فقط یک مرد 38

چی می شد این نوک زبونم تیز تر می شد مثل یک کیر می رفت تو کونش . -حمیرا -جوووووون -دلم میخواد سرم بذارم رو همین کون خوشگلت و بخوابم و هروقت چشامو باز کردم  ببینم که این بالش زیر سرمه .. -می دونی کوروش من چی دوست دارم ;/; -نه بگو چی دوست داری ;/; -دوست دارم که بتونی کیرتو رو زمین دراز کنی وواسم بشه یه متکا . منم سرمو بذارم روش بخوابم و هروقت چشامو باز کردم بذارمش تو دهنم و واست ساک بزنم . -اگه دوست داری حالا هم می تونی بزنی . حمیرا از جاش بلند شد و کیرمو گذاشت تو دهنش . حالا بهتر می تونستم صورت خوشگل و سفیدشو ببینم . راستش هروقت اسم حوری بهشتی رو می شنیدم همچین قیافه ای رو مجسم می کردم . وقتی اون با اشتها کیرمو ساک می زد با کف دستام صورتشو نوازش می کردم . ای دنیا دنیا هنوز کو که بخواییم این همه زنو بگاییم . خودم گاییده میشم اگه بخوام چند تا دیگه رو بگام . موهای صاف و سیاه یهودی چش سیاهو با حرکت دستام از سر به طرف کمر بازی می کردم . خیلی خوشش میومد و با تکون دادن سر ازم میخواست که به این کارم ادامه بدم . با کف دستام موهای سرشو رو کمرش حرکت داده طوری که اون قدر خوشش اومد که منو دراز کش کرد و به همون حالت به ساک زدنش ادامه داد ولی این بار با سوار شدن بر من . حالا این من بودم که با یه حالت زنونه به حمیرا جون چنگ انداخته تا آب کیرمو تو دهنش خالی نکنم . دهنشو از رو کیرم ورداشت و گفت چیکار می کنی کوروش . چرا نمیذاری آب کیرتو بخورم بذار بیاد دیگه .. -شنیده بودم یهودیا دوس دارن خون مسلمونا رو بخورن ولی نشنیده بودم که این قدر عاشق آب کیر باشن ازم دلخور شد و گفت کوروش مگه ما خونخواریم ;/; -قربون شکل ماهت حمیرا کیرو نوش جون کن به دل نگیر . اتفاقا میگن هر چهل لقمه غذا یه قطره خون میشه و هر چهل قطره خون یه قطره آب کیر . پس بازم همون خون میشه .-کوروش جون فکر نمی کنی قسمت اول آمارت یه خورده اشکال داشته باشه ;/; این بار کیرمو با حرص بیشتری گذاشت تو دهنش و مثل تشنه های صحرا با چند حرکت سرعتی و یه حالت جلق زدنی یه جوری ساک می زد و کیف می داد که فکر می کردم داره واسم جلق می زنه . وقتی که آبم داشت می ریخت تو دهنش دیگه جلوشو نگرفتم . واسه یه لحظه چشامو باز کردم واون لبای کوچولو و غنچه ایشو دیدم که دور کیرم حلقه زده حشرم زد بالا و یه خورده هم از سهمیه دفعه دوممو ریختم تو دهن جمیرا .. -جااااااااان بخور دختر خوشگله یهود بخور که دیگه این آب حیات گیرت نمیاد . دستمو گذاشته بودم رو کوسش و با یه دور سرعتی کوس خیس شده اشو تو کف دستم می گردوندم .-آخخخخخخخ کوروش کوروششششش کوسسسسسمو چطور می خوای ساکتش کنی -بذار فعلا جیغشو در بیارم تا بعد . پاشو از وسط باز کردم . چقدر کون بر جسته و کوس تنگ و سینه های درشتش با هم تناسب داشتند . هیکل بیست بیستش آرزوی هر مردی بود . -ببینم حمیرا ! دخترای یهودی که مثل تو خوشگل باشن بازم داریم ;/; -تو هنوز حالیت نیست که وقتی داری با یه خانومی حال می کنی از یه زن دیگه نباس حرف بزنی . ;/; -خب چیکارم می کنی ;/; تنبیهم می کنی ;/; منو به حال خودم میذاری ;/; -یه حالی بهت نشون بدم که اون سرش ناپیدا . -آههههههه بخورررررشششششش کوسسسسسسمو من که داشتم کوسشو میک می زدم اونم کوسشو محکم به دهنم می فشرد تا بیشتر لذت ببره . درحال میک زدن انگشت شستمو کرده بودم تو کوسش و یه انگشت دیگه امو هم فرو کرده بودم تو سوراخ کونش -کوروش جوووووون بده بده بده من بیکار نباشم .-چی رو بدم . بده اون انگشتاتو بده من لیس بزنم . -صبر کن خوب فرو کنم تو کوس و کونت یه مزه خوب ازش بگیرم . انگشتایی رو که فرو می کردم تو کوس و کونش درشون آورده میذاشتم تو دهنش و اونم چه با هوس این انگشتارو میک می زد . من که سرم رو کوسش قرار داشت و این حالت قشنگشو نمی تونستم ببینم فقط انگشتامو به طرف دهنش دراز می کردم تا اونا رو میک بزنه . دیگه هوس من و اون خیلی زیاد شده بود . قصد داشتم کیرمو بفرستم سراغ کوسش و در این فکر بودم که شاید از لیسیده شدن کوسش سیر نشده باشه که دیدم خودش میگه که کیر می خوام .. -جووووووون حمیرا الان کیر آماده به فرمان و غلام حلقه به گوش در خدمت کوسته .. -کوروشششششش -جاااااااااااان -آخخخخخخ کنیزتم -خانوممی . حمیرا عزیز دلم وقتی که با کیرم سرزمین کوستو فتح کردم یه وقت نگی که اشغالت کردما . سرزمین وجود من همش مال تو . همش مال خودت . دین من ایمان من هستی و مستی من همش مال تو .. واییییی عجب کیری عجب حسی عجب عشقی .. می میرم واسه کیرت -تو چطور می خوای این کیرو تو کوست جا بدی ;/; -تو عشق من این کارو برام انجام میدی . کوسم با همه هوس خودش واسه کیرت جا باز می کنه . بذار تو کوسسسم .کیرت طوریه که اگه بگی همیشه منو در کنار خودت نگه می داری حاضرم دینمو عوض کنم و مسلمون شم تا با تو باشم . -چی بگم حمیرا می خواستم بگم دختری که دینشو به کیری بفروشه اصلا نمیشه بهش اعتماد کرد ولی تو ذوقش نزدم . سر کیرمو که گذاشتم رو کوس تنگ و سفید و کوچولوش پیش خودم گفتم  دنیای بزرگ اسلام چطور می خواد از این دروازه های تنگ و باریک به شهر و دیار یهود نفوذ کنه … ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

دکمه بازگشت به بالا