره ازش آب میچکه دیگه صدای مرادیم می شنیدم که چطوری تعریف میکنه از زندم بازم حس شهوت جای غیرتمو گرفته بود کیرم سیخ شده بود
شورت نسرینو دراوردم و دیدم کصش مثل یه چشمه داغ داره میجوشه اولین لیسم همراه شدبایه آه طولانی نسرین که مرادی ازپشت گوشی یه جووون کشدار گفت دیگه جفتشون توی فضابودن زنم سینه هاشو هم از تاپ درآورده بود و دیگه کاملا داشت خودشو میمالید و حسابی قربون صدقه کیر مرادی میرفت یه لحظه مرادی ازش خاست از کصش فیلم بگیره نسرینم سریع اشاره کرد که برو اونطرف وقتی رفتم دوربینو گرفت روی پایین تنش و حسابی دلبری میکرد مرادیم دیگه رد داده بود و با یه نعره ارضا شد بعدازچنددقیقه ویدئو رو قطع کردن نسرین گفت وایی حسین دارم میمیرم منوبکن خواهش میکنم ارضام کن
سریع گوشیشو گرفتم و فیلم ضبط شدشو پلی کردم اول حرفاشون عادی بود زدم جلوت رسیدم قسمت سکسیش واییی بی شرف چه کیری داشت وقتی اینارو میدیدم کیرم به سیخ ترین حالتش رسید دیگه امون ندادم رفتم بین پای نسرین وکصشومیخوردم اونم باصدای بلند آه و ناله میکرد و میگفت جووون بخورش اره کیرت برای کسکشی زنت راست شده اره دیدی دوست پسر زنت چه کیری داره با همین زنتو میکنه اره بخورش
منم دیگه داشتم از شهوت میمردم کیرمو یک راست کردم توش انقدر غرق لذت بودیم که با چندتا تلمبه ارضا شدیم جفتمون جیغ میزدیم خیلی حال داد ولی بدیش این بود بعد از خالی شدن سریعا حس نفرت و تحقیر میومد سراغم
نسرین که حالمو فهمید بغلم کرد و گفت قربونت برم اینا همه فقط برای چند دقیقس مهم اینه من عاشق و وفادار توام منم که یکم حالم بهتر شده بود بوسیدمش و خوابیدیم…
از اون شب دوهفته ای میگذشت و چت و گفتگوهای عادی آقای مرادی وزنم ادامه داشت الحق نسرین خیلی آدم محتاط و وفاداری بود بدون نظر من هیچ کاری نمیکرد تا اینکه یک شب گفت حسین این علی خیلی گیر داده که برم خونش باز منم دیگه از خدا پنهون نباشه ازتوچه پنهون دلم میخادش نظرتوچیه عزیزم؟گفتم وقتی تومیخای دیگه نظرمن چه اهمیتی داره؟گفت دیگه این حرفونزن تومهم ترین ادم زندگیمی اگرمخالف باشی هرگزکاریو انجام نمیدم گفتم باشه عزیزم فقط مراقب زندگیمون باش گفت باشه ارباب اطاعت فقط یچیزی گفتم جونم؟گفت اونباررفتم خونه اون خیلی زحمت دادم اینباراگربشه میخام دعوتش کنم خونه خودمون خندیدمو گفتم دیوونه شدی؟؟گفت چرا گفتم اخه این آلونک چیه بخوای مهمون دعوت کنی گفت پس چکارکنیم؟گفتم خب بروخونش گفت نه دلم نمیخواد اگربرم بازمجبورم دوروز بهش کص بدم گفتم پس میگی چکارکنیم؟بعداز چنددقیقه گفت اهااان فهمیدم خونه باغ همتااینارو میگیرم(همون دوست صمیمیش)گفتم خب میخای بگی باکی میری گفت همتاجریانومیدونه گفتم چیییییی؟یعنی بهش گفتی رل مرادی شدی؟گفت اره گفتم وایییی ازدست تو چرا حرف تودهنتون خیس نمیخوره گفت تازه میدونه توهم خبرداری ازجریان کص دادنم دیگه عصبانی شدم میخاستم سرموبزنم به دیوار گفتم وایی نسرین ازدست تومن چکارکنم اگرابرومونو ببره چی؟خندیدوگفت نترس بابا انقدهمتا ازاین کثافت کاریاداره
که جرات نمیکنه آبروریزی کنه گفتم یعنی اونم دوست پسر داره؟گفت آره گفتم شوهرشم خبر داره؟گفت نه بابا حالا اگر تو پسر خوبی باشی شاید یبار برات جورش کردم گفتم نه خوشم نمیاد گفت عه نصف مردای شهر ارزوشونه همتارو بکنن تو ناز میاری؟گفتم نه هم شوهر داره همم اینکه از اخلاقش خوشم نمیاد خلاصه یکم کل کل کردیم و قرارشدفردا زنم مرادی و دعوت کنه باغ،،،قبلش بهم گفت تو باید بیای گفتم وا برای چی؟گفت خب جلوی تو روم نمیشه گفتم اره موقع ویدیوکالم همینو میگفتی ولی بعدش دیدی چقدر حشری شدی گفت اون فرق داشت الان واقعانمیخام جلوی توسکس کنم گفتم عزیزم بیخیال میخوام باشمو لذت بردن زنم ببینم گفت حسین اذیتم نکن دیگه گفتم خوشگلم یابامن یاکلاکنسل که دیگه مجبوری قبول کرد…
