فوت فتیش با نامزد دانشجوم
سلام به همه اسم من بنیامین هست میخوام براتون اولین تجربه فوت فتیشم رو بنویسم البته این تجربه با نامزدم بود که بعد ها باهاش ازدواج کردم بگذریم
یه چند تا مقدمه میگم سریع میرم سراغ اصل داستان اسمم که بنیامین الان ۲۹ ساله اما موقع این اتفاق ۲۵ سالم بود قد و وزن من رو بیخیال فقط اینو از خودم بگم که یه مغازه تعویض روغنی دارم البته نصفش ما منه ما بقیش رو شریکم البته مغازه از اونه وسایل و کار از منه بگذریم من اون موقع با دختری به اسم نازنین نامزد بودم اون موقع ۲۰ سالش بود و دانشجوی رشته زبان انگلیسی بود مشخصاتش هم (با چشمای گربه ای کشیده و ابرو های معمولی دماغ عمل کرده رو به بالا و لبای پروتزی قد ۱.۶۷ سینه های ۶۰ سفت با کون معمولی و کمی بزرگ با سایز پای ۳۹) نازنین دختر خوشگل مهربون و خون گرمی بود و من به شدت دوسش داشتم البته تو این مدتی که باهاش نامزد بودم درخواست سکس ازش نکردم البته نه اینکه فکر کنید نازنین مشکلی داشت یا من نه به هیچ وجه البته دوست داشتم اولین سکسمون رو بعد عقد تو شب عروسیمون انجام بدیم بگذریم اما یه مسئله ای که این وسط خیلی منو اذیت میکرد این حس فوت فتیشم بود که من و موقعه هایی که پاهای نازنین رو چه با جوراب چه بی جوراب میدیدم حشری میشدم و خیلی دوست داشتم اون موقع باهاش فوت فتیش کنم یروز با نازنین این مسئله رو تو تلگرام به صورت غیر مستقیم در میون گذاشتم و رفته رفته تونستم بهش حس فوت فتیشم رو بفهمونم و نظرش رو راجبش بدونم خودتون که میدونید اولا حسابی نه می آورد و حرفایی مثل اینکه چندشه و بدم میاد و از این حرفا تا اینکه یروز صبح که مغازه بودم و خبری از مشتری نبود و شریکم هم باهام بود به نازنین پیام دادم سلام خوبی و چطوری و کلاست ساعت چند تموم میشه بیام دنبالت و از این حرفا با اینکه نتونستم با نازنین به توافق برسم برای فوت فتیش قرار شد امروز هر طور که شده و هست باهاش فوت فتیش کنم بعد ۱ ساعت نازنین پیامم رو سین کرد و جوابه پیام هامو داد و گفت ساعت ۳ گذشت و ساعت ۳ شد و به شریکم گفتم حمید داداش من باید برم جایی چند ساعتی کار دارم حواست میشه دیگه که حمید هم بهم گفت بع داداش این چه حرفیه داداش به روی چشم تو اصلا برو ۱ هفته دیگه بیا که منم گفتم داداش شرمنده و دستت درد نکنه و از این حرفا لباسامو عوض کردم و ادکلن هم زدم و سوار ماشین شدم رفتم دنبال نازنین رفتم سوارش کردم و نشست تو ماشین و به هم سلام کردیم و ازم پرسید خوبی خسته نباشی اتفاقی افتاده گفتم نه چه اتفاقی مگه آدم بخواد بیاد دنبال نامزدش باید حتما چیزی شده باشه راه افتادیم و نازنین گفت اگه میریم جایی حداقل بریم من یه لحظه لباسامو عوض کنم که گفتم نه بابا همین لباسات خوبن که مشکلی ندارن که نازنین مخالفتی نکرد و تو راه براش یه آبمیوه گرفتم رفتیم کوه با ماشین رفتم جایی که دید نداشته باشه و کسی نباشه از شانسم هم اون موقع کوه خلوت خلوت بود حتی مورچه هم اون دورو ورا دیده نمیشد البته اینو شوخی کردم کلا رفتم جای خلوتی که مزاحمی نباشه