عاشقتم میسترس 6

وقتی می خواستم ازش خداحافظی کنم همون لحن و حالت خشنشو داشت . نمی دونم چرا با همه اینا دوستش داشتم . -ببینم می تونی بیای و با من زندگی کنی ;/; البته اگه بتونی با شرایط من کنار بیای و بسازی . حتی در کلامش هم نوعی حالت دستوری وجود داشت .. -یه بهونه ای میارم و میام پیشت . راستش هم دوست داشتم درکنارش باشم و با هر سازش برقصم و هم از این می ترسیدم که اگه من پیشش نباشم اون بره یه اسلیو دیگه واسه خودش پیدا کنه . موبراندامم راست می شد وقتی که تصور می کردم یکی دیگه داره تن لختشو دید می زنه . بوی دود سیگارهایی که خورده بودم اثرشو کرد و قبل از این که برم بالا آوردم . حالم خیلی بد شده بود .-صابر بچه ننه بازی درنیار . تامرد سیگار نکشه مرد نیست . ولی خب این یکی رو دیگه میذارم به عهده خودت . حوصله نعش کشی رو دیگه ندارم . . یه بهونه ای واسه خونه آوردم و با بهونه درس خوندن تونستم کاری کنم که خونواده زیاد منو زیر سوال نبرن . اونا بهم اعتماد داشتند . درهرحال من و صبورا هم خونه شدیم . هم خونه .. هم درس .. هم غذاو هم خواب .. اون با دخترای دیگه زیاد سر خوش نبود . عشق به این که منو بتونه خوب هدایت کنه و هر کاری که در سکس دوست داره باهام انجام بده و یه جوری قدرت خودشو نشونم بده باعث شده بود که در سیگار کشیدن بیشتر رعایت کنه تا من کمتر صدمه بخورم . اون لذت می برد از این که منو در سلطه خودش داشته باشه . دومین شبی که پیشش بودم منو به صلیب کشید . یه صلیب چوبی و پرملات . دستهای منو بسته بود و با پاهام می تونستم حرکت کنم . وسط اتاق پشت به من قمبل کرده ازم می خواست که در همون شرایط شاق کیرمو فرو کنم تو کوسش .  از این که بالاخره رضایت داده بود که این کارو براش انجام بدم لذت می بردم . ولی در شرایطی خیلی سخت . من باید سنگینی تخته ها و چوبهایی رو که به عنوان صلیب بهم بسته شده بود تحمل می کردم و با همون سنگینی خودمو رو به جلو حرکت داده کیرمو فرو می کردم تو کوسش . تازه باید مراقب می بودم که به میسترس خودم آسیبی نرسه و اونو هم به اوج لذت برسونم . فشار سنگینی بهم میومد . دو سه تا ضربه اولو که وارد کوسش کردم حس کردم دلم می خواد در جا آبمو خالی کنم . . هم این که خوشم میومد و هم اینکه ضربات بعدی فقط خستگی منو به دنبال داشت . خیلی سخت بود گاییدن صبورا با این شرایط ولی اون ازم می خواست که این کارو مرتب براش انجام بدم . طوری شده بودم که اگه ازم می خواست در همون لحظه آبمو خالی کنم دیگه نمیومد . از حال رفته بودم . رفت و یه دیگ پر از آبو آورد . پاشید به صورت و تنم و گفت بیدار شو دیگه . این قدر خودتو لوس نکن . اگه این قدر شل بازی در بیاری دیگه نمیگم بیای پیشم -معذرت می خوام بهم فرصت بده . من می خوام کنار تو باشم . دوستت دارم –دوستم داشته باش ولی مثل یک برده که اربابشو دوست داره .. مثل یک رعیتی که برای ملکه اش هر کاری می کنه . از اون دوست داشتنای مزخرف لیلی و مجنونی واسم نگو که حالم بهم می خوره . اگه دستم به نویسنده های زنده عاشق عشق برسه خودم گردنشونو می گیرم خفه شون می کنم . اگه خوب وظیفه اتو انجام بدی بهت اجازه میدم پس از یک کوس لیسی خوب یه چند دقیقه ای منو بکنی به شرطی که قول یک ارگاسمو بهم بدی و تضمین کنی که منو سر حالم می کنی . ته کیر منو با طناب نازک بست . طوری که آلت من کبود شده بود . همونو گذاشت تو دهنش . آبم نمیومد ولی کیرم دردش گرفته بود . وقتی که سرشو به لاپام چسبونده بود و کیرمو تا ته فرو کرده بود توی دهنش منم موهای سرشو نوازش می کردم .. یکی محکم زد به پشت دستم . این لحظه ها رو تحمل می کردم به این امید که بتونم یه لبخند رضایتی رو روی لباش ببینم . تا یه محبتی رو در کلامش احساس کنم . تا اگه اون جوری که من می خوام نتونه دوستم داشته باشه حداقل ازم راضی باشه و کارامو دوست داشته باشه . -پنج دقیقه آزادت می ذارم ببینم چیکار می کنی .. دلم می خواست از این فرصت استفاده کنم و اونو بکنم . کیر ضرب دیده خودمو فرو کنم تو کوس داغ و گرمش .. آبمو خالی کنم ولی گفتم بهتره طوری سر حالش کنم که خودش ازم بخواد این کارو براش انجام بدم .. لاپاشو به دو طرف باز کردم تا از لیسیدن کوسش شروع کنم . اون جایی رو که می دونستم حساس تره گذاشتمش تو دهنم و با حرکتای پی درپی رو به جلو و عقب میکش می زدم … ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

دکمه بازگشت به بالا