علی کوچولو (۲)

…قسمت قبل

یادمه یه بار یاسر بهم گفت چند روزی باید کرج بمونه؛ یعنی نمیتونست چند روز بیاد تهران … قرار شد؛ بعد که برگرده خبر بده …منم دو روز تعطیل بود و بعد هم پنجشنبه و جمعه … با زنم رفته بودم شمال نوشهر … بعد که برگشتم تهران رفتم سراغ خط مخفی ام در موبایلی که در دفترم دارم. و دیدم چند تا miss call افتاده از یاسر ……بهش زنگ زدم …متوجه شدم خیلی عصبانیه …بهم گفت کدوم گوری بودی؟. بهش گفتم یعنی چی؟ یاسر جان !….این چه حرفیه چند روزی رفته بودم شمال … یاسر گفت تو گُه خوردی رفتی… چرا به من نگفتی؟. بهش گفتم آخه تو که نبودی ……با زنم رفتم … گفت تو گه خوردی با اون … خلاصه شاکی بود خیلی … من؛ هم خیلی از این حسّ تحقیر خوشم اومد، که روم تعصب داره و هم خیلی ترسیدم … بهم گفت همون گوری که هستی باش تا من بیام خدمتت برسم جرواجرت کنم… حقیقتش خیلی ترسیدم … نزدیک بود بشاشم تو شلوارم……بعد حدود ده دقیقه یاسر اومد دم دفترم … کلی کتکم زد !!! البته نمیدونم چرا انقدر شاکی بود… هم دستمو پیچوند و هم موهامو کشید و تو صورتم زد که چرا بهش نگفته بودم … گفت بخاطر من زود برگشته بوده تهران!! یکسری از کیسه فیلماشو هم پیش من گذاشته بوده باید به مشتری میداده ….خلاصه خیلی عصبانی بود …. گریه ام گرفت … کلی گریه کردم … بهش گفتم گه خوردم غلط کردم ببخشین … بهم گفت چرا لباس تنته؟
حقیقتش من خیلی ترسیده بودم … بهش گفتم آخه… گفتی عصبانی هستی … ببخشین معذرت میخوام … دوباره زد صورتم … بیشتر گریه کردم …گفت سریع لباساتو دربیار… منم گفتم چشم … چشم……سریع لخت شدم … گفت همه رو دربیار … خلاصه لخت مادرزاد شدم … کیرم از شدت ترس خوابیده بود کامل ….گفت حالا التماسم کن …التماس کن…. که بکنمت … که کونت بزارم ….بهش گفتم یاسر جون….من گه خوردم… گفت گه کی رو خوردی ؟ بهش گفتم گه تو رو خوردم … دوباره پرسید هر لحظه گه کی رو باید بخوری و بلیسی؟. بهش گفتم گه تورو با افتخار…
بعد گفت بخواب کونی بخواب زبون بازی نکن … جنده خانم ……طاق باز بخواب رو میز….که خوابیدم…یاسر گفت جوری جرت میدم که بری برای زنت تعریف کنی …گفتم چشم … چشم …من برای جر خوردنم… جرم بده زود …کونی توام …
کاندومو نداشتیم اون موقع … پرسید چه جوری بکنمت؟. من گفتم هر جور دوست داری ….من سگتم کونم بزار ….کسمو جر بده… اگه کونم نزاری شب خوابم نمیبره …. کِرِم مالید به کونم … بدون کاندوم.،،…یهو کرد تو کونم …جیغ و گریه ام رفت هوا ….بهش گفتم گه خوردم گه گه خوردم ببخشین … توروخدا….تورو خدا یواش….بهم گفت همینجور که می کنمت تو چشمام نگاه کن ….هی بگو گه خوردم …تا ببخشمت…. منم تو چشماش نگاه می کردم … همینجور که تلمبه میزد … می گفتم گه خوردم ….غلط کردم ….گه خوردم …گه خوردم….و گریه می کردم …بهش گفتم دیگه تکرار نمیشه… یاسر همینجور که تلمبه میزد گفت اگه تکرار بشه که سرتو میبرم … عین گوسفند… من حقیقتش از این تحقیر خیلی حشری شده بودم …بهش می گفتم عین گوسفند سرمو میبری؟ آره عین گوسفند سرمو ببر. که خون بپاشه هوا … یهو محکم خوابوند تو صورتم گفت خفه شو چرا انقدر زر می زنی ؟ …یاسر خیلی پر فشار منو می کرد اصلا قابل گفتن نیست …داشتم از وسط نصف میشدم عین خیار …زار میزدم از درد ….همینطور که محکم تلمبه میزد؛ شست پامو کرده بود تو دهنش میک میزد … قلبم داشت از جا درمیومد …. هی میگفتم من سگتم … هی سینه هامو هم لیس میزد وسطش …. سینه هامو انقدر میک میزد ول نمی کرد… انگار پستون مادرشه….میپرسید تو مال کی هستی ؟ کونی کی هستی؟ … می گفتم مال تو ام جرم بده … بعد یهو کیرشو کشید بیرون کیرشو آورد جلوی صورتم ؛ یه عالمه آب کیرشو ریخت رو صورتم …. آب کیرش رفت تو چشمام!!….بعد شروع کرد برام کیرمو مالید … بعد کیرمو کرد تو دهنش … برام ساگ زد … دوباره کیرمو برام زد … آبم پاشید هوا رو دستش … بعد شلوارشو پاش کرد … آب کیراشو از رو صورتم پاک کردم … رفتیم یه کم رو کاناپه ولو شدیم … همینجور که بغلش نشسته بودم؛ با کیرم بازی بازی می کرد… من انقدر گاو بودم که برای اینکه تحریک بشه؛ فیلم لخت از زنم داشتم تو خونه بهش نشون دادم …کف کرده بود… من زنم خوشگله … قیافه اش …مرد پسنده …قیافه وهیکلش سکسی هست بقول معروف … از شانس خیلی بدش زن یه آدم کونی و آشغالی مث من شده بوده ……یاسر گفت عجب کُسیه زنت … دوست دارم جرش بدم از وسط ؟ …. میاریش بکنمش؟. منم گفتم. آره زنمو جر بده از وسط دوست دارم تماشا کنم وقتی می کنیش……البته الکی می گفت اما من گاو بهش گفتم که اتفاقا من زنم عشق تری سام هست … برای تنوع تو سکس… یاسر چشماش چهارتا شد… پرسید خب جورش می کنی؟ یعنی میشه؟!!… بهش گفتم بهش بگم بعد باهات هماهنگ میکنم ….یاسر گفت باشه ….بعد یهو گفت تو حموم داری اینجا درسته ؟ گفتم آره البته حموم که نیست … یه دوش هست گوشه توالت … یاسر گفت بیا کونی … از زیر کار درنرو بیا تو حموم میخوام بکنمت یه بار دیگه !…. منو برد تو توالت … درب توالت فرنگی رو بست بهم‌گفت روش خوابیدم … پاهامو باز کردم ….شلوار و شورتشو باز درآورد….به کونم کِرِم زد … ولی ارتفاع پایین بود نمیشد بکنه تو … بهم گفت روی روشویی بخواب جنده خانم… بهش گفتم میشکنه یهو … یاسر گفت نمیشکنه اما …به درک… بشکنه هم کون تو پاره میشه …. اگه نخوابی همینجا کونتو خودم پاره می کنم… گفتم چشم ….چشم ……خلاصه منو بلند کرد کمکم کرد گوشه ی روشوییِ من که نسبتا بزرگ هم هست و کمد داره زیرش؛ طاق باز خوابیدم و پاهام هوا بود … جا نمیشدم روش … نصف بدنم رو هوا بود…تا اومدم به خودم بیام متوجه شدم؛ کیرش وسط کونمه…جیغم رفت هوا… یاسر خیلی پرفشار تلمبه میزد… بعد گفت دیدی جنده خانم ؟ مهساجون؟ علی کوچولو؟ دیدی چه راحت کونت گذاشتم؟ کونی؟
نمیدونستم چی بگم …
بعد یهو کیرشو کشید بیرون و کاندوم سرشو درآورد …و آبشو پاشید رو نافم ….بعد برای خودم دوباره زد آبم اومد……
بعد بلند شدیم …
یاسر گفت پس زنتو می کنیم حتما؟. بهش گفتم نمیدونم باید بپرسم ازش …. بهت خبر میدم … یاسر گفت اُکی من خیلی دیرم شده ….
باید برم. بعد خداحافظی کرد و رفت….

