فروشگاه خدمات جنسی (۲)

…قسمت قبل

نکته: پارت دوم برخلاف پارت یک که داستان از دید نیما روایت میشد این دفعه از دید آقای مهدوی روایت میشه.

من هیچ وقت مثل مردم عادی نبودم. سکس صرفا بخشی از زندگی من نیست. در واقع تموم زندگیم حول محور سکس می‌چرخه. به خاطر اختلال ترشح هورمونی که دارم. دکترم گفته به سندروم تستوسترون بی قرار مبتلا ام که خیلی بیماری کمیابیه و راهی برای کنترلش نیست. بدنم اینقدر تستوسترون زیاد ترشح می‌کنه که روزی باید حداقل سه بار سکس داشته باشم. با هر بار رسیدن به ارگاسم راحت دو لیوان کامل اسپرم ازم خارج میشه. اگه یه روز کامل ارضا نشم به یه پارچ هم میرسه. این سطح از تستوسترون رو سایز کیرم هم تاثیر مستقیم داشت و تو چهل سالگی سایزم در حالت نعوظ سی سانت میشد. صاحب شرکتی هستم و به خاطر این مشکلم فقط کارمند های مرد استخدام میکردم که راحت بتونم تو محل کارم سکس کنم. بیشتر وقتا جنده پولی به دفتر کارم می آوردم ولی بعضی وقتا که کسی نبود مجبور بودم با کارمندام کارمو راه بندازم. با اینکه مرد بودن ولی واسم مهم نبود. فقط باید تخلیه میشدم. نیما و داریوش از کارمندایی بودن که تا اون موقع باهاشون سکس نداشتم ولی به لطف فروشگاه خدمات جنسی که تازه تاسیس شده بود پای اونا هم به ماجرا باز شد. اون روز یکی از پسرای زیر دستم که بیشتر وقتا زحمت میل جنسیمو میکشید تو دفترم داشت کیرمو لیس میزد. چون هیچ جوری تو دهنش جا نمیشد. فقط سرشو می‌تونست تو دهنش جا بده. چی شد که امید تمایل داشت این لطف رو در حقم کنه؟ یه روز موقعی که داشت با گوشیش ور میرفت اتفاقی چت شو خوندم. داشت با مردای غریبه لاس میزد و از اونجا فهمیدم گیه و عاشق کیر. منم به دفترم دعوتش کردم و این علاقه رو ازش دریغ نکردم. از اون روز همیشه برام ساک میزنه و بهم کون میده. اولین بار که کیرمو دید و بهش از سندرومی که بهش مبتلام گفتم طوری دهنش آب افتاد و جنده بازی در اورد که هرچی پورن استاره رو گذاشت تو جیبش. کیرمو به چشم یه موهبت نگاه می‌کرد و با ولع اسپرممو سر می‌کشید. از وقتی از آب کیرم تغذیه می‌کنه رشد موهاش بیشتر شده و جون گرفته. شدیداً به آبم اعتیاد پیدا کرده چون وقتی تا بیشتر از سه چهار روز بهش کیر ندم عصبی میشه و غر میزنه. مجبورم همیشه هواشو داشته باشم.

لحظه ای دست از لیس زدن کشید و زیر کیرم گفت: رئیس چرا یه سر به جنسیس نمیزنی؟ تازه افتتاح شده. شاید چیز به درد بخوری برای سندرومت پیدا بشه.

به میز کارم تکیه داده بودم و در حالی که به سیگارم پک میزدم پرسیدم: جنسیس؟

_آره. اولین فروشگاه خدمات جنسی ایرانه. با این کیرت باید حتما یه سر به اونجا بزنی

یه ابرومو بالا دادم گفتم: جالبه. پس بیا همین الان با هم بریم.

_همین الان؟

+آره شرکتو برای امروز تعطیل میکنم. فقط قبلش آبمو بیار که سالار اونجا دردسرساز نشه.

کارمون که تموم شد رفتم تعطیلی زود هنگامو اعلام کنم. وقتی کارمندا میرفتن شنیدم که نیما به داریوش گفت: اگه بخوای من میتونم برسونمت.

داریوش هم قبول کرد. وقتی شرکتو تعطیل کردم با امید راه افتادم به طرف جنسیس. انتظار نداشتم مسیرش انقد دور باشه. تا برسیم اونجا دوباره انقد تستوسترون ترشح کرده بودم که نیاز به سکس داشتم. ولی باید خودمو کنترل میکردم چاره ای نبود. وقتی فهمیدیم جنسیس فقط مختص آقایونه و پوشش آزاده تصمیم گرفتم همونجا هم برای خودم هم امید لباس راحتی بگیرم چون جفتمون لباس رسمی کار تنمون بود و هوا گرم بود. من به خاطر سایز سالار تصمیم گرفتم کامل لخت نشم و شلوارک بپوشم. ولی برای بالا تنم چیزی نپوشیدم و اجازه دادم سینه و عضلاتم هوا بخوره.

