فرصت لذت در ماموریت
دوست عزیز سلام ، این داستان دارای محتوای گی (همجنسگرایی) است. داستان طولانی است
پیام داد که من رسیدم، 206 سفید هستم، داری میای ؟ از پشت میز بلند شدم و رفتم توی اتاق جلسه که مشرف بود به خیابون و پایین رو نگاه کردم، یه پسری چند سال بزرگتر از خودم بود و تیپ متشخصی داشت و چهره اش خیلی عادی. قد بلند و هیکلی، بهش پیام دادم: خیلی خیلی ببخشید . یه کاری پیش اومد. بمونه بعدا. داشتم تماشا میکردم که موبایل اش رو چک کرد و بدون اینکه جواب من رو بده گوشی اش رو گذاشت پایین و راه افتاد و رفت. شب پیام داد کی همو ببینیم؟ و من مثل ده بار قبل با چندین نفر قبل دوباره همون استرس و ترس و اینکه اصلا من می خوام یا نه ؟ و انتهاش جواب ندادن و پیام های منفی دریافت کردن که فیک بودی و سرکاری هستی و فحش و … !
من فیک نبودم . 24 سالم بود و من تمام وجودم و بدنم تشنه یه مرد بود که بغلم کنه و حس امن و خاصی که سال ها دنبال اش بودم رو تجربه کنم. توی فکرهای جنسی ام فکر تاپ بودن رو هیچوقت نداشتم. حتی پورن دیدن هم برام دیدن بدن هایی بود که در تسلط و آغوش مردونه بودن. اما من مثل همه ی پسرهایی با این حس توی جامعه و محیطی بزرگ شدم که مرد باید مرد باشه و زن هم زن. و کمی تفاوت یعنی عیب و بی آبرویی. حتی این عیب ابزاری بود برای تحقیر و سو استفاده، چون نه قانون و نه خود جامعه و آدماش هیچ حمایتی از آدمی با حس من نداشت. شنیده هام از آزارهایی که آدم هایی مثل من می بینند همیشه مانع بزرگی برام بود، حتی اگر این مشکل رو حل کنی، با این نگرشی که از بچگی توی سرمون کردن که گناه ه و … اذیتت می کنه. گاهی فکر می کردم حتی فکر کردن در این حد باعث میشه که خدا دیگه من رو نبینه و این بیشتر من رو می ترسوند.
بله من فیک نبودم ولی می ترسیدم و آسیب پذیر بودم. با این حال که در ظاهر اجتماعی، درس خونده بودم، شغل ام با تحصیلاتم همسان بود و اونقدر مهارت داشتم که سریع کار پیدا کنم. برای آدم های دور و نزدیک همیشه یه آدم خوب بودم و کمک کننده. برای خانواده همیشه یه آدم خوب و همراه بودم. اما تنها ! تنها چون درونم چیز دیگری بود و بیرونم چیز دیگری! البته آدم ها هرچقدر هم خوب و عالی باشی وقتی اون درون ات رو بفهمن دیگه همه چی آدم رو سیاه می بینند و همه چی یادشون میره. و این حس درونی باعث شده بود که خیلی موقع ها از آدمها و کارهایی که دیگران نشان مردونگی می دونستند اجتناب کنم.
غروب قبل از رفتن به خونه مدیر گفت باید بری ماموریت. اولین ماموریت بود و کلی توصیه و نصیحت کرد و قرار شد پس فردا بابت کار دو روز برم سمنان. سفرهای من همیشه یا با خانواده بود یا دوست ها و هیچوقت تنهایی سفر نرفته بودم. برای اولین بار بود که دو سه روز قرار بود تنها باشم و آدمهایی که می بینم همه غریبه بودن. چند روزی بود که شهوت داشتم و همیشه به دیدن چندتا پورن و خودارضایی و دو سه روز حال بد و بعد فراموشی تا دوره حس شهوت بعدی.ولی خب اینقدر سرم بابت رفتن ماموریت و کارها شلوغ بود که وقتی نبود برای خالی کردن خودم، فردا بلیط و مشخصات هتل رو گرفتم و سه شنبه قرار شد با اتوبوس برم سمنان. توی راه حس اینکه کمی توی خودم باشم آرومم می کرد. قبل از ظهر بود که رسیدم و هتل رو اوکی کردم و رفتم جایی که باید و تا عصر یک سری کارها رو انجام دادم و ساعت اداری تموم شد و منم خواستم برگردم هتل که تصمیم گرفتم بیرون باشم.
یه کم مرکز خریدها رو گشتم و یه جا نشستم، توی منجام (اون زمان اپ خوبی بود برای دوستیابی ) و لوکیشن رو روشن کردم و یه کم پروفایل ها رو دیدم و خبری نبود ولی باعث شد یه فکری به سرم بیاد که اون قرار گذاشتن اول و حرف زدن اون هم جایی که قرار نیست دیگه بیام یا من رو بشناسن بد نیست. جدا بودن از اون وضعیت همیشگی بهم جرات داده بود. تا 9 / 10 شب توی شهر می چرخیدم و هر از گاهی منجام رو چک می کردم و خبری نبود. مثل همیشه که آدم اون لحظه دوست داره چیزی رو و نمی شه ناامید برگشتم هتل. شام خوردم و یه کم بعد خوابیدم. فردا سرکار، حدود ساعت 10 داشتم یه چی توی گوشیم چک می کردم که متوجه پیام توی منجام شدم. یه نفر به اسم مهران و 31 ساله پیام داده بود. ساعت 5 صبح داده بود و من اصلا چک نکرده بودم. به خودم جرات دادم و جواب دادم و آی دی تلگرام. تا عصر که کارم تموم شه وسط کار هی پیام بازی کردیم و کلی عکس فرستاد و منم چندتا فرستادم . ولی خیلی سخت بود توی اون شرایط دیدن و فرستادن. قرار گذاشت که غروب بریم یه مرکز خریدی بود به نام اسکان.یه جورایی شهوت و جرات اینکه کسی نمی شناسه اینجا باعث شده بود مغزم خیلی جلوم رو نگیره و گفتم بیرون هستیم و جای شلوغ امن تره.
تا غروب هزار بار مغزم عقب و جلو کرد تا کار که تموم شد زدم بیرون و خودم رو رسوندم اونجا.یه محوطه وسط مجموعه بود و سعی کردم یه گوشه ای بایستم و اول شرایط رو چک کنم و بعد برم جلو. گوشی زنگ خود رو گفت : سلام علی جون. من رسیدم. شما کجایی ؟ گفتم یه چند دقیقه دیگه میرسم. گفت من روبروی کافه توی محوطه ایستادم. نگاه کردم دیدم یه پسر با همون مشخصاتی که گفته بود و شبیه عکسی که فرستاده بود اونجا ایستاده. قطع کردم و یه کم ایستادم ببینم چکار می کنه. تصمیمم رو گرفتم و رفتم سمتش و با گوشی گرفتم و متوجه ام که شد اومد نزدیکم. حس خاصی بود . اولین بار بود که با اونی که خودم هستم داشتم با کسی ملاقات می کردم و حرف می زدم. بهش نگفته بودم که مسافر هستم و یه کم اونجا قدم زدیم و صرفا حال و احوال و بعد یه کم رفتیم داخل یه راهرویی که چند تا مغازه بسته بود و خلوت تر بود . با دو نفر ارتباط داشت و چون خانواده اش رفته بودن مسافرت و تنها بود و اونها هم در دسترس نبودند دنبال کیس بود.
اصرار داشت که بریم خونه ما ولی من هنوز آماده نبودم اما می دونستم که اینجوری کمتر فرصت برنامه ریزی داره و یهویی شدن قرار امن تره. شاید بگید این همه احتیاط و بدبینی احمقانه است. ولی من چون هم خودم در تناقض بودم و هم خیلی داستان از اتفاق ها و خفت شدن ها شنیده بودن برام خیلی کار شاقی بود سریع تن بدم . از طرفی هنوز توی شهوت بودم و حس گناه سراغم نیومده بود.
بالاخره بهش گفتم که اینجا با همکارا اومدن ماموریت و شیو نیستم و فردا بهتره. گفت باشه . مهران آدم آروم و خوبی به نظر می رسید و بعد از یک ساعت بیرون بودن و حرف زدن اون حس شک و تردید بهش کمرنگ شد و حس بهتری داشتم. اما هنوز استرس سکس رو داشتم و بهش گفتم که اولین بارم هستش و کلی سوال پیچ اش کردم که چجوری ه و چکارا توی سکس دوست داره . یه کم که تعریف کرد منم خیالم راحت شد. من رفتم هتل و اون هم برگشت خونه. توی راه خواستم موبر بگیرم ولی فکر اینکه توی حموم هتل چجوری استفاده کنم سخت بود و بجاش دو سه تا ژیلت گرفتم و طی فرآیندی سخت بدنم رو که خب خیلی هم هیری نیستم رو شیو کردم. فردا پنج شنبه بود و تا ظهر کار داشتم و بعدش هم برمی گشتم تهران. مهران پیام داد که فردا کی می تونم برم پیشش ؟ گفتم که تا ظهر کار دارم و احتمالا ساعت 1 بتونم برم پیشش و بعدش باید برم ترمینال. گفت تو که ساعت 12 هتل رو باید بدی. از سرکار بیا اینجا.بعدش خودم می برمت. تا فردا ساعت 11 هزار بار تصمیم گرفتم و پشیمون شدم. صبح اتاق رو دادم و کارت و اینها رو گرفتم.ولی هنوز گیج بودم که چکار کنم .
از طرفی موقعیت خوب و امنی بود برای تجربه و از طرفی هم همه چی جلوم رو می گرفت. اینقدر استرس داشتم که توی ناهارخوری هم نفهمیدم چی خوردم. حتی خواستم سریع برم ترمینال و برگردم ولی یه بار ریسک کردم و گفتم تا تهش برم. کار تموم شد و خداحافظی کردم و زدم بیرون. به مهران زنگ زدم که آدرس بده من بیام. اول اصرار کرد میام دنبالت ولی گفتم نه. میام. آدرس داد. یه ماشین گرفتم و رفتم اون سمتی. محله خیلی جدیدی نبود و خونه ها قدیمی و آپارتمانی جدید بودند. رسیدم به در خونه اشون . یه خونه ویلایی دو طبقه، ته دلم دوست داشتم آپارتمانی بود. من همیشه بدترین سناریو ها رو توی ذهنم میارم. زنگ آیفون رو زدم و از آیفون که دید منم در رو باز کرد و رفتم داخل حیاط. خونه قدیمی و قشنگی بود. یه زیرزمین و چند تا پله تا طبقه اول و بالاش هم نصفش یه تراس بود. تا وسط حیاط که رفتم مهران دم درب و جلوی پله ها اومد . رفتم بالا و احوالپرسی و رفتیم داخل. استرس توی صورتم معلوم بود و گلوم خشک شده بود. مهران شربت و آب آورد و با همون شک و ترس آب خوردم و یه کم حرف زدیم و مهران گفت کی باید بری ترمینال؟ گفتم بلیط که نگرفتم و هر وقت برم جا هست. خندید و گفت کاش شب بمونی ؟ به یه خنده عصبی گفتم نه دیگه !
یه کم آروم شده بودم. مهران نزدیکم نشسته بود و گاهی دستش دور کمر و روی کون و رون هام می رفت. یه کم نزدیک تر شد و گفت : علی جون بریم توی کارش که تو هم دیرت نشه ! و دستم رو گذاشت روی کیرش و خودش هم دستاش روی روی پشتم و کونم می چرخید. دستم رو روی کیرش می مالیدم و نوازش می کردم. توی فکرم داشتم به این فکر می کردم که بالاخره شروع شد. من اومدم پیش یه پسر که قراره باهم سکس کنیم. صورتم رو می بوسید و گاهی روی لبهام رو. خجالت می کشیدم و هنوز حس اینکه برای کسی باشم و به خاطر لذت لبهام رو ببوسه عجیب بود برام. مهران پیرهنم رو درآورد و کمربندم رو باز کرد و شروع کرد به بوسیدن بدنم و سینه هام و دستش از داخل شورت روی لپای کونم بود و می مالید و فشارشون می داد.
من ولی هنوز خشکم زده بود و گیج بودم. فقط دستم روی کیرش نوازش می کرد و مهران آروم شلوارکش رو کشید پایین و حالا از روی شورتش کیرش رو که کمی بلند شده بود رو می مالیدم. یه شورت سفید اسلیپ که نرم بود و حجم کیرش رو کاملا نشون می داد. مهران بلند شد و تیشرت و شلوارک رو در آورد و من هم شلوارم رو درآوردم و حالا با یه شورت و جوراب جلوش بودم. نزدیکم شد و بدن مردونه و هیری اش رو به بدن لخت و شیو شده و صیقلی من چسبوند و دستاش رو دورم حلقه زد و روی کونم می مالید. شورتم رو تقریبا پایین داده بود و داشت با باز کردن لپای کونم از هم با انگشت روی سوراخم رو می مالید.
بعد دستاش رو روی شونه هام گذاشت و اشاره کرد که جلوش زانو بزنم و آماده بشم برای ساک زدن. جز توی پورن ها که دیده بودم تجربه ای نداشتم و فقط می دونستم که مواظب باشم دندون نزنم و اینکه خیلی کیرش داخل بره عق می زنم. حس عجیبی بود. شهوت و تسلط یه نفر روی خودم وقتی جلوش زانو زدم رو حس می کردم. لبخند مهران و آروم بودنش باعث می شد اون حس تحقیری که گاهی توی داستان ها می خوندم یا خودم تصور می کردم که جلوی کسی زانو بزنی برای اینکه کیرش رو داخل دهنت بکنه، رو حس نکنم. بیشتر شبیه یه عمل جنسی بود که دوطرفه بود. کیرش رو از توی شورتش درآوردم و توی دستام گرفتم. نگاهش می کردم و خیلی با اون عکسایی که در این سالها از همه گرفته بودم فرق می کرد. اصلا یه حس دیگه ای بود.
یه کم مالوندم و داشتم فکر می کردم که چجوری شروع کنم. اول بهش زبون بزنم و امتحان کنم یا نه کلش رو بکنم داخل دهنم. چشمام رو بستم و دهنم رو باز کردم و کیرش رو داخل دهنم کردم. کمی دهنم رو بستم. حس گوشتالو بودن و گرم بودنش یه جوری بود. آب دهنم رو با یه بار بیرون و داخل کردم خیسش کرد و حس بهتری داشت. با احتیاط شروع کردم به عقب و جلو کردن روی کیرش. چشمام رو باز کردم و به صورت مهران نگاه کردم. حس رضایت و شهوت توی صورتش بود و من داشتم کیرش رو ساک می زدم. خیلی وارد نبودم و فقط همون حرکت عقب و جلو کردن رو انجام می دادم. کیرش شق شده بود و انگار خسته شده باشه کیرش رو توی دستش گرفت و کشید بیرون و دستش رو پشت سرم گذاشت و کیرش رو روی صورت و لبهام می مالید و چند بار آروم روی لپ هام زد . بعد داخل دهنم کرد و ترسیدم که تا ته حلقم کنه و دستم رو گذاشتم روی رونهاش. کیرش رو داخل دهنم و لپم فشار داد و از داخل دهنم در میومد و چندبار اینکار رو کرد و بعد دوباره خودم شروع کردم به ساک زدن. حرکت های کمر مهران باعث می شد که کیرش بیشتر از حد قبل داخل بره و یه دفعه خیلی داخل رفت و عق زدم. کیرش حسابی شق شده بود و قرمز شده بود. بلندم کرد و گفت تمیز هستی ؟ گفتم نه ؟ و دستشویی رو نشونم داد. لخت بودم و فقط شورت تنم بود. رفتم سمت دستشویی و شورتم رو درآوردم و رفتم داخل. با وسواس سعی کردم خودم رو خالی کنم . چند بار خودم رو پر و خالی کردم ولی باز می ترسیدم که نکنه تمیز نباشم و چند بار دیگه انجام دادم. زانوهام درد گرفته بود و به نظر خودم کافی بود دیگه. خودم رو با دستمال توالت خشک کردم و اومدم بیرون و شورتم رو پوشیدم. مهران دم در اتاق ایستاده بود و در حالی که کیرش رو می مالید منتظر من بود.
حس عجیبی بود، بدنم رها و برهنه بود و آماده شده بودم برای در اختیار گذاشتن خودم، کمی شرم داشتم از اینکه لخت بودم و داشتم توی یه خونه غریبه راه می رفتم، به سمتش رفتم. نزدیک اش که شدم. بغلم کرد و دستاش رفت داخل شورتم و لپای کونم رو می مالید و از هم باز می کرد. همونجوری که آروم آروم می رفتیم داخل اتاق انگشتش روی سوراخم می مالید و انگشتم می کرد.
اتاق خودش بود و یه تخت یه نفره، منو ول کرد و من نشستم لب تخت. مهران موبایل اش رو از روی میز برداشت و موزیک پلی کرد و اومد سمت من. بهم گفت که داگی بشینم لب تخت . بلند شدم و شورتم رو درآوردم و لبه تخت داگی نشستم و مهران شروع کرد با لپای کونم بازی کردن و لای کونم رو مالیدن. استرس داشتم. اولین بار بود که برخلاف تمام خودارضایی ها با چیزای مختلف الان یه کیر قرار بود داخل بدنم بره و درونم حس اش کنم . مهران یه کم ژل روان کننده برداشت و روی سوراخم مالید و انگشت اش رو یه ذره فرو کرد داخلم و کمی مکث کرد و بعد بیشتر داخل کرد. اونقدر توی دستشویی خودم رو پر و خالی کرده بودم که سوراخم باز شده بود.با انگشت سعی می کرد ژلها رو داخل سوراخم بفرسته و با چرخوندن انگشت داخلم رو روون و آماده می کرد.
