فقط یک مرد 68
–
شوهر عمه ام من و عمه امو دست به دست داد و به حجله گاه فرستاد . دخترعمه گیتی هم یه چشمکی به مادرش زد و پسر عمه ها هم روی گل مامانشو بوسیدند . گیتی داشت می گفت مامان یه کاری کنین که بچه دختر شه -عزیز دلم نمی ترسی که تو دیگه عزیز دردونه مامان نشی -چرا واسه چی بترسم ;/; اتفاقا من دوست دارم یه خواهر کوچولو ی همزبون داشته باشم . خسته شدم تو خونه هر طرف که نگاه می کنم مرد می بینم -عزیزم دست من که نیست . ولی قربون تو دختر گلم برم . شایدم بار دار نشدم ولی هر چی بشه بازم نا شکری نمی کنم . اما تو همیشه اون ارزشتو واسم داری . هیچ چیز به اندازه اون لحظه ای که شوهر عمه دست زنشو تو دست من گذاشت منو شگفت زده نکرد . واقعا این حرکتش قابل تقدیر بود که با تسلط و از روی علاقه و منطق این کارو انجام داده بود . حالا که خودش نمی تونست پذیرفته بود که یکی دیگه که می تونه این کارو انجام بده و نذاره که زنش تو اشتیاق هوس و حسرت بمونه . هرچند که این تشنگیها با قطره ای آب رفع نمیشه . سر انجام من و عمه به حجله گاه رفتیم و اون لباس عروس تنش بود خیلی خیلی جوونتر از اونی شد که من فکرشو می کردم . حتی اونو جوون تر از اون وقتایی می دیدم که واسه عیدی گرفتن می رفتم پیشش . سالی یه بار می دیدمش . مگر این که شانسی تو یه مجلس عروسی همدیگه رو می دیدیم یا این که یکی می مرد و توفیقی حاصل می شد که همو زیارت کنیم . -عروس خانوم خیلی خوشگل شدی . ببینم این سر و صدا ها چیه . چرا پشت در شلوغه . چرا این اتاق بزرگی که ما توش هستیم و قراره سکس کنیم بالا درش شیشه های روشن انداخته که مثل قدیما زنا دارن از کول هم بالا میرن . مگه راستی راستی ما با هم زن و شوهریم و مثل زمان قدیمه که شب زفاف زنای فضول میخواستن تو حجله گاه رو دید بزنن . خیلی زشت بود دیدن کیر داماد وقتی می رفت تو کوس عرو س چه جوری این کارو می کردن ;/; چه جوری غیرت مردا اجازه می داد ;/; یعنی مردایی که فامیل اون زنای پشت دری بودن . تازه اون زنا واسه این اون پشت می موندن که ببینن داماد کی عروسو پاره می کنه ولی عمه جون ببخشید کاملیا جون شما که الان خودت پاره شده هستی -عزیزم حالا میشه این قدر خودتو ناراحت نکنی ;/; تازه قرار بود یه گروه فیلمبردار و عکاس و موبایلیست بیان این داخل و ازمون فیلم بگیرن که من گفتم شاید ناراحت شی نذاشتم -چی ;/; مگه ما قراره فیلم سوپر بازی کنیم ;/; -کوروش جون این قدر خودتو ناراحت نکن . فدات شم من . رو آب کیرت اثر میذاره یه موقع بچه مون اذیت میشه ها . چیکار میشه کرد همه شوق و ذوق دارن تو مایه افتخار مایی . باور کن بقیه که خبر ندارن نمی دونی به هر مجلسی که پا میذارم چقدر با افتخار ازم یاد میکنن . میگن ببین اینه اینه عمه کوروش آریایی اینه .. اینه که همه دنیا رو ردیف می کنه . تازه همه زنا و دخترا ازم می خوان تا واسشون پارتی شم تا یه دست باهاشون سکس کنی . دیگه نمی دونن من خودم با هزار منت تو دارم باهات حال می کنم -عمه جون کاملیا خوشگل و جوون شده من از این حرفا نزن که ناراحت میشم . من همیشه دوستت داشته و بالذت هر چه تمام تر می گامت . حالا بیا که خیلی کار دارم . رفتم طرف عروس خانوم و یکی یکی اون تیکه بندیهاشو در آوردم . از دم سفید تنش کرده بود . حتی شورت و سوتینش هم سفید بود . از اون سفید های ناز . -کاملیا چقدر خوشگل شدی . شکمت چقدر ناز و یه دست و فانتزی شده -این دوماهی داشتم روش کار می کردم . می دونستم یه همچین روزی انتظارمو می کشه .. -کوروش قربون اون انتظارت بشه نمی ذارم زحمتات به هدر بره . واقعا که هر گلی یه بویی داره . بازم به یاد این افتادم که چقدر به ما وعده حوری بهشتی میدن . واقعا نقطه ضعف این مردا رو می دونن . یعنی خدا میدونه . هزار حوری بهشتی . ده هزار .. آدم که حساب می کنه شب و روز تو اون دنیا باید سر گرم گاییدن باشه ولی من با این که گاهی از بهشتک این دنیا خسته می شدم ولی به اندازه کافی لذت می بردم واگه یه روزی پیش میومد که محروم از سکس بودم حس می کردم که یه چیزی رو گم کرده دارم . رفتم طرف کوس عمه جون تا لیسش بزنم که اون مثل آدمای وحشی افتاد روم و آخرین چیزی رو که تنم بود یعنی همون شورتمو از پام کشید پایین و دو دستی چسبید به کیرم و اونو گذاشت دهنش و با یه سرعت و تکنیک عجیبی که نشون دهنده عمری مهارت در ساکیدن کیر شوهر عمه بود میک زدن و لیسیدن کیرمو شروع کرد . -کاملیا تو که منو از هوس و هیجان کشتی . کیر فرار نمی کنه . نمی کنه .- زودباش آب میخوام . بریز تو دهنم .. -کاملیا اگه الان بریزم تو دهنت کوست پس چی ;/; تازه خاله جون منم هست .. -اسم اون زنیکه رو نیار من میخوام . -عمه جون الان اگه آبمو خالی کنم آب بعدی قوتش کم تره .. یه جورایی خر یا همون قانعش کردم که دهن از سر کیرم بر داشت و منم افتادم به جون کوسش . عمه رو انداختم رو تخت و پاهاشو به دو طرف باز کردم . پاهاشو طوری صاف و باز کرده بود که انگاری ژیمناست کار بود .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی