فرهاد و سکس پس از جدایی
سلام دوستان سکسی
میدونم هر کسی ک داستان مینویسه آخرش یه عده فقط فحش میدن ولی باکی نیست راحت باشین
اسمها مستعار
من فرهاد هستم اهل یکی از شهرهای مازندران
من از زنم جدا شده بودم و مجردی زندگی می کردم تا ک ی روز یا شماره ناشناس بهم زنگ زد اول فکر کردم از طرف خانواده زنم هستن ک برای دادگاه میخوان مدرک جمع کنن بعد چند روز فهمیدم طرف اهل یکی از شهرهای استان مرکزیه و باهم دوست شدیم بعد چند وقت دوستی حرفامون رنگ و بوی سکسی به خودش گرفت
فهمیدم ک دوس دخترم (اسمشو میزارم سمانه)از سکس وحشت زیادی داری و میترسه و هیچ رقمه حاضر نیست انجامش بدیم
اون زمان من پیکان داشتم سواری
خلاصه بعد ۴ماه رفاقت و درباره سکس حرف زدن و اینا راضی شد همو ببینیم من صبح راه افتادم ساعت۳بعداز ظهر رسیدم و اون از دانشگاه اومد پیشم
رفتیم ی جای خلوت داخل ماشین
بوسیدمش و لب خوری شروع شد انقد خوردم ک خسته شد و گفت بیا ممه بخور من شروع کردم خوردن با دستم هم میمالیدم
یهو گفت بیا بکن توم گفتم خل شدی قرار ما فقط از پشت بود اونم گفت باشه فقط جوری بکن کونمو ک کسمو نبینی
گفتم دیوونه وقتی پشت به صندلی لم دادی و صورتت جلو صورتمه شلوارو شورت ک بیاد پایین چ بخوام یا ن میبینم خودشم خندش گرفت گفت باشه گفتم شلوارم بیار پایین اونم انجام داد منم شلوارشو کشیدم پایین کامل نمیشد دربیاریم چون داخل ماشین خیلی خطری بود با هزار مکافات راضی شد کیرمو بگیره دستش و بمالونه منم اروم سوراخ کونش و با تف مبارک خیس کردم چون شلوارش تا ساق پاش پایین بود کمکم میکردم بیشتر پاهاش باز بشه و اروم گذاشتم رو سوراخ کونش و خیلی آروم گذاشتم داخل البته خیلی کم که دیدم اهش شروع شد منم هر چند ثانیه بیشتر میذاشتم چون نه جامون خوب بود نه مکانمون هر چند ثانیه یکم میزاشتم تو کونش تا اینکه تا تهش رفت و اون فقط نگاهش تو چشمام بود
با اینکه کیرم تاته توکونش بود میترسید ببینه کیرمو نه اینکه بزرگ باشه ن کلا ترس داشت.منم وقتی کونش جا باز کردم شروع کردم تلمبه زدن تو کون تنگش افتتاح کردن کون حاله خوبی میده یکم ک حالش جا اومد گفت ببینم منم اجازه دادم ببینه وقتی دید تازه شروع کرد به اه و اوه کردن و منم الان نکن کی بکن واقعا کون به اون تنگی اونم کونی ک خودت برای بار اول بکنی توش بعد حدود ۲۰مین نزدیک بود آبم بیاد ک با اجازه خودش ریختم توکونش و بعد بادستمال جفتمونو تمیز کردم بعد آبمیوه گرفته بودم خوردیم وقتی تموم شد گفتم بریم گفت ن یبار دیگ میخوام
منم بی معطلی شلوارشو کشیدم پایین چون هنوز کونش باز بود خیلی راحت شروع کردم ب کردن کون فابریک بخاطر اینکه ابم اومده بود برای بار دوم طبیعتا دیر تر میاد دیگه ترسش کمتر شده بود و کیرمو میگرفت و همراهی میکرد منم سرعت بیشتر کردم و اون اه اوه میکرد تا اینکه باز ریختم توی کونش ابمو وقتی از روش بلند شدم دیدم وای سه تا خانوم دارن از دور میان طرف ما
گفتم سمانه بپوش لباستو بریم تا هردو بگاه نرفتیم ماهم سریع از اون مکان رفتیم
ممنون که وقت گذاشتین خوندین اولین داستانم بود ک نوشتم
چند بار دیگه هم رفتم ک بعدا مینویسم براتون
نوشته: فرهاد