فراموشی 16

الو پدرام کجایی?!
-سلام علی کیری اگه گذاشتی بخوابیم
-کس خل ساعت شبه خواب دیگه چیه?!
-به تو چه کونده آنگولایی خونم الان چطور.
-اوکی تا مین دیگه اونجام
-یعنی چی مگه اینجا کاروانسراس بچه
-خب حالا گوه نخور فعلا تا مین دیگه
-باشه باشه بای جیگر
گوشیو قطع کردم;تا خونه پدرام اینا راهی نبود سر مین رسیدم.زنگشونو زدم
-بله?!
-سلام خاله سوده(مادر پدرام) منم علیرضا
-سلام عزیزم چه عجب بفرما بالا
درو وا کرد منم رفتم تو خاله اومد دم در بدرقم احوال پرسی کردیمو رفتیم تو
-پدرام کو پس?!
-بالا تو اتاقشه
-آها باشه پس من برم پیشش
-باشه خاله.
رفتم دم اتاقش صدای آهنگ میومد
به صورت کاملا تارزان وار و با صدای داغونی پریدم تو اتاقش.
پدرام بدبخت آنچنان هول کرد که با صندلی با هم افتادن زمین منم از خنده رو زمین ولو شدم داشتم زمینو گاز می زدم.
-علی عمه ی تو رو گاییدم این چه وضعیه آخه !
-خب حالا این همه تو کونی بازی درآوردی یه بارم من.در ضمن علیک سلام
-بیا کیرمو بخور واسه من سلامم میکنه بچه کون
از خنده خودمو بزور نگه داشتم
-پدرام آروم باش بابا الان مادرت میاد بالا میشنوه
-کس نگو!خب حالا چی شده آقا یاد ما کردن?!البته منم ازین دختر عمو ها داشتم دیگه تو رو به تخمم دایورت میکردم
-یه لحظه میتونی جدی باشی?!اومدم بات حرف بزنم.
-اوکی بنال.
-پدرام اینو میخوام بت بگم بعدش کس شعر تحویلم نمیدیا وگرنه میذارم میذارم.
-جان من قهر نکن خانومی.کونده رو میبینیا ;بنال دیگه
-راستش دیروز که از پیش تو با سمیرا برگشتیم تو ماشین سارا نه گذاشت نه برداشت گفت دوسم داره.
تا گفتم پدرام شروع کرد به بشکن زدنو کس خل بازی
-بادا بادا مبارک بادا ایشالا مبارک بادا
-یکم جدی باش پدرام
-علی راستش منم حدس میزدم این بشه حالا تو چیکارش کردی?!
-دلم نیومد دلشو بشکونم قبول کردم دوست شیم;دیگه پیش خودم قول دادم فقط برای سارا باشم.
-کار خوبی کردی خدایی دختر خوبیه از سر توی خر بیشتره. هواشو داشته باش الانم پیش شماست خونوادش نیستن بیشتر هواشو داشته باش.
-دیگ به دیگ میگه روت سیاه;تو خودت مراقب سمیرا باش لازم نکرده منو نصیحت کنی.
-از من گفتن بود دیگه;در کل خوشحالم کردی از تنهایی درومدی
-آره کس کسی عیال وار شدیم
یه ساعتی پیشش بودم درباره دانشگاه که روز دیگه شروع میشدم حرف زدیم موقع برگشتن پدرام و مادرش اصرار کردن شام بمونم اما دیگه نموندمو هرجور بود برگشتم خونه.
تو خونه به همه سلام کردمو رفتم سمت اتاق سارا
درو وا کردم رفتم تو اما تا سارا رو دیدم تعجب کردم
سرشو گذاشته بود رو میز و داشت گریه میکرد فکر نکنم حتی متوجه اومدن من شده باشه…

نویسنده : (aliagh (azever…. نقل از : سایت انجمن سکسی کیر تو کس

دکمه بازگشت به بالا