عشق جاودان من (۲)

…قسمت قبل

ادامه قسمت قبل …
درود به همگی
بعد از مدتها اومدم و ادامه داستانمو یا بهتر بگم بهترین خاطراتمو با سارا ادامه بدم .توی کامنتها بعضی از عزیزان گفتن که ادبیات داستانت خوب نبود واقعیت هم گفتن ولی داستان نویس نیستم و داستان نویسی هم نکردم حقیقتا خاطره ای واقعی که توی زندگیم پیش اومد رو براتون نوشتم .و اینکه یکی از خواننده ها نوشته بود چرا باهاش ازدواج نمیکنی دلیلشو براتون دقیقا توضیح میدم .
بعد از آشنایی با سارا و رابطه مون دیگه چنان بهم وابسته شده بودیم که حتی یه لحظه نمیتونستیم از جدا بمونیم .بهمین خاطر از پدر و مادرم برخلاف میلشون جدا شدم و راضیشون کردم به رفتن و توی یک مجتمع یه آپارتمان یک خوابه اجاره کردم البته با بدبختی چون به مجرد اجاره نمیدادن.
خونه رو تجهیز کردم و زندگی کاملا مجردی رو شروع کردم که چند ماهی که گذشت صاحبخونه گفت میخواد خونه رو بفروشه اگه مشتری آوردم خونه باش که بازدید کنن.
یه چندتا مشتری اومد و قرار شد به بکیشون بفروشه .
توی محل کار با یکی از همکارام که دوست خوبی هم هست مشورت کردم
گفت:چرا خودت نمیخریش
گفتم: پولم کمه اینم نقد میخواد
گفت: من کمکت میکنم بخرش دیگه با صاحبخونه صحبت کردمو یه مقداری هم چک و چونه زدم و خریدمش البته با کمک دوستم بازهم یه مقدار کم داشتم.
که سارا گفت: نگران نباش من طلاهامو میفروشم بهش بده اولش راضی نشدم ولی خودش یه شب اومد طلاها رو گذاشت و رفت . منم تموم پول خونه رو تسویه کردم خونه رو دوباره با سلیقه سارا بازسازی کردم.
یه شب سارا اومد پیشم و تا صبح باهم بودیم و اون شب با هم رفتیم بیرون و با وامی که گرفته بودم اندازه طلاهایی که سارا بهم داده بود و حتی یه کم بیشتر یه سرویس طلا خوشکل براش گرفتم .
شب وقتی که اومدیم خونه بعد شام ،بلند شد رفت حمام من هم یه چندتا قوطی آبجو برام از مریوان اورده بودن رو از یخچال بیرون آوردم با یه کم مغزیجات گذاشتم یه قلیون هم چاق کردم منتظر اومدن سارای عزیزم شدم .
اومد بیرون و رفت داخل اتاق خواب دیدم صدای پلاستیک و… اینا میاد
صداش کردم چیکار میکنی
گفت: صبر کن الان میام .یه ده دقیقه ای شد و از در اتاق خواب اومد بیرون تکیه زد توی آستانه در دست بغل زد
گفت: چطوریم با صداش برگشتم دیدم لعبتی شده یه لباس خواب صورتی تا روی زانو بدون سوتین و یه شرت کاملا بندی که فقط جلوش اندازه ۴سانت تور بود پوشیده سرویس طلاش هم انداخته بود یه لبخند زیبا روی لبش بی اختیار بلند شدم رفتم گرفتمش توی بغلم و پیشانیشو چشمای قهوه ای نازشو بوسیدم .توی هم حالت یه چند دقیقه ای تموم بدنشو بوسیدم.