زن من خیلی اهل شراب هست و اکثرا زیاده روی هم می کنه … اون موقع هم که این اتفاقات افتاد؛ خیلی بیشتر اهل شراب بود … و انقدر سیگار می کشید که چشماش اکثرا قرمز بود … خیلی باهاش مهمانی هم می رفتیم و گُل هم گاهی می کشیدیم اهل همه جور لاشی بازی هم بود و … بارها بهم گفته بود که برای تنوع تو سکس….میگفت بیا تری سام کنیم خیلی باحال میشه … و من بعد از حرف یاسر؛ رفتم شبش به زنم گفتم….گفتم که یه نفر هست که دورادور میشناسم و خلاصه اهل اینجور برنامه ها هست …و هیچی درباره ی شغلش و روابطمون با یاسر بهش نگفتم …. بعد با یاسر هم هماهنگ کردم خیلی خوشحال شد و بعد با زنم هم همینطور … یاسر اومد خونه ما…. نشستیم کلی حرف زدیم … البته حرف های کسشعر و خالی بندی چون نمیخواستم زنم چیزی بفهمه ….شراب آوردیم خوردیم … خیلی شنگول شده بودیم … خانومم پاشد لباساشو درآورد لخت مادرزاد شد… چون مث من شیو می کرد شیو کامل … یاسر داشت میمرد از شدت شهوت ….من هم لخت مادرزاد شدم … بعد یاسر هم کامل لخت شد… رفتیم رو تخت … اول قرار شد من زنمو جلوی یاسر بکنم … کِرِم زدم اما کاندوم نمیزنم هیچ وقت چونکه آب من خیلی دیر میاد و حواسم خیلی جمع هست همیشه حتی الان ….خلاصه من زنمو طاق باز خوابوندم و گذاشتم وسط کُسش… و هی تلمبه زدم و در آوردم کیرمو‌ بدون اینکه ارضا بشم …و یاسر اومد تو همون پوزیشن و کاندوم زد سر کیرش و زنمو کرد … تو کُسش کرد و زنم خیلی حشری شده بود…. همش آه و ناله می کرد… یاسر پستونای زنمو میلیسید و میخورد ….انگشتای پای زنمو که لاک مشکی زده بود؛ هی میک میزد کرده بود… شَستشو کرده بود تو دهنش … زنم داشت دیوونه میشد …بعد یاسر کیرشو از تو کس زنم درآورد … کُسشو کلی لیس زد ….باورم نمیشد من … فک میکردم دارم خواب میبینم … یاسر چوچوله ی زنمو کرده بود تو دهنش هی میک میزد… بعد با زبونش هی تو سوراخ کون زنم می‌کرد……بعد کیرشو کرد تو کون زنم …… و هی محکم تلمبه میزد… زنم گریه می کرد از درد … یاسر خیلی پر رو و قیح بود ……به زنم گفت حرفای سکسی بزن که حشری تر بشم … زنم هم گفت چشم یاسر جان …منو بکن … من جنده ام …. جلوی شوهرم بکن منو … جرم بده … از وسط پاره ام بکن ……خلاصه زنمو جر داد از وسط… انقدر کردش که زنم بعد سکس؛ راه نمیتونست درست بره … بعد زنم بهش گفت آبتو رو صورت و موهام بریز!!! و یاسر هم کیرشو یهو درآورد و کاندومو هم درآور و آب کیرشو پاشید تو سر و صورت زنم ……بعد زنم عجیب ترین حرف عالم رو زد!!!… به یاسر گفت یاسر جان میشه علی رو هم بکنی ؟ خیلی دوست دارم ببینم!!! من و یاسر داشتیم شاخ در میاوردیم!!! نمیدونستیم چی بگیم …. یاسر به من نگاه کرد … که یعنی چه کنیم؟. ومنم ناچاراً با حالت بی میلی گفتم باشه چشم…. برای تنوع در سکس!!! هرچی زنم بگه …. خلاصه داگی شدم … قنبل کردم … یاسر کاندوم زد سر کیرش …کیرشو کرد تو کونم … تا مغزم تیر کشید… جیغ و داد کردم…زنم داشت نگاه می کرد و می خندید!!!
هی تلمبه میزد یاسر و هی میزد درِ کونم … بعد زنم کونمو مالید و اومد اونم چند بار زد در کونم به یاسر گفت … یاسر جان شوهرمو جر بده!!! بکنش …یاسر محکم تلمبه میزد بعد هم زنم؛ منو طاق باز کرد… یاسر اومد بین دوتا پام و گذاشت تو کونم … خیلی جلوی خودمو گرفتم که گریه نکنم …. زنم هی می گفت بکنش … بکنش!!! بعد همینطور که یاسر تو کونم تلمبه میزد؛ زنم کیرمو گرفت شروع کرد ساک زدن برام و بعد تخمامو هم مالید …یاسر همینجور تلمبه میزد …بعد کیرمو میمالید و آبم پاشید هوا … یاسر هم کیرشو کشید بیرون و کاندومو کند و رو شکمم آبشو ریخت …
بعد سکس نشستیم باز حرف زدیم… زنم به یاسر گفت که تابحال همچین سکسی نداشته و انگار دوباره پرده اش رو زده باشن… و سیگار کشیدیم و خندیدیم … قرار شد بعداً دوباره برنامه بزاریم ….

ادامه دارد …

نوشته: علی ز

دکمه بازگشت به بالا