انگشت دوم رو که داخل کرد درد و فشار رو حس می کردم. انگار که عجله داشته باشه سعی می کرد با عقب و جلو کردن و فشار به پایین و گاهی چرخوندن زودتر سوراخم رو برای کیرش باز کنه. دیگه آماده شده بودم.
چند بار کیرش رو رو لای کونم مالید و روی سوراخم مالید و بعد کاندوم کشید روی کیرش و اول دستش رو گذاشت روی کمر و یه کم فشار داد پایین که کونم رو بدم بالاتر و بعد یه کم لپای قمبل کرده کونم رو مالید و مثل کسی که بخواد هندونه بخره چند تا ضربه بهشون زد و بعد سرکیرش رو روی سوراخم یه کم مالید و ثابت نگه داشت. و اولین ورود کیر به کونم رو با فشار دادن کیرش و داخل شدن کلاهک کیرش رو تجربه کردم، حس عجیب و لذت بخشی بود. اونقدری که شق شدن کیرم رو حس می کردم.
یه فشار دیگه و کیرش تقریبا تا نیمه داخل شده بود. یه کم فشار و یه ذره درد داشت. مهران با خنده گفت : زیادی بازت کردم و انگار بخواد تنگ تر بشم یه کم پاهام رو با پاهاش هدایت کرد که جمع تر کنم. توی اون حالت که کیرش نصفه داخلم بود یه کم پاهام رو به هم نزدیک کردم و مهران کمرم رو گرفت و بقیه کیرش رو داخل کرد. اما این دفعه خیلی درد داشت، انگشتاش اونقدر دراز نبودند که همه سوراخم رو باز کنند و وقتی کیرش تا انتها داخل شد تنگی اش باعث شد که دردم بگیره. جوری که صدام در اومد و پریدم جلو که با کنترل مهران که کمرم رو گرفته بود مواجه شدم. دستم رو بردم عقب و گفتم وای . در بیار. آخخخ …
مهران دستش رو روی پشتم کشید و گفت : آروم . تکون نخور که جا باز کنه. یه کم تحمل کنی. سعی کردم به حرفش گوش بدم و تکون نخورم. شاید اگر نصفه دوم رو آروم تر فرو میکرد تحمل اش برام راحت تر بود. یه کم توی همون حالت ثابت موندیم. بعد مهران یه کم کیرش رو توم عقب کشید و نگه داشت. یه کم دیگه و دوباره یه کم دیگه فرو کرد. درد کمتر شده بود . اما حس میکردم بات بودن و سکسی که توی ذهنم بود اصلا چیز خوشایندی نیست. حس می کردم گرفتار وضعیتی شدم که درباره اش اشتباه می کردم.
چند دقیقه ای توی اون حالت بودیم و حتی به این فکر می کردم که بگم نمی خوام و تموم کنم. وقتی مهران کیرش رو تا نیمه بیرون کشید و دوباره آروم کرد و بدون توقف شروع کرد ادامه دادن و حس کردم که دیگه اون درد ناخوشایند نیست. صبر کردم . هر بار که کیرش رو می کشید عقب و می خواست که داخل کنه حس ورود کیرش برام لذت بخش بود. با هر ورودش ناخودآگاه نفس می زدم . مهران ریتم اش رو تندتر کرده بود و کیر رو بیشتر بیرون می کشید جوری که گاهی حس می کردم داره از کونم در میاد و دوباره فرو می کرد. حس کردن حجم گوشتالو و سفت کیرش داخلم و اینکه کنترلی روش ندارم و بدون اینکه متوقف بشه داره کونم رو باز می کنه و جلو می ره حشری ترم می کرد.