نشستیم کنار هم
قوطیها رو دید اول فکر میکرد انرژی زا ست
گفت: به خودت هم خوب میرسیا
گفتم: من غیر این نوشیدنی چیزی دیگه ای نمیخورم اوردم اگه دوست داری باهم بخوریم
گفت مگه چیه؟
گفتم آبجو هست؟
اخماشو کشید توی هم
گفت : فکر نمیکردم مشروب بخوری
منم گفتم :سارا ناراحت نشو من توی ماه شاید یه شب یه قوطی بخورم اگه ناراحت میشی میزارم توی یخچال میدم به دوستام برداشتم بردم گذاشتم توی یخچال نشستم کنارش نگاش کردم
بهش گفتم :دیگه تمام بهت قول میدم نمیخورم
گفت :قول مردونه
گفتم :مردونه
ولی اجازه هست اگه این قلیون هم زهرش نمیکنی چندتا پک بزنم خندید
گفت :باشه اینم زیاد نکش دوس ندارم چهره و لبت سیاه ببینم .
بعد من تو رو توی حالت عادی بدون مستی میخوام کنارم باشی و یه داستان از کتاب خسرو شیرین نظامی برام تعریف کرد که خسرو شب زفاف چنان مست بوده که شیرین یه پیرزن رو بجای خودش وارد اتاق خواب میکنه و خسرو متوجه نمیشه ولی وقتی که میخواد خسرو شروع به سکس کنه متوجه میشه و خلاصه داد و فریاد که شیرین وارد میشه و میگه: من اینو بخاطر اینکه مست بودی وارد حریمت کردم که میدونستم در حالت مستی تو زیبایی منو نمیبینی فقط چون مستی با مستیت حال میکنی نه با من .
خلاصه قانع شدمو
عرض کردم :سارا جون چشم نمیخورم غلط کردنو گذاشتن واسه همین موقع ها دستشو دور گردنم انداخت و سینشو به دهنم نزدیک کرد اروم نوک سینه ش رو با اون لباس خوابش رو صورتم میکشید
( دوستانی که به این چیزا دقت میکنن عین خروس سوار نمیشن و نمیان پایین نوک سینه هنگام تحریک اندازه ش یه کم بزرگ و برجسته تر و سفت تر میشه )
من هم لباسشو کنار زدم نوکش شروع به لیس زدن کردمو حسابی تحریکش کردم خودشو ازم جدا کرد
گفت:پارسا ببخش بهت ضد حال زدم نذاشتم مشروب بخوری ولی من توی این حالت دوست دارم و میخوام توی هوشیاری احساستو ببینم البته بارها دیدم ولی میخوام همیشه حس قشنگت برام تکرار بشه
بعد بلند شد رفت سر یخچال قوطی رو اورد گذاشت زغال هم گذاشت
گفت: میخوام امشبو هر چی که توی بخوای انجام بدیم من تا حالا بجان مادرم نخوردم ولی دوس دارم امتحان کنم فقط مواظب باش نیفتم رو دستت
گفتم : ببین این درصد الکلش زیاد نیس روش بخون ۸ الی ۱۰ درصده زیاد مست نمیکنه فقط داغ میشه بدن ولی اگه واقعا دوست نداری نخور گفت نه من بهت اعتماد دارم تا اخرش هستم منم یه نوشیدنی اوردم که کنارش مزه کنه که حالش بد نشه چون بار اولش بود .
خلاصه براش ریختم و نوشیدنی هم گذاشتم کنار دستش و بسلامتیش زدیم بهم و خوردیم اولش یه کم بدش اومد
بعد دیگه ‌دومی و سومی ریختم تقریبا از تلخیش خوشش اومد چندتا پک قلیون هم زد رفت رو هوا
(اساتید و رهروان زکریای رازی فکر کنم این حالتها رو تجربه کردند و اگه تایید میکنند بدوستانی که فحش آماده کردن و به بنده عنایت کنند بفرمایند تصدیق کنند)
یه چند تا که خورد صورت قشنگش گل انداخت
متوجه شدم که وقتی حرف میزنه زبونش کلفت شده سخت میگه خنده م گرفت
گفتم: سارا صداقت تو دوست دارم بخدا که اولین بارته دیگه نخور بسه
:گفت نه قول دادم تا اخرش باهات باشم و هستم توی بغلم گرفتمشو ریختمو خوردیم منم سینه ه و شکمشو اروم میمالیدم بهترین حسی که توی دنیا یکی میتونه داشته باشه رو تجربه کردم کلی باهاش حرف زدم و گفتیم و خندیدیم وسطای صحبت هم ،
گفت: پارسا یه خواهش دارم فقط یه بار دوست دارم شراب رو تجربه کنم میتونی بگیری
گفتم:یا خدا تو که میگی فقط همین امشب کلی داستان سرایی کردی
گفت: نترس من شراب رو شنیدم طعمش خاصه فقط یه بار هم دوست داشتم اونو تجربه کنم فقط یه بار شراب بگیر بخوریم
گفتم: الکلی نشی صلوات
گفت: نمیشم همون یه بار باهم میخوریم و تمتم اگه اسمشو اوردی خودم کشتمت
گفتم :باشه برات میگیرم ولی باید مثل همین الان شب اینجا باشی چون نمیخوام با حال خراب بری خونه
گفت: باشه همینکارم میکنم
دیگه با همین حال خواستم که بریم اتاق خواب
گفت :بریم فقط خودت منو ببر نمیتونم بلند بشم.
