عشقبازی در دانشگاه

من طنازم ۲۴سالمه این از اونجایی که خیلی جذاب و سکسی هستم کلی اتفاق برام افتاده،این اتفاق برای چند ساله پیشه دوران دانشگاه ،من رشته ادبیات انگلیسی درس میخوندم ،اطرافم پسر زیاد بود که درخواست دوستی میدادن ولی کم پیش میومد از کسی خوشم بیاد چون من از قیافه های مردونه خوشم میاد ،یه پسری بود رشته گیریم بعضی کلاسامون مشترک بود میدیدم تو سلف دنبالم میاد ،یا کافه هایی که میرفتم ،یبار داشتم میرفتم داخل کوچه دانشگاه با دوستم سیگار بکشم دنبالم بود گفت خیلی ازت خوشم میاد شمارمو بگیر ،خلاصه ازاونجایی که خیلی پیگیرم بود یه جور خاصی نگام میکرد که خیس میشدم گفتم بذار یه مدت باهاش بمونم ،دوستیمون هرروز صمیمی تر میشد و امیر عاشق تر انقدر که اگه یه دعوا کوچیک هم میکردم عصبی میشد وگریه می‌کرد خیلی سعی میکرد بهم نزدیک بشه و بهم دست بزنه ولی خب من اجازه نمیدادم میخواستم تشنه بمونه،یه روز که زباد محلش نمیکردم میدیدم عصبی کلافس ولی گفتم بذار یذره تو کف بمونه قدرمو بیشتر بدونه،کلاسای دانشگاه دوربین نداره ،بعد ازاینکه تو سلف قهوه مو خوردم به دوستم گفتم حوصله ندارم میرم سرکلاس توام هر موقع خواستی بیا و اون قبول کرد ،راهرو کسی نبود اکثر بچه ها پایین بودن ،در کلاس و باز کردم رفتم داخل تا بستم یکی دستمو گرفت برگشتم دیدم امیره منو محکم کوبند به دیوار از ترس و هیجان نفس نفس میزدم خودشو چسبوند بهم قفسه سینم از هیجان بالا پایین میشد صورتشو اورد جلو لبام نیمه باز بود ،زبونمو کشیدم رو لبام تا تربشه تا اومدم بگم چیکار میکنی تند تند زبونشو میکشید رو لبام انگار که داری یه چیزیو لیس میزنی ،یه جوری شدم بیشتر می خواستم گفتم آی امیر چیکارمیکنی گفت هیشش حالم بده جواب منو نمیدی مقنعمو داد بالا زیر مانتوم تاپ‌مشکی پوشیده بودم که به پوسفید سفیدم خیلی میومد شروع کرد از خط سینم تا گلمو زبون زدن گفت میخوامت طناز دیوونه گاییدنتم ،یکم ترسیدم ولی حال خوبم بیشتر از ترس بود میدونستم بهم آسیب نمیزنه منم ادامه دادم آه امیر میخوامت گفت کیرم کستو میخواد دکمه اول مانتمو باز کرد چنان سینمو فشار داد دردم اومد گفتم امیر آی آروم گفت خفه شو تا جرت ندادم جواب منو نمیدی گفتم ببخشید گفت ساکت سینمو درآورد و تاجایی که امکان داشت کرد داخل دهنش میک زد احساس کرد پاهام سست شد اونم اینم خوب فهمید دستشو انداخت پشت کمرم بعد از چنددقیقه کع سینم از گاز و فشار سرخ شد اومد لبامو خوردن دستشو برد پشت کمرم از شرت رد کرد اومدم دستشو بگیرم اخم کرد و با دست چپش دستمو گرفت به سوراخ کونم که رسید دستشو رو سوراخم حرکت داد ضعف کردم با ناله گفتم امیر گفت میدونی چقد تو کف کونت بودم ،انگشتتو دراورد بالذت کرد دهنش دوباره برد داخل آروم اروم فرو کرد بغلش کردم آه امیر کاش جرم بدی دیگه نمی تونم کونمو پاره کن میخاره آه کیرت بکن توش ،میخوام کس و کونمو خونی کنی اه لعنتی دیدم با حرفام حشری شد و انگشتشو یهو تا نصفه فرو کرد سرمو فرو کردم تو گردنش شروع کردم آه کشیدن یکم با کونم بازی کرد رو زانو‌نشست دکمه شلوارمو باز کرد با وحشی ترین حالت ممکن شلوارمو با ضرب داد پایین ،سرشو برد لای پام چنان میخورد و میک میزد مث تشنه ای که به اب رسیده مقنعه رو گرفتم جلو دهنم تا جیغ نزدم فقط خودمو تکون میدادم طاقت نیاوردم گفتم امیر میک بزن بخورش مال تو آخ امیر دارم کلافه میشم ابمو بیار سرشو فشار میدادم تو کسم با دو دستشو لپای کونمو گرفت فشار میداد سمت جلو زبونشو میکرد تو درمیاورد دیگه نمی تونستم چنان میک زد کسمو که احساس کردم از بلندی سقوط کردم سرشو بیرون اورد آبم دور لبش پخش شده بود ،رونای تپلم خیس بود گفتم امیر دستمال ندارم همه جام خیس ،اول زبونشو رو کسم کشید وقتی تقریبا تمیز شد شورتمو داد بالا تو چشمام زل زد کسمو از رو شرت بوس کرد دلم ضعف رفت با این کارش میدونستم عاشقمه،با دستش اطراف کسمو تمیز کردم گفتم امیر دستات کثیف شد که کرد دهنش گفت تمیز شد شلوار مو خودش کشید بالا میدونست بی حالم لبامو بوسید گفت خیلی میخوامت منو نشوند رو صندلی و رفت ،همه این اتفاقا تو پنج دقیقه اتفاق افتاد ولی یکی از بهترین روزای زندگیم شد

نوشته: طناز 76

دکمه بازگشت به بالا