مهران دستش رو برد زیر شکمم و ادامه می داد. دستش تا پایین سینه هام نوازش می کرد و بعد می اومد روی شکمم. اینکه با بدنم بازی می کنه و نوازش می کرد خیلی خوب بود. چند بار کیرش رو تندتر و محکم تر از قبل داخلم تلمبه زد و بعد هر دو دستش روی آورد روی بدنم و من رو کشید بالا که در همون حالتی که روی زانوهام بودم و کیرش داخلم بود ، روی زانوهام بایستم و دستاش حلقه شد دور گردن و سینه ام و بعد کیرش داخلم ثابت شد و بعد گردنم رو می خورد و می بوسید. مهران از نظر هیکل از من بزرگتر بود و خب برخلاف من که یه بدن توپر و عادی داشتم . اون حتی دستاش هم عضلانی بود و توی اون حالت که دستاش دورم بود دستام رو روی بازوهاش گرفته بودم و موهای دستاش و عضله هاش زیر دستام برام لذت بخش بود. از مردونگی و اینکه در اختیارش بودم لذت میبردم. انگار یه چیزی درونم از اینکه برای اون باشم و مرد من باشه لذت می برد. چشمام رو بسته بودم و سعی می کردم که به این حالت فکر کنم. کیرش داخلم بود و دستاش دورم بود و داشت گردنم رو می خورد و گاهی صورتم رو می بوسید و من هیچ کنترلی روی بدنم نداشتم. با صدای مهران به خودم اومد ، با صدای شهوتی گفت : چطوره ؟ خوبه ؟ با تکون دادن سرم و اوهوم گفتن رضایتم رو نشون دادم. کیرش رو کمی کشید بیرون و دستش رو روی پایین شکمم نگه داشت و محکم کیرش رو داخلم فرو کرد و یه فشار و کمی درد لذتبخش پیچید توی کون و بدنم و گفت : نشنیدم ؟ خوب کونی ات کردم ؟ با آه و شهوت گفتم آره. گفت بازم میخوای ؟ شهوت تمام بدنم رو فرا گرفته بود. فقط دوست داشتم ادامه بدم. دوست داشتم کیرش رو تا جایی که می تونه فرو کنه. اون درد و فشاری که تیر می کشید توی بدنم رو دوست داشتم. با شهوت گفتم : آره . منو بگا. می خوام.
باورم نمی شد. من بودم که داشتم به پسری که کیرش رو داخلم کرده می گفتم که من رو عمیق تر و بیشتر بگاد. مهران یه بار دیگه کیرش رو بیشتر از قبل کشید بیرون و دوباره همزمانی که بدنم رو به خودش فشار میداد کیرش رو ضربه زد. دوست نداشتم متوقف بشه . با ضربه کیرش داخلم ناله می کردم و می گفتم بکن بکن . محکم تر. می خوام . کیرت رو می خوام. همه اش رو داخلم کن. جرم بده. مهران حالا دیگه بدون وقفه و استراحت شروع کرد کیرش رو داخلم تلمبه می زد. محکم و سریع . جوری که ناله های من به آسمون بود و صدای نفس های تندش توی گوشم بود و گرمای بدنش رو روی بدن لخت و شیو شده ام دیونه ترم می کرد.
تلمبه های بی امان مهران حتی فرصت چیزی گفتن رو نمی داد و من فقط ناله هایی از درد و فشار و لذت بود که حالا تبدیل شده بود به جیغ . اما از این تلمبه ها داخل کونم گرم شده بود و درد و سوزشی خاص داشت. هرچی بیشتر می کرد تحمل کردنش برام سخت تر می شد. یه جایی نمی تونستم دیگه. درد داشت و سعی می کردم با فشار دادن دستم به بدنش بهش بفهمونم که کمی استراحت بده ولی مهران قوی تر از من بود و یه جایی دیگه وسط ناله ها گفتم : آخخخ . نمی تونم . درد داره . توروخدا. و مهران متوقف شد و بدنم رو رها کرد و من خودم رو کشیدم جلو و کیرش دراومد و من روی تخت قشنگ ولو شدم. حس می کردم سوراخم دیگه اون سوراخ تنگ و عادی قبل نباشه. دستم ناخودآگاه عقب رفت و سوراخم رو می مالیدم. نرم شده بود باز شدنش رو می شد حس کرد. یه کم ترسیده بودم.
مهران اومد روی تخت نشست . من برگشتم و کنارش نشستم. کیرش حسابی شق شده بود و داشت می مالیدش و کاندوم روش کاملا فیکس شده بود. مهران وقتی دید من همینجوری نشستم و کاری نمی کنم. گفت : بیا بشین و یه کم خودت سواری کن.
ناخودآگاه و بدون فکر کردن و کاملا مطیع بلند شدم و رفتم جلوش و سعی کردم روی کیرش بشینم. کیرش رو با دستم گرفتم و مهران کمک کرد که سر کیرش روی لبه سوراخم باشه و یه کم خودش رو داد بالا و من هم کیرش رو که حس کردم کمی زانوها رو خم کردم و چند سانتی کیرش به راحتی داخل شد. بعد بدون اینکه مراقب باشم همینجوری روی کیر اومدم پایین و داشتم از ورود کیر به سوراخم لذت می بردم که کونم رو روی بدنش حس کردم و کیرش بیشتر از حالت های قبل داخلم رفت و فشار سر کیرش به عمیق ترین جای سوراخم یه درد خفیف و لذت بخش پیچید توی شکم و کونم. دستام رو روی رونهاش تکیه دادم و پاهام دو طرف پاهاش بود و رونهام رو که حالا باز شده بودن رو می دیدم که کیر کوچولوم که آب کمی از سرش لیز می خورد اون وسط داشت مثل یه تیکه اضافه تکون می خورد. شروع کردم به بالا و پایین شدن.