روز موعود فرا رسید خیلی استرس داشتم چون اولین بار بود میخواستم مرادی ملاقات کنم ظهرش زودتر رسیدیم به محل و نسرین یه قورمه سبزی بارگذاشت و دوتایی مشغول تمیز کردن خانه شدیم ساعتای هفت بود که زنم لوکیشن رو برای مرادی فرستاد چهل دقیقه ای طول کشید تارسید رفتیم استقبالش یه مرد چهارشونه قوی هیکل جنوبی بایه کت و شلوار سورمه ای و کراوات انگار مجلس عروسیش بود نسرینم یه بلوز شلوار عادی پوشیده بود که بلوزش یقه باز بود و یکم از چاک سینه هاش دیده میشد وسرشونه هاشم یکم لخت بود بعد احوال پرسی و حرف های مرسوم شامو خوردیم ولی جو خونه خیلی سنگین بود مخصوصا نسرین خیلی اضطراب داشت
بعد از شام مرادی رفت توی ماشینش و برگشتنی یه شیشه مشروب همراهش اورد گفت دیدم یکم جو سنگینه گفتم با این شاید یکم ارومتر بشیم نظرتون؟گفتم منوزنم فقط یکبار تجربه کردیم ولی اره خوبه فکر بد نیست نسرینم پاشد پیک اورد و کم کم شروع کردیم خوردن اما چون تجربه زیادی نداشتیم کم میخوردیم اما خودش خیلی خورد و حسابی مست شد و دائم شوخی و خنده می کرد بعد گفت خب نسرین جونم اگه میشه و حسین آقا اجازه میده یکم برامون برقص تا ما دیدن رقص این فرشته زیبا لذت ببریم
نسرین دم گوشم گفت اجازه هست برم لباس عوض کنم؟گفتم اوهوم عشقم راحت باش
نسرین رفت بعداز ده دقیقه برگشت وای خدای من چی میدیدم دهنم کف کرده بود ازاین همه جذابیت یه شورت لامباداو سوتین طرح پرچم امریکاپوشیده بود که هشتاددرصد ممه هاش بیرون بودن فکرنمیکردم انقدسریع بره سراصل مطلب،،،مرادی هم دهنش بازمونده بود نسرین شروع کرد رقصیدن واییی ممه هاش میلرزید بدجور حالم بدشده بود علیم پاشدوهمراهش میرقصید وحسابی دستمالیش میکرد بعدگفت حسین اقااجازه هست خانومتو یه بوس کنم؟گفتم امشب خانم منوشما نداره راحت باش که خندیدوگفت اخ قربون این خانم برم بعد لبشوگذاشت روی لب نسرین ویه بوسه طولانی کرد بعدم سریع لباساشو دراورد وفقط شورت پاش بود کیرش حسابی خودنمایی میکرد رفت پشت نسرین وحسابی سینه هاشومیچلوند وگردنشو میک میزد بعدرفت از جیب کتش یه گردنبند دراورد که معلوم بود خیلی گرون قیمته انداخت گردن زنم که وقتی داشت میبست نسرین به نشانه تشکرحسابی کونشو ازروی شورت میمالیدبه کیرش وعشوه میومد براش مستی اثرگذاشته بود وجفتشون همدیگه رو لخت کرده بودن وهمو لیس میزدنو میخوردن به حالت۶۹دراومدن که کیرش انقدکلفت بود فقط نسرین یکم ازشو میتونست ساک بزنه ولی علی حسابی کصشو میخورد ونالشو دراورده بود بعدم خوابوندش زیر وپاهاشو گزاشت روشونش یکم باکیرش میزد روی کصش میگفت نمیدونی چقدمنتظربودم دوباره این صحنه روببینم نسرین میگفت اههههه بکننن دیگه دارم میمیرم ولی علی نمیکرد که نسرین اینباری باالتماس گفت علییی بکنممم مثل سگ بکنمممم ببین شوهرم داره تماشامیکنه اهههه اینوکه گفت علیم حشری شدو تادسته کرد توش که ازشدت لذت سفیدی چشای زنمو دیدم برای یه لحظه نفسش بنداومد ولی بعدش خوب شدوشروع کرد اه وناله کردن
