عاشقی و سکس با زن همسایه
سلام دوستان این اولین باره که میخوام بنویسم
این داستان واقعی که پارسال برام اتفاق افتاد برمیگرده به سختی ها و آزاری که خیلی از زوج ها توی زندگیشون کشیدن و میخوان با یه جنس مخالف درد و دل کنن که در نهایت به یه سکس ناخواسته تبدیل شد و اون مدت مثل یه خواب بود که همیشه به یادش خواهم بود یه بار داشتم توی راه پله میرفتم خونه که زن همسایمون که اسمش مهتابه اومد دم در با یه تاپ و شلوارک سکسی و منم اصلا انتظار نداشتم جلوی من این جوری بیاد بیرون هیچی با یه سلام و احوال پرسی از کنارش رد شدم رفتم ولی تا چند روز اون بدن قشنگ و اون هیکل سکسیش توی ذهنم بود تا این که ایدی اینستاگرام اونا پیدا کردم و پیام دادم بهش و به بهونه درد و دل سر صحبتا باهاش باز کردم دیگه هر روز کارم این بود که باهم درد و دل میکردیم و اون از اخلاق بد شوهرش و منم از اخلاق زنم میگفتم و خیلی درد هایی که توی زندگی کشیده بودیم شبیه هم بود و کم کم دیگه به هم علاقه مند شدیم و هر روز باید هم دیگه را میدیم یا اون وقتی شوهرش نبود من میرفتم خونشون یا اون میومد خونمون که دیگه بعد از یکم دست مالی کردن و لب گرفتن و سینه خوردن کارمون به سکس رسید دفعه اول خیلی ناراحت و پشیمون بود ولی انگار کیرم به دهنش مزه کرده بود و دوباره کارمون به سکس رسید عاشق خوردن کس و سوراخ کونش بود جوری میکردمش که تا حالا اصلا شوهرش نکرده بود یه کس خیلی تنگ که انگار تا حالا اصلا کیر نرفته بود توی این کس. بعد از 3 ماه رابطه که اون روز ها بهترین روز های عمرم بود و بهترین سکسی که با یه زن شوهر دار داشتم یه دفعه همه چیز تموم شد و حسرت دیدن و بوسیدنش رو دلم موند توصیه من اینه هیچ وقت فاز عاشقانه توی رابطه با یه زن شوهر دار برندارین میخوای بکنی بکن ولی من و اون بعد از جدایی از هم دیگه تا مرز خود کشی هم رفتیم دوستان ببخشید اگه داستانم سکسی نبود یه واقعیتی از زندگیم بود که شاید برای خیلی ها این اتفاق افتاده خیلی از ادم ها هستن که اصلا اشتباهی کنار هم دیگه ان و زن و شوهرن امید وارم اون نیمه گمشده تونا یه روز پیدا کنید.
نوشته: مسعود