حالا که کنترل عقب و جلو شدن کیرش دست خودم بود هم دوست داشتم عمیق تر و محکم تر داخلم بره. مهران کمرم رو گرفته بود و من داشتم روی کیرش سواری می رفتم. اون حالت خیلی سخت بود و زانوهام خیلی خسته بودن. چند دقیقه ای بیشتر نشد توی اون حالت و بلند شدم. کنار تخت خم شدم و دستم به زانوهام بود که خستگی و خشکی اش رو با مالوندن زانوهام کمتر کنم و که مهران اومد پشتم و من رو برد کنار میزی که کنار تخت بود و بالاش کتابخونه بود و من لبه میز رو گرفتم و خم شدم و مهران سریع کیر رو داخل کرد. سوراخم حسابی داغ و گاییده شده بود و اونقدر باز شده بود که مثل اول داخل رفتن کیر برام لذت بخش نبود. مهران کیرم رو گرفت توی دستش و شروع کرد به تلمبه زدن داخلم. اولین باری بود که کسی کیرم رو گرفته بود. کیر کوچولوی من توی دستاش داشت شق می شد. مهران دیگه سریع تلمبه نمی زد. انگار دوست داشت یه کم استراحت بده ولی کیرش نخوابه. من حشری تر شده بودم. کیرم شق شده بود و حتی می ترسیدم آبم بیاد.
اولین باری بود که از داشتن کیرم لذت می بردم. توی خودارضایی ها همیشه کیرم رو لای پام می گذاشتم و دوست نداشتمش و همیشه سوراخم رو می مالیدم و کیرم بین رونهام مالیده میشد تا ارضا بشم. اما الان حس خوبی بود. مهران بلندم کرد و سرپا کیرش داخلم بود و چسبوندم به خودش و گفت : دیگه کونی ات کردم. با جون گفتن و کونم رو روی کیرش چرخوندن بهش فهموندم که ادامه بده. چند تا تلمبه زد و بعد دو سه تا محکم داخلم ضربه زد و رهام کرد و مثل اینکه بخواد سریعتر شروع بشه من رو فرستاد روی تخت که طاق باز بخوابم و پاهام رو باز کنم و خودش اومد وسط پاهام و کیرش رو داخل کرد و پاهام رو بازتر کرد و شروع کرد به تلمبه زدن. روبروی هم بودیم و یه حس بی شرمی و بی حیایی توم آزاد شده بود و به صورتش نگاه می کردم. توی چشمام نگاه می کرد و کیرش داشت من رو می گایید.
دستم رو روی کیرم گرفتم . انگار خجالت بکشم که کیر دارم و اون ببینه. کیرم شق بود و مهران یه کم متوقف شد و با دستش دستم روی روی کیرم مالید که یعنی کیرم رو بمالم و بعد ادامه داد. پاهام رو باز کرده بود و داخلم رونهام رو توی دستاش گرفته بود و فشار میداد و محکم زیر تلمبه هاش نگه ام داشته بود و سریعتر و محکمتر از قبل داشت من رو می گایید. درد و سوزش زیادی رو تحمل می کرد و سوراخم داغ شده بود از تلمبه های مهران و شهوت توی بدنم فوران کرده بود. رونهام انگار داشت می جوشید و کیرم رو سریعتر می مالیدم و یه دفعه زیر تلمبه های مهران ارضا شدم و آبم ریخته شد روی شکمم. مهران با جون گفتن ادامه می داد که ریخته شدن آبم روی شکمم و دیدن اون صحنه انگار شهوت اون رو هم بالاتر برد و کیرش رو داخلم فشار داد و به شکل دردناکی رونهام توی دستاش فشرده می شدن و ارضا شد.
کیرش رو کشید بیرون و طاق باز کنارم دراز کشید . هر دو عرض تخت دراز کشیده بودیم و پاهامون رو زمین بود. آبم روی شکم و کمی روی سینه هام پاشیده شده بود و نمیتونستم تکون بخورم که نریزه روی تخت. یه کم همونجوری بودیم و بعد مهران بلند شد و چند تا دستمال داد بهم و خودش رفت سرویس. داشت می رفت آبش که سر کاندوم جمع شده بود و کیرش دیگه کم کم داشت می خوابید رو می دیدم که با راه رفتنش تکون می خورد. این حاصل شهوتی بود که با بدن من درون مهران تولید شده بود.
