عشق اول سکس اول

سلام به بروبچ من پیمان هستم و میخوام داستان اولین عشقمو واستون تعریف کنم امیدوارم لذت ببرید درضمن همین اول بگم که تمام اسمها مستعاره و اگه اشتباه نگارشی داشتم عذر میخوام
بریم سراغ داستان حدود ده سال پیش وقتی 17ساله بودم و تازه درسو ول کرده بودم یکروز که سر میلان واستاده بودم دوتا دختر که تاحالا ندیده بودمشون از کنارم رد شدن یکی لاغر و مانتویی که زیاد مالی نبود و یکی تپل و خوشگل باچشای عسلی و چادری و واقعا ناز هنوز خیلی دورنشده بودن که علی دوستم با ماشین پیکانش رسید و گفت سوار شو بریم دنبالشون یکی دوتا کوچه دنباشون رفتیم تا رسیدیم تو یک کوچه خلوت و من چندتا متلک به دخترا گفتم که جوابمو ندادن و رفتن تو یک خونه ته کوچه و ماهم برگشتیم عصر حدود ساعتای 4یا5عصر داشتم ماشین بابامو که اونم پیکان بود میشستم که دیدم اون دختر چادریه بایک پسر قد بلند و خشگل دارن به سمت من میان تا رسیدن بهم پسره جلو اومد و گفت که چرا مزاحم نامزد من شدی و باهم درگیر شدیم منم که تو محل خودمون بودم چوبو از تو ماشین برداشتم و تااون وقت دوتا از بچه محلامونم رسیدن و پسررو خوب زدیم وقتی دعوا تموم شد دیدم دختره تو حین درگیری رفته و نیست امار دختر چادری و چشم عسلیرو دراوردم تازه به محل ما اومده بودن و تو یک ارایشگاه زنانه همون نزدیکا کار میکرد منم برای لجبازی هر بار که میدیدمش اذیتش میکردم یک هفته ای ازین جریان گذشت که سرظهر حدود دو سه ظهر داشتم باماشین بابام کس چرخ میزدم دیدمش رفتم کنارش واستادم که اذیتش کنم دیدم اومد سمت ماشین و خواست درب جلو باز کنه که قفل بود و در عقبو باز کرد و نشست تو ماشین واقعیتش اول من فکر کردم میخواد فحش بده یا یکطوری اذیتامو جبران کنه ولی بعد سلام کردنش خیالم راحت شد اسمش ارزو بود و باباش کارگاه کفاشی داشت و یکسال پیش ورشکست شده بود و اومده بودن جنوب شهر محله ما دوتا خواهر بودن و یک برادر که تو نیروی دریایی بود ارزو بهم گفت که از روز اول ازمن خوشش اومده و اون پسرم که دنباش بوده واسه اینکه حال منو بگیره اورده و بهش قول دوستی داده و دیگه بعد اونروز محلش نداده و جریانشون تموم شده رابطه ما ادامه داشت و تمام زندگی من ارزو شده بود که
حالا تو محل به ارزو خشگله معروف شده بود و همه پسرای محل ارزوی بدست اوردن اونو داشتن صبح ساعت 9منتظرش میشدم تا بیا ببینمش و باهم صحبت کنیم ظهر و شبم همینطور و روزی سه چهار بار تو راه خونه یا ارایشگاه محل کارش باید همدیگرو میدیدیم باچندتا از بچه محلامون بخاطر مزاحمت واسش دعوا کردم و خلاصه خیلی خیلی دوسش داشتم ارزو سه سال از من بزرگتر بود ولی من نخواستم بفهمه تا اینکه بعد یکسال اتفاقی کپی شناسنممو دید و متوجه اختلاف سنمو شد اونروز روز مرگ عشق اون بمن بود شایدم فقط قصدش ازدواج بود بعد که فهمید من ازش کوچیکترم نامید شد و اخلاق و رفتارش 180درجه تغییر کرد من که خیلی عاشقش بودم خیلی ناراحت بودم و هرچی میگفتم من دوست دارم و اختلاف سنیمونو دلیل نمیشه و من میگیرمت ولی دیگه ارزو ارزوی قبل نشد و منم هرروز حالم از رفتارای ارزو و بی محلیاش بدتر میشد چندوقتی بود شاگرد یک تابلو سازی شده بودم و استام اسمش مجید بود که 6سال ازمن بزرگتر بود و خیلی باهم دوست بودیم و از جریان من و ارزو کاملا خبر داشت اما چون گفته بودم بهش قصد ازدواج باارزورو دارم هیچوقت دربارش صحبت نمیکرد مبادا ناراحت بشم یکروز مجید بهم گفت چیشده خیلی گرفته ای و اعصاب نداری منم انگار دنبال بهانه بودم اشکم سرازیر شد و از سیر تا پیاز جریانو واسش تعریف کردم مجید گفت یک چیزی بگم ناراحت نمیشی پیمان منم گفتم اگه کس شعر نباشه نه ناراحت نمیشم مجید گفت باید بکنیش انگار منو برق گرفته باشه از جام پریدم و بهش توپیدم که این چه حرفیه و من تو این یکسال دستم به ارزو نخورده و عشق ما پاکه و ازین کس شعرا مجید گفت دخترارو اگه بکنیشون عاشقت میشن اگه عاشقشون بشی میکننت و ارزو بخوای نخوای