فقط یک مرد 157

دو تا انگشتامو گذاشتم دور دو تا لبه سوراخ کون افسانه . . لباشو گاز گرفت . دردش اومده بود . ولی من کیف می کردم از این که سوراخ کونشو می دیدم که یه خورده باز شده و مثل یه تونل تاریک یه فضایی رو بهم نشون میده که نمی تونم انتهای اونو ببینم . فقط با فرو کردن کیرم توی کونش بود که می تونستم این هیجانمو بخوابونم . کیرمو کردم تو کون افسان جونم -آییییییییی کوروش روده هامو پاره کردی . -حواسم هست .. -عزیزم حالتو بکن ولی یه خورده آروم تر . شما مردا وقتی کیرتون رفت توی کون دیگه حواستون به چی هست . عقل و هوش از سرتون می پره . -من این جوری نیستم افسانه . می دونی که چقدر هواتو دارم . -آره اگه خواهرت نمی گفت که بیام تو حرف یزن نبودی .. -به جون تو به جون اون کوچولوی تو شکمت من به خواهرم پیشنهاد دادم و اونم هم زمان با من دید که به نفعشه . -میگم این بار داری به تو هم ساحته ها . خیلی خوش کون شدی .. -خوشحالم . تو راضی باش دیگه هیچی مهم نیست . زیاد اونو به رگبار نبستم . می دونم در شرایطی نبود که بخواد زیاد تحمل کنه ولی باید هواشو می داشتم . -می بینم بازم زود داری آبتو می ریزی توی کونم .. کوروش منم دارم حال می کنم .. -باشه از پیشت نمیرم . دوستت دارم دوستت دارم .. یه ساعتی رو پیش افسانه بودم . -ببین من الان میرم پیش کتی که فردا شب زبونش دراز نشه . چون در اصل باید بیام پیش تو . اون وقت رئیس تویی و هر وقت سیر شدی می تونی جبران کنی . ولی به همون اندازه که کتی بهت محبت کرد . -می دونم چی داری میگی کوروش . با این که حق با توست ولی نمی دونم چرا حس می کنم تو یه جوری دلت واسه خواهرت سوخته از این که  وقتی که داشتیم میومدیم قهر کرده بود .. -افسان جون تو رو اگه نداشتم چیکار می کردم . تو خیلی منقی تر از کتی هستی .. -خیلی زبون بازی کوروش .. ولی می دونستم حرفای من خیلی اونو سر حال آورده -افسان جون شاید من زبون بازی داشته باشم و بخوام دل تو رو به دست بیارم ولی حرفایی که می زنم همه از ته دلمه . چون دوستت دارم . حقیقتو میگم . تو خیلی آرومم می کنی و جو رو آروم می کنی . رفتم پیش خواهرم . دمر افتاده بود روی تخت و کاملا صاف و سرشو چسبونده بود به بالش . دوست داشتم خیلی بی صدا برم سر وقتش و غافلگیرش کنم . ولی حواسش بود .. -روت میشه کوروش از اونجا پا میشی میای این طرف ;/; -خب امشب نوبت تو بود دیگه .. -من می خوام هر شب نوبت من باشه . اون دختره پررو اومده پاشو گذاشته توی زندگی ما . . مگه قراره هر کی رو که بار دار کردی بیاد اینجا پیش ما زندگی کنه ;/; بد نشد که . الان زن رئیس جمهور امریکا رو گاییدی و بار دار شده .. کاخ سفید رو ول کنه بیاد اینجا ;/; همین الان یه فاکس فوری از طرف دولت داشتی که باید سریعا بری چین و زن رئیس جمهور و رهبر اونجا رو بکنی .. من نمی دونم این چین با این همه جمعیت چرا دست از سرت بر نمی داره .  چین کثیف تر از امریکا ست .. چین کثیف بود که امریکا رو به لجن و کثافت کشوند . پول ما رو می گیره و آشغالاشو خالی می کنه  تو ایران . به جای این که از ملت دفاع کنه از دولت حمایت می کنه .. همینش مونده که نژاد پاک آریا با کثافتای چینی مخلوط شه -کتی جان مردمش که گناه نکردن . ولی من اگه برم چین فکر نکنم به این زودیها بر گردم . دیگه چیزی برام باقی نمی ذارن . ولی از وقتی که کتی این خبر رو بهم داده بود غصه ام شده بود . -حالا میگی امشبه رو برم بغل افسان بخوابم ;/; میگن مرد دو زن دار مسجد خواب میشه به همین میگن دیگه . کتی داشت واسم ناز می کرد . یه سرویس دیگه باهاش بر نامه رفتم و این بار خشک و خالی بدون خیس کردن تمومش کردم . شب بعدش هم که با هر دو تاشون بودم ولی این بار افسانه سکان دار بود .. خودمو سریع رسوندم به تهرون و با مسئولین مملکتی افتادم دعوا -ببینید من تازه از ماموریت غرب بر گشتم . نمی خوام شما فقط با دولتهایی که به اونا وابسته این مراوده جنسی داشته باشین . یعنی شیره کیرمو دراون کشور ها بکشین . به اندازه کافی حزب الشیطانی های لبنانو گاییدم –چرا سر ما رو داری شیره می مالی تو که این دفعه رفتی لبنان اون خواننده تپل مپل رو گاییدی .. -ولی قبلا به اندازه کافی از این مادر قحبه ها رو گاییده بودم . من اگه برم چین دیگه نمی تونم بر گردم . اونجا ششصد هفتصد میلیون زن داره -قرار نیست که همه شونو بکنی تر تیب صد تا رو بدی کافیه . زن چند تا از رهبرا رو می کنی و حالا دیگه نمی دونم چی میشه .. -شما باید یه قرار دادی بنویسین و منو بفرستین اونجا -ببین کوروش جان ما به این چین مدیونیم . قرار بود اگه امریکا به ما حمله کنه چین بیاد کمک .. -فوری یقه اون مرتیکه رو گرفته و گفتم حیف که سیاسی نیستم آشغال عوضی فعلا که پشت پرده همه تون با هم دوستین و از یه طویله دارین یونجه می خورین . عین گاو هر سه تاتون سرتونو فرو کردین تو یه آبشخور . ولی حواستون باشه من ده دوازده تا چینی رو که گاییدم ول می کنم . بی خود بهم زور نگین ….. ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی

دکمه بازگشت به بالا