ماشین و خاموش کردم و شیشه هارو هم دادم بالا نازنین یه مقدار ترس برش داشت شروع کردن گفتن بنیامین چرا امدیم اینجا چرا شیشه هارو دادی بالا و شروع کرد کلی غر زدن تو همون حین هم منم کاملا عادی بهش گفتم نازنین بیا فوت فتیش کنیم نازنین هم گفت ای بابا باز این موضوع رو وسط کشیدی منو این همه راه آوردی اینجا واسه این کار که منم بهش گفتم آره نازنین هم گفت هنوز جوابم منفیه بهش گفتم بزار یبار انجامش بدم شاید خوشت امد نازنین که دید من ول کن نیستم راضی شد چرخید به سمت منو پاهاشو دراز کرد سمتمو منم چرخیدم سمتش چون شیشه هارو داده بودم بالا نازنین مقنعشو درآورده بود کتونی هاشو درآوردم یه جوراب مچی مشکی پاش بود پای چپشو گرفتم و نزدیک صورتم کردم و شروع کردم بو کردن راستش رو بخوایین جورابش بوی شدید عرق نمیداد راستش تازه پوشیده بودتش و بخاطر کتونیش یکم بو گرفته بود بعد چند دیقه بو کردن پای چپش دست انداختم جورابشو از پاش درآوردم انداختم کنار صندلی انگشتای کشیده پاهاش حالا تو دستام بود پاهای فوقالعاده نازنین با لاک سفید فقط شصتاش از انگشتای کنارش کوچیک تر بود بگذریم من شروع کردم دونه از انگشتاش لیس زدم میک زدم حسابی خود انگشتارو لای انگشتارو کف پاشو و در نهایت هم پاشنشو پاشو کامل لیس زدم بعدش جوراب پای راستش رو هم درآوردم پای راستش رو هم مثل چپیه از بالا تا پایینشو حسابی لیس زدم و بعد اینکه جفت پاهاشو لیس زدم به نازنین گفتم بیا آخرشم برام یه فوتجاب انجام بده من تمام چیز های مربوط به فوت فتیش و فوتجاب رو قبلا برای نازنین توضیح داده بودم و حتی براش فیلم هم تو تلگرام فرستاده بودم البته فیلم های کوتاه ۵ دیقه ای حالا با کمتر یا بیشتر نازنین که تا اینجاش باهام راه امده بود دیگه مخالفتی نکرده بود راضی شد فوتجاب هم انجام بدیم من کیرمو درآوردم از تو شلوارم سیخ سیخ بود نازنین هم پاهاشو رو حلقه کرد دوره کیرم به کیرم تف زد تا خیس بشه و شروع کرد فوتجاب کردن همزمان که داشت نازنین فوتجاب میکرد منم با یه دستمال کاغذی تو دستم نزدیک کیرم نگاه داشته بودم که هروقت آبم امد بزارمش رو کیرم تا آبم نباشه ماشین یا خودشونو کثیف کنه بعد چند دقیقه فوتجاب ابن داشت میومد دستمال و بالا و نزدیک سر کیرم نگه داشتم تا آبم امد دستمالو گذاشتم روشو آبم دو ریختم تو دستمال و خیلی خوب بود بالاخره تونسته بودم با نازنین فوت فتیش و فوت جاب کنم نازنین هم گفت از نظرش خوب بود و جالب بود خودمونو تمیز و مرتب کردیم من نازنین رو گذاشتم خونشون برگشتم سر کارم این شد شروع فوت فتیش من با نازنین تو این چند ماه که باهاش نامزد بودم تا ازدواج کنم هر موقع وقت مناسب بود یا جا باهم فوت فتیش و فوتجاب میکردیم نازنین هم زیادی مخالفتی با این فوت فتیش بودن من نداشت حتی شب عروسی هم باهاش سکس کردم هم فوت فتیش و خیلی هم خوب بود الان ۴ ساله زنم هست و هم زندگیم فوقالعادست هم سکسم امیدوارم برای شما هم پیش بیاد این بود از داستان من مرسی که وقت گذاشتید آرزو میکنم روزی خوبی داشته باشد خدانگهدار.
نوشته: بنیامین