ازت جدا میشه حداقل بکنش که دلت نسوزه نذاشتم ادامه بده ولی شب خیلی بحرفاش فکر کردم و بالاخره تصمیم گرفتم واسه انتقام بکنمش ولی هنوز عاشقش بودم فرداش تو ماشین دست ارزورو گرفتم و واسه اولین بار بوسیدمش و قرار شد فردا که خونمون خال بود بیا خونمون قبل از رفتن به ارایشگاه منم شب رفتم حمام و به خودم رسیدم و تاصبح از فکر فردا خوابم نبرد بالاخره اولین سکسم قرار بود باعشقم باشه ساعت 8ونیم فرداش ارزو اومد و من درخونرو باز گذاشتم واسم عجیب بود بدون هیچ ناز کردنی اومد خونه انگار خیلی وقت بوده منتظر این روز بوده و باخودش میگفته این کسخل چرا منو نمیکنه اونروز بنظرم خیلی سکسی تر و خوشگل تر شده بود بردمش تو اتاقم و روی تخت نشوندمش حالا مشکل این بود که بعد یکسال چطوری شروع کنم بالاخره دلو به دریا زدم و کنارش نشستمو شروع کردم به لب گرفتن خیلی هیجان داشتم دستام همش به سینه هاش بود و از طعم لباش مست مست شده بودم دلم میخواست زمان متوقف بشه و همیشه تو همون حالت باشم بوی صابون بدنش بهم حس خوبی میداد هنوز حتی چادرشم سرش بود یواش خوابوندمش روی تخت و به بغل خوابیدم کنارش دستمو بردم روی کونش وای چقدر سفت و خوش فرم بود تو لب گرفتن دستمو بردم تو شلوارش و به کسش رسوندم خیس خیس بود ارزو تو بغلم از شهوت داشت از هوش میرفت بلندش کردم و لباساشو دراورم غیر از شرت و سوتینش که کرم رنگ بود و شرتشم تریکو کرم با خرسای کوچولوی قهوه ای رنگ خودمم باشرت و رکابی بودم باز لبارو درگیر کردیم و دستمو رسوندم به سوراخ کونش و یواش انگشتمو فرو کردم تو کونش اونم هی دستمو پس میزد ولی معلوم بود خوشش اومده فقط ناز میکنه شرتشو دراورم واقعا بدنش محشر بود و منم دیوونه بدن و بوی بدنش شده بودم تو فیلما دیده بودم کسو میخورن و بااینکه واقعا کسش تمیز و خواستنی بود اما نتونستم کسشو بخورم فقط انگشتم تو سوراخ کونش کار میکرد بهش گفتم به پشت بخوابه اونم بدون هیچ کم و کاستی کارایی که میگفتم اجرا میکرد کرمو از روی میز برداشتم و به کیرم و سوراخ کونش زدم و گفتم بادوتا دستاش لمبراشو باز بگیره و یکم کونشو بده بالا و منم کیرمو گذاشتم دم سوراخش بعد دو سه بار که کیرم سر خورد رفت سمت کسش بالاخره رفت تو کونش توش گرم بود و بافشار کون تنگش کیرمو تو خودش داشت نگاه کردم دیدم صورتشو فشار داده تو بالش و قرمز شده معلوم بود خیلی درد میکشه و بعد چند دقیقه شروع کردم به تلمبه زدن و صورت ارزو هنوز تو باش بود فقط یک لحظه سرشو بلند کرد گفت ابشو بریز روی کمرم توش نریزی همین حرفش شهوتمو چند برابر کرد و هنوز حرفش تموم نشده بود بافشار تمام ابم ریختم تو کونش احساس میکردم هرچی میاد ابم تموم نمیشه بیحال شدم و افتادم روش و هنوز کیرم تو کونش بود کم کم کیرم خوابید از تو کونش اومد بیرون به ساعت نگاه کردم 10و نیم بود گفتم دیرت نشه گفت اشکال نداره گفتم به سرکارم دیرتر میام و باز تو بغل هم بودیم یکم که گذشت ارزو شروع به بازی با کیرم کرد و باز کیرم بلند شد گفتم به پشت بخواب که قبول نکرد و گفت از عقب بسه کونم پاره شد و کیرمو گذاشت لای پاش از جلو و خودشو جلو عقب میکرد که تند شد و یکهو ول کرد که بعدا فهمیدم ارضا شده و منم نشستم رو کونش و جرق زدم و ابمو ریختم روکونش و بادستمال تمیزش کردم و لباساشو پوشید و یه لب توپ و خداحافظی کرد و رفت یه ربع بعد به تلفن خونه زنگ زد و گفت خیلی حال کرده و تشکر کرد و دوباره رابطمون عالی شد با این تفاوت که هفته ای دو سه بار میکردمش و تازه به حرف استا مجیدم رسیدم که دخترارو اگه بکنیشون عاشقت میشن عاشقشون بشی میکننت

امیدوارم لذت برده باشین این داستان اولین عشق و بعدش اولین سکس من بود که واقعی واقعی بود دیگه قضاوت باخودتون من و ارزو تو یکسال بعدش خیلی جاها باهم سکس داشتیم که هرکدومش داستان خودشو داره و اخره این رابطه هم داستان جالب داره که اگه بازخورد و نظراتون خوب باشه واستون میذارم خدانگهدار
نوشته: پیمان

دکمه بازگشت به بالا