روی دست بلندش کردم بردمش روی تخت بند لباسو باز کردم دوتا سینه های نازشو رسوندم بهم نوک دوتاشو بزور رسوندم بهم وخوردمشون بخودش پیچ و تاب میداد رفتم پایین از بالای سینه ش بوسیدم و لیس زدم تا شورتش یه کم شورتشو زدم کنار و چوچولشو با لبم گرفتم حسابی خوردم روی شورتش یه خط خیس افتاده بود که نشون تحریک زیادشو میداد زبونمو وارد کردم چرخوندم که دیدم با دستش سرمو داره جدا میکنه
گفت:پارسا نخور بخدا الان ارگاسم میشم پاشو بزار داخلش میخوام با کیرت ارضام کنی بند شورتشو باز کردم با اینکه دوست داشتم حسابی با چوچولش عشقبازی کنم ولی دیگه پاهاشو باز کردم بزارم داخلش دیدم نشست
گفت: بزار برات بخورم پس من چی؟
برگشتم سمت دهنش کیرمو با لبش نوازش کرد زبونشو از پایین کشید تا کلاهک اروم فرو کرد توی دهنش یه چند دقیقه ای حسابی خوردش با بیضه هام بازی میکرد بین خوردن هم حرف میزد و منو بیشتر تحریک میکرد
میگفت :حسابی کلفت شو باید اون سوراخ رو برام پر کنی
درازتر شو میخوام تا توی رحمم بری و…
منم دیگه داشتم کم کم به خاطر این حرفاشو حالتاش ارضا میشدم
گفتم: سارا اگه اجازه صادر میفرمایی این دوتا رو به وصال هم برسونیم خندید و یه بفرمایی صادر کرد اجازه ورود داد
یواش لباشو حرکت داد
گفت :فقط ارضام کنم پاهاشو دوباره از هم باز کردم یه کم دیگه خوردمش و کیرمو با آبش خیس کردم اروم واردش کردم
(اینم بگم بخاطر ماموریتی که رفته بودم و بعدم واسه خرید آپارتمان دو سه هفته ای باهم سکس نداشتیم )
روش خیمه زدمو سینه هاشو لیس میزدم اول اروم عقب جلو میکردم بعدهم تندترش کردم فکر نمیکردم دوتا لیوان آبجو این بلا رو سرش بیاره از بس خیس شده بود به هیچ روان کننده ای نیاز نبود یه ده دقیقه ای حال کردم که دیگه دستشو انداخت پشتم منو می کشید به خودش بحدی فشار میداد که سر کیرم با ته واژنش برخورد میکرد با برخوردش ابروهای خوشکلش رو توی هم می کشید یه آه بلندی کشید با چندتا حرکت دیدم نفس هاش بیشتر شد و یه آه بلندی کشید لبامو با لباش گرفت حسابی میک میزد و تشکر میکرد دستاش دیگه از هم باز کرد بی حس روی تخت افتاد
تند تند شکسته شکسته میگفت: پارسا توهم دیگه عشقم ارضا شو
گفتم :نه فعلا صبر کن کشیدم بیرون و با دستمال بین پاشو یه کم تمیز کردم رفتم زیر دوش خودمو که از بالای شکم تا زیر بیضم خیس شده بود شستم اومدم بیرون هوس دود کردم رفتم چندتا پک زدم به قلیون دیدم خاموشه چندتا ذغال گزاشتم و سر قلیون هم عوض کردم یه لیوان ویتامین سی ریختم دادم بهش
گفت: باید برم دستشویی گفتم واسه آبجو هست برو
بعدم رفت حمام منم لخت نشستم کنار تراس مشغول به کشیدن قلیون یه اهنگ هم گذاشتم
از حمام اومد بیرون حوله دورش بود نوشیدنی هم دستش
