-فقط مال من باش !
–
تازه واسه دانشگاه قبول شده بودم … البته واسه نیمسال دوم .. دختر همسایه سال آخر درسش بود .. یه چند ماهی رو باید توی خونه می موندم . پریسا خیلی ناز بود .. مادرش خیلی دوستم داشت بهم احترام می ذاشت . همش از ادب و تر بیت من تعریف می کرد و می گفت که منان خیلی پسر مودبیه و منم مثل پسرم دوستش دارم … این چند ماهی رو که از فاصله مهر تا بهمن توی خونه بودم می گفت که بیام و پریسا رو درس بدم . راستش پریسا دختری خود مونی بود … نه می شد گفت جلفه و نه می شد گفت خشک و حجابیه .. ولی اون پیش من روسری سرش نمی ذاشت .. موهای صاف و بلندی داشت .. کمی لاغر ولی خوش اندام بود . موهای سیاه سرش انگار اتو کشیده بود .. ولی می دونستم خیلی طبیعیه و همین جوری صافه .. چشاش هم به رنگ موهاش بود .. خیلی خوشگل بود . اکثرا یه بلوز زنونه به شکل پیر هن مردونه و یه دامن که تا زانوش می رسید به تن داشت . پا هاش از زانو به پایین بر هنه بود . نمی دونم چرا از هفته دومی که بهش درس می دادم حس می کردم که حواسش به درس نیست . می خواستم کاری کنم که اون درسا رو تا به حدی بخونه که بتونه از پس کنکور بر بیاد . ولی پس از مدتی دیدم که اون نمی تونه درساشو خوب بخونه . اونی که تقریبا آرایش نمی کرد به تدریج این تا بو رو هم شکست . .. منم رفته رفته بهش عادت کرده بودم .. دیگه واسم مهم نبود که اون تا چه حددرساشو می خونه … به مامانش هم گفته بودم که اون اگه تلاش نکنه موفق نمیشه و من تضمین اینو دیگه نمیدم .. حس کردم که دوست دارم بغلش کنم .. اونو ببوسم .. با هاش ور برم … گاه بر جستگی داخل شلوارم به حدی می رسید که واسه این که متوجه شق شدن کیرم نشه خودمو یه وری می کردم . ولی اون خیلی زرنگ تر از این حرفا بود و درست نگاهشو به همون نقطه زوم می کرد . یه روز مامانش رفته بود مهمونی .. من و اون خونه تنها بودیم .. حس کردم که شیطون بد جوری رفته توی جلدم .. ولی قبل از این که من بخوام کاری کنم پریسا بود که عشوه گری رو شروع کرده بود . یقه بلوزشو به سبکی سینه چاکش کرده بود که من سینه های کوچولو شو می تونستم به راحتی ببینم .. می دونستم که وقتی اونا رو بمکم می تونم حسابی اونو دراز کشش کنم .. یکی دو بار با دخترای دیگه این کارو کرده بودم . یه بار فرصتش نشد ادامه بدم و در یه مورد دیگه دختره قبول نکرد که به من کون بده از درد می ترسید ..
پریسا : مامان خیلی دوستت داره .
با این که دو با ر با دخترای دیگه ور رفته بودم ولی به زحمت خودمو قانع کردم که یه حرفی به پریسا بزنم .
-خب دخترش چی ;
پریسا یه نیم نگاهی به من انداخت و گفت ..
-این که دیگه پرسیدن نداره .
نگاهشو به به نگاهم دوخته بود .. از نگاهش فقط شهوت می بارید و تمنای هوس .. نگاهی عاشقانه نداشت . خیلی خوشگل تر از همیشه شده بود . حس کردم که این بار نباید اشتباه دو بار قبلمو تکرار کنم . این بار باید به خودم نشون می دادم که می تونم … خیلی آروم لبامونو به هم نزدیک کردیم .. با موهای سرش بازی می کردم .. خیلی خوشش میومد .. نفسهای بریده اش .. صدای ناله هاش .. چشای خمارش .. سستی بدنش . شل شدن پا ها و کمرش همه و همه نشون می داد که اون مدتهاست که تحمل کرده تا به این جا رسده … دستامو از همون روی لباس رو سینه هاش قرار دادم .. وقتی واکنش اونو مثبت دیدم دستامو گذاشتم داخل و دو نه به دونه سینه هاشو آوردم بیرون
-نههههههه نهههههههه این کارو نکن ..
ولی در واقع داشت می گفت که بکن .. هر دو مون غرق در لذت شده بودیم . گفت بیا بریم رو تخت مامان و باباش ولی من قبول نکردم . تر جیح دادم رو کاناپه باشم و سوتی ندیم . خیلی راحت لباساشو در آوردم .. رسیدیم به جایی که من و اون فقط با یه شورت کنار هم بودیم .. اون نگاهشو همچنان به کیر بر جسته داخل شورتم دوخته بود .. می خواستم برم سمت کسش و مکیدن اون .. ولی به ناگهان اون بود که پیشدستی کرد و شورتمو پایین کشید تا بفهمم چی شده کیرمو گذاشت توی دهنش ..
-آههههههههه نههههههه نهههههههه یواش تر ..