حالا دیگه من اولین تجربه ام رو داشتم و صحنه ها و حس اینکه با مردی خوابیدم و گاییده شده بودم لبخند احمقانه ای روی لبم آورد. خودم رو تمیز کردم و مهران که از سرویس اومد رفتم و خودم رو تمیز کردم. اومدم بیرون و توی اتاق دنبال شورتم میگشتم که بپوشم مهران هنوز لخت بود و نگاهم می کرد. شورتم رو پوشیدم و میخواستم لباس بپوشم که مهران گفت : می خوای بری مگه ؟ گفتم آره . زودتر برم و قبل شب تهران باشم. مهران گفت : من گشنمه . یه چیز بگیرم بخوریم بعد برو . راستش منم گشنم شده بود و ناهار هم به خاطر استرس کم خورده بودم . گفتم باشه . شلوارم رو خواستم بپوشم که خندید و گفت : حالا دیر نمیشه . با همون شورت باش منم یه کم از دیدن بدنت لذت ببرم. شهوتم خالی شده بود و خجالت می کشیدم . روی صندلی نشسته بود و کیرش روی هنوز می مالید و من هم روی تخت نشستم.
همونجوری که من رو تماشا می کرد با موبایل اش داشت غذا سفارش بده. گفت پیتزا می خوری ؟ گفتم باشه . سفارش که داد روی کرد به من و گفت : من هنوز حشری ام . اگر خواستی بعد ناهار یه راند دیگه بریم ؟ واقعا نمی تونستم. حس می کردم سوراخم ملتهبه و سختم بود. گفتم واقعا نمیتونم. گفت باشه. راستی بازم میای این جا ؟ گفتم نمیدونم، ماموریت می دن. شاید. گفت انشالا باز بیا و دوباره تلافی کنی. من که سیر نشدم. کنارم نشست و بدن و کونم رو میمالید و حرف می زدیم.
در تمام مدتی که غذا می خوردیم من لخت توی بغلش نشسته بودم و هم غذا می خوردیم و هم اون با بدن من بازی می کرد. اون وضعیت رو دوست داشتم. هرچی اصرار کرد که شب بمون و فردا صبح برو و اصلا سکس هم نمی کنیم . قبول نکردم. تا ترمینال من رو رسوند و برگشتم تهران. توی راه صحنه ها توی ذهنم رژه می رفت. وقتی هم که چند بار پیام داد و چت می کردیم حتی پشیمون شده بودم که چرا نموندم و فردا بیام و حتی سکس کنم.
اما دیگه من تبدیل به یه آدم دیگه شده بودم. حس میکردم آزاد تر از قبلم. یک ماهی گذشت و با یه نفر دیگه قرار گذاشتم و سکس کردیم و چند هفته بعدش که دوباره ماموریت خورد به مهران پیام دادم و برای بار دوم هم سکس کردیم. با کیس تهرانم که اسمش علی بود و سنش بالاتر از مهران بود ثابت شده بودیم و هر وقت که فرصتی می شد باهم سکس می کردیم. ولی همیشه خاطره اولین سکس برام خیلی لذت بخش تر بود و با مهران فقط در حد چت و اینا حرف می زدیم . چون دیگه پروژه اونجا تموم شده بود و نمی شد همو ببینیم. مهران هم مثل گذشته با چندتایی سکس کرده بود و برای من هم تعریف می کرد همیشه.
یک سال و خرده ای گذشته بود از اون بار دوم و من همه سکس هام با علی بود. یه بار که علی رفته بود مسافرت و خیلی عجیب حشری بودم و مهران هم خونه اشون خالی می شد و هی می گفت ای کاش بودی. تصمیم گرفتم یه مسافرت برم. مرخصی گرفتم و به مهران گفتم دارم میام و رفتم پیشش . از چهارشنبه تا جمعه پیش اش بودم و خیلی تجربه خوبی بود. لخت بودن توی خونه اشون و شب خوابیدن ها و بیرون رفتن ها و دو بار سکسی که داشتیم . اونقدر برامون لذت بخش بود که هر از گاهی اینکار رو تکرار می کنیم. پارتنرم علی نمی دونه و چون فقط برای سکس هم رو می بینیم خیلی حس خیانت ندارم. چون شاید بدونه هم خیلی مهم نیست ولی یه جورایی حس می کنم گفتنش باعث می شه که شبیه یه آدم خراب جلوه کنم.
نوشته: عرفان