علی هم عاشق سینه های زنم بود و دائم یا داشت میمالید یا میک میزد منم از فرط حشریت کیرمو در اورده بودم و داشتم جق میزدم علی تو هر پوزیشنی دلش میخواست زنمو گایید معلوم بود قرص خورده و انگار قرارنبود ابش بیاد نسرین که خسته شده بود با ناله گفت علیی پس کی ابت میاد دارم میمیرم دیگه کصم درد گرفت گفت عشقم اگراجازه بدی یه کوچولو بکنم توکون خوشگلت سریع ابم میاد نسرین یه نگاه بهم کردکه اجازه بدم بهش که تاییدکردم علی هم خرکیف شد وسریع کرم اورد وسوراخشو چرب کرد البته ازقبلش حواسم بود که یواشکی کون نسرینو انگشت میکنه بعدش کاندومو دراورد ویکم کیرخودشوهم چرب کرد ولی هرچقدزور میزد داخل نمیرفت چون کلاهکش واقعا عجیب بزرگ بود ودیگه بیخیال شد وگفت اگرمیخای ابم بیاد به شکم درازبکش کامل بخوابم روت نسرین همینکارو کرد سینه های درشتش کامل پهن شده بودن وباهرتلمبه ای علی میزد کون زنم مثل ژله میلرزید وایی صحنه محشری بود نمیدونین چه لذتی داشت سریع رفتم جلوی نسرین نشستم وفهموندم بهش برام ساک بزنه بعدازدوتا میک فقط کل ابمو خالی کردم دهنش حتی نای حرف زدنم نداشتم وفقط آه میکشیدم علی هم بعدازچنددقیقه تلمبه زدن سریع گفت نسرین برگرد وقتی زنم برگشت
علی کاندومو درآورد کیرشو گذاشت روی کس زنمو با چندتا فریاد ابشو خالی کرد انقد پرش آبش زیاد بود که تا گردن و صورت نسرین ریخت بعدشم افتاد یه گوشه نفس نفس میزد نسرینم با دست اب علی رو میمالید به بدنش و یکم رو هم برداشت خورد.
علی ازم خواست حموم نشونش بدم ولی قبل رفتن گفت یه پیشنهاد دارم براتون هرچند احتمال میدم ردش کنین ماهم گفتیم خوب چیه؟گفت همانطور که میدونین من بچه ندارم وزنمم مریضه و حال خوبی نداره و خودمم میخوام تاچندوقت دیگه مهاجرت کنم برای همیشه و اگر شما مایل باشین نسرین جان یه بچه ازم حامله بشه که قبل از رفتنم تمام ملک و اموالم به نامش میکنم الانم فکرتون بکنین جوابشو بدین و بعد پاشد رفت منو نسرین یکم باهم حرف زدیم که هم نظر بودیم و مخالف بودیم چون دلمون میخواست بچه خودمونو بزرگ کنیم دوتایی رفتیم حمام وزیر دوش به علی اضافه شدیم ودونفری حسابی نسرین میخوردیم واقعاسکس داخل حمام یچیزدیگس بعدمن خوابیدم کف حمام و نسرین نشست روی کیرم و علی هم می خواست برای بار دوم شانسشو امتحان کنه ولی باز هرکاری میکرد کیرش داخل کون زنم نرفت که نرفت و باعث شد جاهامون عوض کنیم علی دراز کشید ومن کیرمو داخل کون زنم جا دادم برای اولین باربودکه سکس سه نفره رو تجربه می کردیم حال خیلی عجیب و تازه ای داشت توپوزیشن های مختلف کص وکون نسرینو یکی کردیم ومنم ابمو با قدرت ریختم داخل باسن تپلش و بی حال کف حمام افتادم
علی گفت بچه که نمیخواهید کونم که نمیشه بکنم حداقل اجازه بدین یکبار شده ابمو داخل کس خانمت خالی کنم که گفتم اگر نسرین قرص اورده باشه اشکال نداره که نسرین باسری تایید کرد
علی روی سکوی کوچیک حموم نشست وزنمو به پشت روی کیرش نشوند موقع ارضا شدن دستاشو زیر زانوی زنم گذاشت وکاملا به خودش چسبوند که باعث خلق یه تصویر فوق العاده شهوت ساز شد که نمیدونم چجوری اما باز ازم اب منی اومد و علی هم آبشو تا قطره اخر داخل کس زنم خالی کرد و کیرشو هم درنیاورد تا اینکه خودش شل شد و بیرون آمد
نسرین وعلی مرتب لب میگرفتن وعلی ازپشت ممه های زنمو میخورد نسرین کمی از منی علی که خارج شده بود رو با انگشتش به سمت دهانش برد ولیس میزد
برای اینکه باز حشری نشم از حمام خارج شدم وکمی بعدانهاهم پیش من اومدن که علی از بابت چنین فرصتایی از من خیلی تشکر کرد
اون شب من خوابیدم اما از صداها متوجه شدم که باز نصفه شب علی داره زنمو میکنه نمیدونم این دو نفر چه جونی داشتن وبعد از زنم تعریف کرد سکس سوم چون مخفیانه دور از چشم تو بود خیلی بیشتر بهش حال داد…
از این ماجراها حدود یک سالی گذشت که همسر آقای مرادی به رحمت خدا رفت مرادی هم مهاجرت کرد و دیگه ارتباطش با زنم قطع شد فقط از طریق وچت ویدیو کال سکس چت میکنن که باعث شده نسرین کمی افسردگی بگیره و منتظر شاید یک روز علی بازم برگرده…
نوشته: حسین