کیر سفت و توپ شه من توی دهن نقلی پریسا به زور جا می شد .. ولی اون با عشوه گری کارشو کرد و می دونست که داره چیکار می کنه … منم با خودم گفتم خودت خواستی .. توی دهنش خالی کردم و افتادم روش ..اون تمام آبمو خورده بود .. حالا من بودم که شورت دخترونه اش رو کشیدم پایین و طوری اونو به طرف سقف پرت کردم که صدای هوسش در اومده بود ..
-جوووووووووون .. اوووووووفففففف … نههههههههه نههههههه … .
چشاش از حدقه در اومده بود . طوری حرفه ای کیرمو ساک زده بود که از دو حال خارج نبود یا قبلا توی فیلمها دیده بود یا این که تجربه شو داشت . کس کوچولوش منو به یاد کس نوزادان مینداخت .. خیس خیس بود …
-نههههه نههههه منان .. یواش تر سوختم .. ووووووویییییی ماااااااماااا.. ااانم جوووووون من می ترسم …
-من مامانت نیستما …
دو تا پا هاشو محکم به زمین فشار دادم . موهای سرمو می کشید ولی من که نمی تونستم بکنم توی کسش سعی داشتم با میک زدن ار ضاش کنم .. ولش نمی کردم .. گذاشتم تا هر قدر که دوست داره مو ها مو بکشه جیغ بزنه فریاد بکشه .. ساکت که شد فهمیدم که از بس کسشو میک زدم ار گاسم شده . هوس کردن کونشو داشتم .. یعنی اینم از دستم در میره ; ولی وقتی که دیدم چه جوری فکرمو می خونه می خواستم با تمام وجودم اونو غرق بوسه اش کنم … خودش یه قوطی کرم داد دستم . کونشو گرفت سمت من و در حالی که خودش کونو به دو سمت باز کرده بود من اونو کرم مالیش کردم .. برای یه لحظه داشتم به این فکر می کردم که یعنی ممکنه قبلا تجربه این کارو داشته ; .. بس کن منان داری حالشو می بری . اصلا به این چیزا فکر نکن .. سر کیرمو به سوراخ کونش فشار دادم . خیلی کیپ بود ..
-آخخخخخخخخ منان .. منان .. بازش کن .. دوست دارم تو پلمبشو باز کنی .. دوست دارم همیشه مال تو باشم برای همیشه .. جووووووووون ..
با این حرفاش انگار کیرم آروم گرفت و با ترس و لرز کمتری از شکافتن کون اون رفت داخل ولی بیشتر از چهار پنج سانت اونم به زور واردش نشد .. . اگه قبلا توی دهنش خالی نکرده بودم الان دیگه نمی تونستم جلو گیری کنم . چه کون نازی داشت .. دستامو گذاشتم رو سینه هاش .. لبامو گذاشتم رو لباش .. اووووووففففففففف .. جوووووووووون … دیگه بی حس شده بودم … اونو هم از خود بی خود کرده بودم .. یکی از دستامو آزاد کرده گذاشتم روی کسش … طوری جیغ می کشید که من ترس برم داشته بود .. ولی یواش یواش عادت کرده بودم . اونم از پشت خودشو به من می مالوند …پریسا کونشو دور کیر من می گردوند . موهای صاف و لختش رو شونه ها و کمرش ریخته شده وقسمتی از باسنشو پوشش می داد . چقدر از این حالت خوشم میومد .. ووووووویییییییی چه لذتی می داد . جوووووووون .. یک بار دیگه به سوراخ کون کوچولوی اون دختر نگاه کردم … و همین نگاه سبب شد که داغ داغ شم و با تمام حسم توی کونش خالی کنم . وقتی کیرمو بیرون کشیدم و آبمو دیدم که چه جوری از کونش داره می ریزه رو پا هاش هیجان زده شدم .. کیرمو گرفتم طرف دهنش .. ..و اون این بار کیرمو کاملا پا کسازی کرد .. چند وقت بعد رفتم دانشگاه … میگن وقتی با یکی سکس کنی اونم قبل از از دواج تمام حسی رو که نسبت به اون داشتی و اون حس عاطفی قشنگت کم رنگ میشه . من نسبت به اون این احساسو پیدا نکردم که بعد از سکس زده شم .. تازه یه احساسی هم نسبت به اون پیدا کردم .. چون می خواستم که اون فقط مال من باشه . به خاطر من و با کارای من از هوس ناله کنه .. از عشق بگه .. نمی تونستم این حسو داشته باشم که اون روزی از کسی غیر از من لذت ببره … اون سال وقتی که واسه عید بر گشتم شهرمون از پریسا پرسیدم اگه یه روزی ازت خواستگاری کنم جوابمو چی میدی ;
-میگم به یه شرط حاضرم بگم بله ..
-به چه شرطی پریسا !
-فقط مال من باشی ..
تو چشاش نگاه کردم و یک آن لبامونو به سمت لبای دیگری نزدیک کردیم .. اونم یه حسی مث حس منو داشت ..
-پریسا دوستت دارم ..
-منم دوستت دارم منان ..
اصلا فکرشو نمی کردم یه روزی از هوس به عشق برسم . و می دونستم این حس قشنگ , ما رو به خوشبختی و آرامش می رسونه و شایدم رسونده باشه …. پایان … نویسنده …. ایرانی