گفت: پارسا فکر میکنم توی زندگیم بهترین شبو تجربه کردم
اومد کنارم نشست قلیونو ازم گرفت یه چندتا قل زد
گفت :چرا ارضا نشدی مگه قرص و اسپری استفاده کردی
گفتم: نه بابا قرص کجا بود مشروبه کار خودشو کرد دوس داشتم تا صبح چند بار سکس کنیم
خندید گفت: هی ماشالا کمر مثلا چند بار
گفتم: هر چند باری که تو بتونی ؟بلند شد رفت سر یخچال یه قوطی دیگه با لیوان و مغز پسته اورد گذاشت کنارم
گفتم: با تعجب بازم میخوای بخوری
گفت: میخام تمومش کنی دیگه نگیری فقط همین امشبو
گفتم :خراب میشیا تو عادت نداری
گفت نمیشم
میترسی بیفتم رو دستت ؟
نترس خیلی تلخیشو دوست داشتم
بوسیدمش
گفتم :خب بریز حالا که آوردی پر کرد و دستشو کشید روی کیرم
با خنده گفت: بسلامتیش که همیشه همین جوری قوی باشه
خوردیم .
دستمو بردم وسط پاش و بردم پایین تر سوراخ کونش لمس کردم پاهاشو جمع کرد
گفت: پارسا نکن هرچی میخوای از جلو اصلا فکر عقب نکن
دیدم ناراحت شده
گفتم: من همینجور دستمو کشیدم واقعا نمیخوام
این کلوچه ت اینقدر ناز و تنگه که همینجور بهش فکر میکنم آبم میاد من هیچوقت حتی یه لحظه راضی به درد کشیدنت نیستم مطمئن باش هیچوقت نمیخوام ثانیه ای ناراحت ببینمت بغلم کردم
گفت :ممنونم اشکال نداره عزیزم ناراحت نشدم لمس میخوای کنی اشکال نداره ولی سکس از پشت و نمیخوام
گفتم :چشم نگران نباش عزیز دل
خلاصه ساعتو نگاه کردم دیده ده دقیقه به دو هست
گفتم: بخوریم بریم بخوابیم
گفت: بخوابیم ؟مگه تو نمیخوای،امشب خواب بی خواب قلیون تو بکش امشب باهم خیلی کار داریم باید امشب چنان ترتیبمو بدی که صبح تموم بدنمو توی حموم خودت ماساژ بدی بشوری
گفتم: تو دستور بده خوشگل خانم پس فقط بزار یه کم بشینیم حرف بزنیم بعد بریم
دستشو گذاشت روی کیرم حسابی مالیدش سرش هم روی شونه م بود یه لیوان دیگه هم که از قبل ریخته بود و داد دستم باهم خوردیم و صحبت کردیم منم بدنشو آروم ماساژ میداد و آپاده ش میکردم حولشو کامل زد کنار
گفت پارسا خیلی تحریک شدم پاشو بهش برس که منتظره و داره دل میزنه سرمو اوردم پایین سینه هاشو مالیدم و خوردم و اونم قلیون میکشید دستشو گذاشتم زیر چونه م لبشو گذاشت روی لبم دود قلیونو فوت کرد توی دهنم دیدم واقعا دوباره حشریه خودش دستمو گرفت تلو تلو خوران دوتایی رفتیم توی اتاق افتادیم روی هم بدون مقدمه نشست روم
کیرمو گرفت کرد داخل خودش با شدت هرچه تمام بالا و پایین میکرد دستامو گرفت گذاشت روی سینش میمالیدم سینشو میاورد جلو دهنمو میخوردمشون دستمو روی کونش میمالیدم یه کم هم انگشتمو با زبونش خیس کردم گذاشتم روی سوراخ کونش و نوازش کردم حس میکردم خوشش اومده که بعدها هم گفت تا همین حد خیلی دوست دارم اینقد بالا بودم که دیگه کیرمو حس نمیکردم که دوباره ارضا شد برگردوندمش از پشت کردم داخلش که این دفعه خیلی ناله کرد چون میخواستم ارضا بشم اگه جا میگرفت دوتا بیضمو هم می فرستادم داخل که دیدم میخوام ارضا بشم سریع دستمالو گرفتم حین درآوردن چند تا قطره هم ریخت در سوراخ کونش حسابی خالی شدم که برگشت دراز کشید