امید هم شورتک و زیرپوش پوشید که خیلی راحت و سکسی به نظر می‌رسید. با اینکه بیشتر مردها لباس به تن داشتن ولی تا برسیم به ساختمون اصلی بین کافه ها و دکه های مسیر بیشتر از ده تا کیر و کون دیدم. جلوی گیت ورودی آقایی لخت با کیر سیخ شده از ساختمان خارج شد. کفش های ونس مشکی و جوراب سفید با آرم نایک پاش بود و با یه دستش کیرشو می‌مالید با دست دیگرش سیگار می‌کشید. امید با دیدن اون صحنه هیجان زده گفت: رئیس این خیلی باحاله. میتونم هر کاری می‌خوام کنم. اینجا رو نگاه.

نگاهی بهش انداختم و شروع به مالیدن خودش کرد. بعد کیرشو از شورتکش در اورد هوا کرد. درحالی که کیرشو تکون میداد گفت: و هیچکی کاری بهت نداره.

کسی حتی نگاهش نمی‌کرد. همه مردها از کنارمون رد میشدن و میرفتن پی کارشون. امید کونشو انداخت بیرون و خم شد گفت: رئیس از اون چکای صدادار به کونم بزن.

بین جمعیت خندم گرفت چون به این وضعیت عادت نداشتم. ولی وقتی می‌دیدم همه مردن و خیلیاشون لختن احساس خجالت از سرم پرید. چنگی به کون امید زدم و کوبیدم بهش گفتم: اوفففف. ولی بیا فعلا سالارو تحریک نکنیم نمی‌خوام اینجا سیخ کنم.

امید شورتکشو کشید بالا گفت: نگران نباش رئیس هر وقت حشری شدی میریم یه گوشه واست ساک میزنم.

رفتیم داخل ساختمون اصلی. با هوای خنک، موسیقی آرامش بخش، مردهای سکسی و ویترین هایی که توجه جلب میکردن حس خوبی تداعی میشد. امید هیجان زده به مغازه ای اشاره کرد گفت: نگاه کن رئیس. عروسک های جنسی. تا حالا از نزدیک ندیده بودم.

نگاهی به ویترینش انداختم. عروسک های واقع گرایانه با جاذبه جنسی هم مرد هم زن پشت شیشه قرار داشتن. اندام باربی طور داشتن و واقعا شهوت برانگیز بودن. گفتم: جذابن. ولی سکس با عروسک چه لذتی داره؟

امید گفت: خیلی واقعی به نظر میان. و شدیداً سکسین. سوراخ و دهنشون مثل کص مصنوعی عمل می‌کنه. کیرشون هم مثل دیلدو قابل استفادس

_جالبه ولی آدم واقعی رو واسه سکس ترجیح میدم. بریم بقیه مغازه ها رو هم ببینیم.

مغازه بعدی مخصوص بی دی اس ام بود. همه جور ابزار و لباس مخصوص تنبیه و بردگی تن مانکن ها به چشم میخورد. امید گفت: رئیس دلت میخواد بهم شلاق بزنی؟

چشامو کج کردم گفتم: هاه؟ نه هیچ وقت اینجور فتیش ها رو درک نکردم

و به مانکن هایی که مدل داگی نشسته و قلاده گردنشون بود با حالت اکراه نگاهی انداختم. از کنار مغازه زنپوشی رد شدیم تا به پاساژ سکس توی رسیدیم. امید به ردیف کس مصنوعی اشاره کرد گفت: رئیس شاید یکی از اینا بد نباشه واسه وقتایی که تنهایی و باید ارضا شی

اره زیاد واسم پیش میاد. بریم داخل امتحان کنیم.

تو پاساژ چند مرد به کمک کارمندان در حال تست سکس توی های مختلف لخت شده بودن. از کارمندی جوان با ابهت لباس فرمی که تنش بود پرسیدم: جناب این کس مصنوعی ها سایز بندی دارن؟

کارمند مثل یه جنتلمن جواب داد: بیشتر محصولات استاندار هستن ولی برای موارد خاص هم بله سایزبندی داریم.

گفتم: نکته همینجاست. سایزم به هیچ وجه استاندارد نیست.

_همراه من تشریف بیارین سالن اصلی برای تست محصول.