روی کمر سرمو گذاشتم نزدیک کسش با دستمال تمیز کردم و چند تا بوسش کردم همونجور سرم اونجا بود که دوتایی خوابمون برد نفهمیدیم کی و چند ساعت خوابیدیم . یه چند ساعتی شد احساس کردم بدنم تکون میخوره یه چشمم بسته یه چشمم باز سرم لبه تخت ساعتو روی دیوار برعکس میدیدم ساعت ۵بود سرمو بلند کرد دیدم سارا داره کیرمو تا ته میکنه توی دهنشو میخوره
گفتم: سارا دختر تو نمیخوای استراحت کنی امشب عجیب غریب شدیا به خودت رحم نمیکنی ؟
گفت وقتی سه هفته سه هفته میری همین میشه مگه قرار نشد سکسمون بیشتر یه هفته نشه سرمو گذاشتم روی تخت
گفتم: راحت باش مال خودته
دستمو گرفت و بلندم کرد
گفت: بلند شو بی حال نباش ببینم
چی چی رو مال خودته پاشو برام بخورش
گفتم:حداقل میرفتی یه کم میشستی خیلی اب ریختی
گفت: مگه تو شستی که الان ده دقیقه س دارم تا ته میکنمش توی معده م
گفتم: والا نمیدونستم نصف شبی بلند میشیسکس میخای وگرنه بیدار میشدم میرفتم حمام
گفت: پاشو من شستم مثل تو تنبل نیستم
بلندشدم پاهاش باز کردم دیدم بله درست میگه بوی خوش شامپو بدن میده حسابی خوردمش و زبونمو میکردم داخلشو در میاوردم روی پهلو خوابید
گفت: اینجوری حال کنیم بگیرم توی بغلت گرفتمش توی بغلمو پاهاش باز کردم کیرمو از بین پاش گرفت: سرشو خیس کرد با آبش و فشار داد داخل
خودشم همکاری میکرد کیرم حسابی سیخ شده بود و به کمرش و کونش پیچ و تاب میداد و سینه هاشو هم گرفته بودم میمالیدم و گردنشو و گوششو میخوردم و میبوسیدم اینبار خیلی طول کشید ارضا شدنش ولی ارضا شد ولی اروم تر
بعدم گفت: پارسا بسه یه لحظه وایسا یه کم داخلش نگه دار میخوام حسش کنم دل زدنشو میفهمیدم
برگشت خواست که بخوابم روش
خوابیدم روی بدنش کردم داخلش کیرم سیخ بود ولی اصلا آبم نمیومد فکرمیکرد دیگه ابم نیاد
سینه هاش گذاشتم دهنم دیگه خیلی میکردم ناله میکرد حس میکردم دردش میاد یه کمی که دیگه عقب جلو کردم حس کردم از زیر بیضمه دارم جونم در میاد آبم اومد و ریختم توی دستمال چند دقیقه ای روش دراز کشیدم بلندش کردم ازش خواستم بریم حمام
متوجه شدم سرگیجه داره
گفت:میشه بزاری صبح
بلندش کردم بردمش توی حمام یه پادری اسفنجی واسه جلو در گرفته بودم هنوز ننداخته بودمش بردمش توی حمام انداختم درازش کردم روش دوش حمامو گرفتم روش گفتم حالا بخواب عشقم میخوام حسابی ماساژت بدم روغنو هم آوردم بدنش که گرم شد حسابی از بالای گردنشو تا کمرو کونشو پشت پاهاشو با روغن چرب کردم ماساژ دادم برعکسش کردم دوباره سینه هاشو پاهاشو ماساژ دادم بعدم با شامپو بدن شستم نشوندمش و موهای خوشگلشو صاف کردم موهاشو شامپوزدم شستم اون هم کیرمو که خوابیده بود و گذاشت دهنش هرچی خورد دیگه زیاد قد علم نکرد
گفت: شیره شو کشیدم بزار برا بعد خودشم خسته شده بود خودشو شست یه کم حوله رو پیچید بخودشو رفت توی اتاق منم چند دقیقه بعد رفتم توی اتاق و کنارش دراز کشیدم گرفتمش توی بغل خوابیدم با بوسه ش بیدار شدم چشممو باز کردم
گفت:ببینم آقای قدرتمند نمیخواد از خواب بیدار بشه صبحونه شو بخوره عشقشو برسونه خونه بلند شدم دیدم ساعت ۱۰ هست یه چرخی خوردم سرم و برد عکس گذاشتم لای پاش
گفتم:اجازه هست صبحونه رو با این شروع کنم؟
خنده ای کرد گفت؟ تو هنوز ازش سیر نشدی
گفتم: نه دکمه و زیپ شلوارش که پوشیده بود و آماده رفتن شده بود رو باز کردم با شورتش کشیدم پایین سُر خوردم رفتم لای پاش از هم بازش کردم حسابی لیسیدمش اینقدر خوردم
گفت: پارسا نکن باز تحریک میشم باید جورشو بکشیا بعد هم باید برم حمام یه کم دیگه خوردمش زبونمو چند بار کردم داخل بلند شدم لباشو بوسیدم
گفتم: ببخش فکر کنم دیرت شده
گفت: نه نگران نباش زنگ به مامانم زدم با بابام رفتن خرید تا ظهر هم نمیان صبحونه تو بخور لباساتو اتو کردم منو برسون باید ناهار درست کنم گفتم باشه
صبحونه رو باهم خوردیم چند تا لقمه برام گرفت و گذاشت دهنم همدیگرو بوسیدیم
اصلا یادم نبود دیشب چقد خونه ریخت و پاش بوده همو رو مرتب کرده بود
گفتم: تو کی بیدار شدی همه این کارا رو کردی
گفت :یه خانم خوب همیشه باید هم خودش هم خونش هم عشقش مرتب باشه
گفتم نفس من خونه مال خودته عزیزم روی لباش یه بوسه ای گذاشتم و بلند شدم لباس پوشیدم رسوندمش در خونه یه لب حسابی ازم گرفت و جعبه طلا رو از توی کیفش اورد بالا
گفت: ممنونم عزیزم هم بابت طلا که میدونم بیشترم هم شد که بخدا اصلا راضی نبودم به این کار چون عجله ای نبود هم بخاطر دیشب که بهترین شب زندگیم بود گفتم عزیزم تو بمن لطف کردی نه من
بعدم خواست برای ناهار که اگه نمیخوام برم خونه بابام برم بناهار ببرم
گفتم: نه نمیرم اونجا خودم یه چیزی درست میکنم نمیخوام
گفت :میزارم برات بیا ببر خودتو لوس نکن
دیگه رفتم خونه یه دوش گرفتم زنگ زد دوباره رفتم توی مجتمعشون اومد پایین یه بوس آبدار داد و ازش گرفتم رفتم خونه.
خاطره م طولانی شد.
ولی روزهای خوبی رو با هم گذرونیدیم و میگذرونیم اگه قول بدین فحش ندین یه خاطره دیگه از سفرمون به مشهد رو براتون تعریف میکنم قول میدم طولانی نشه.
ممنونم تحمل کردین
دوستون دارم.
ادامه دارد…

نوشته: پارسا

ادامه…

دکمه بازگشت به بالا