با امید دنبالش راه افتادیم و به بخشی که برای امتحان محصولات طراحی شده بود رسیدیم. مردهایی که اونجا سکس توی ها رو امتحان میکرد حسابی حشری شده بودن و صدای آه کشیدنشان فضا رو پر کرده بود. یکیشون جلو چشام آبش اومد پخش شد رو لباس یه کارمند. نگاهم به امید افتاد که با دیدن اون صحنه دستی به شورتکش کشید. داشت حشرش میزد بالا. کارمند دستشو گذاشت رو شلوارکم و گفت: اجازه میفرمایید؟

خودم شلوارکمو کشیدم پایین و در حالی که کیر نرم و خوابیدم از زیر شورت خودنمایی میکرد گفتم: باید راست کنم تا سایزش مشخص شه.

کارمند رو زانو هاش نشست و شورتمو لمس کرد گفت: اون وظیفه ماس که به شما خدمات بدیم.

و به آرومو لیس زدنو شروع کرد. آب دهنش شورتمو خیس میکرد وقتی آروم آروم کیرم بیدار می‌شد. درحال جون گرفتن دیگه شورتم جا نمیشد و خود به خود افتاد بیرون. و رو صورت کارمند جا خوش کرد. مثل یه تیکه گوشت بزرگ و سنگین که فقط سرش به زور تو دهن کارمند جا میشد. امید هم به کمک کارمند اومد کنارش نشست و هر دو از دو طرف کیرمو لیس میزدن. مثل عکس زیر

مشتری ها بی توجه از کنارمون عبور میکردن و من غرق لذت با بی تفاوتی سرمو بالا گرفتم چشامو بستم و آه کشیدم. دستامو گذاشته بودم رو سرشون و با کیر گندم دهنشون رو مرطوب و معطر میکردم. کارمند جوان که از سایزم جا خورده بود زیر کیرم گفت: پدر جان خدا قوت. عجب غولی قایم کرده بودین. اجازه بدین بزرگترین سایز واژن مصنوعیمون رو براتون بیارم.

و در حالی که آب دهنش از تست کیرم جاری بود یکی از جعبه های داخل قفسه رو برداشت و گفت: اینو یه امتحان کنید.

کیرمو کردم تو کس مصنوعی و باهاش بازی کردم گفتم: خوبه ولی دنبال چیزیم که سنسور های نوک کیرمو تحریک کنه.

و سرمو بالا آوردم و چشمم به دو چهره ی آشنا افتاد که از گوشه ی پاساژ با حیرت به من خیره شده بودن. نیما و داریوش! طوری شوکه شدم که دیگه به حرفهای کارمند راجع به محصول بعدی توجه نکردم. چیزی که از حضور نیما و داریوش برام عجیب تر بود این بود جفتشون لباس فانتزی جنسی پوشیده بودن. دیگه کار از کار گذشته بود. هر دو منو تو اون وضعیت برانداز میکردن و کیرمو دیده بودن. باید وضعو عادی جلوه میدادم. میدونستم کیر راست شدم تو شلوارک جا نمیشه. مجبور شدم تو همون حالت با خوش رویی بگم: بههه آقایون داداشام. چه خوشتیپ کردین

مشخص بود هر دو سعی میکنن خونسردی شونو حفظ کنن. نیما گفت: رئیس خودتی واقعا؟ انتظار نداشتم اینجا ببینمت.

و اومد جلو به شوخی به پایین تنم اشاره کرد گفت: رئیس دهنت سرویس این چه غولیه.

و با نوک انگشتش کوبید به کیرم. داریوش زد زیر خنده. با نارضایتی گفتم: همین مونده بود که دردسر سایزم شما رو هم خبردار کنه.

داریوش همچنان می‌خندید گفت: رئیس ما خودمون با عوارض سایز بزرگ بودن آشنا هستیم ولی مال شما دیگه غیر طبیعی بزرگه

کر کر خندم بلند شد: اصلا واسه همین اومدم اینجا ببینم چیز بدرد بخوری واسه این درمونده پیدا میشه.

با یه دست هیولای بین پاهامو تکون دادم گفتم: گندش بزنن. فکر نکنم دیگه بخوابه. باید همینجا ارضا شم.

نیما یه دفعه انگار لامپ تو سرش روشن شد: رئیسس من یه پیشنهاد دارم. تو راهروی همینجا چشمم بهش خورد. طبقه ی بالا واسه سرگرمی های جنسیه. راست کار خودت. نظرت چیه همه بریم صفا کنیم.

امید هم مثل نیما هیجان و علاقشو بروز داد. منم شدیداً نیاز داشتم به ارگاسم برسم. فقط داریوش خیلی میلی نشون نمی‌داد اما وقتی اکثریت پایه بودیم او هم ناچار قبول کرد. وقتی از پله برقی بالا می‌رفتیم کنجکاو بودم بدونم طبقه بالا چه خبره و هیچ ایده ای نداشتم نیما از چی حرف میزد.

ادامه دارد…

نوشته: Onlymen

دکمه بازگشت به بالا