قدر لیس زدنم رو ندونستم

سلام
این واقعیت، صادقانه و بدون ذره ای گزافه گویی، تقدیم شما میشود :

همیشه علاقه قلبی به لیس زدن دارم.نمیدونم چرا ولی این یک گرایش درونی و خاص در وجوده من هست. به حدی این علاقه در من زیاده که گاهی اوقات بیش از 2 ساعت فقط کوص لیس میزدم و مدام ترشحات شو با زبونم از اعماق کوسه نازش بیرون می آوردم و قورت میدادم. کمی ترش مزه اما بسیار عالی بود. گاهی وقتا میوه های مختلف رو فرو میکردم توی کوص خوشگلش و میذاشتم بمونه. بعد از حدود نیم ساعت یا یک ساعت، اون میوه رو در میاوردم و با لذت غیر قابل وصفی، میخوردم. واقعا طعم میوه عالی تر میشد. میوه ها اکثرا خیار قاچ شده، سیب قاچ شده، دونه های انگور ریش بابای سفت، آلو سیاه کوچولو، عسل، ساقه کاهو، موز قاچ شده بود.
اوایل یک بار و نهایتا دو بار به ارگاسم میرسید ولی خبری از پاشش منی نبود. مدتی که از لیس زدنم گذشت، دیگه خیلی خوشش میومد و معمولا 4 الی 5 بار به ارگاسم های شدید میرسید. به حدی که پاهاش بی اختیار میلرزید و در چند مرحله توی دهنم پاشش منی داشت. سکس ما شده بود همین و وقتی ارگاسم های مکرر داشت به حدی بی رمق میشد که دیگه توان کیر خوردن و دخول کیر نداشت. منم به دلیل علاقه شدید و قلبیم به لیس زدن و به دلیل طعم لذیذ ترشحات کوصش، مخصوصا طعم بسیار عالی منی کوصش، علاقه ای به دخول نداشتم.
دخول ما شده بود ماهی یک یا دوبار و اونم فقط در حد کلاهک کیرم. منم از دخول خیلی راضی نبودم. لیسیدن و مکیدن و قورت دادن، هم اونو عمیق به ارگاسم میرسوند و هم من از خوردن آب کوصش لذت زیادی میبردم.
اوایل موقع لیس زدن، پارچه زیر پاییمون خیلی خیس میشد و ما مدام مجبور میشدیم اون پارچه رو و کل ملحفه تشک رو بشوریم. اما با گذشت زمان و زیاد شدن اشتهای من و با شروع شدن ارگاسم های شدید همراه با پاشش، دهنمو دقیق چفت میکردم و میچسبوندم روی کوصه نازش و نمیذاشتم حتی یک قطره از پاشش کوصش از دهنم بیرون بریزه. اون باورش نمیشد که من تمام محتوای کوص خوشمزش رو قورت میدم. و وقتی متوجه این کارم شد، حس اقتدار و ارباب بودن پیدا کرد و به شدت راضی بود از کارم. این اقتدار زنانه و لذتش منو تشویق کرد که ازش بخوام موقع حمام رفتن، جیشش رو هم بهم تقدیم کنه.
چند باری توی حمام روی صورتم نشست ولی انجام این کار برایش سخت بود. منم علیرغم میل باطنیم، برای انجام این کار دیگه بهش اصرار و خواهش نکردم. بعد از حدودا 7 سال که از زندگیه مشترکمون گذشت،
متاسفانه به دلیل حماقت های خانوادگی، رابطه زناشویی ما از هم پاشید و ما علیرغم میل باطنی من، مجبور شدیم از هم جدا بشیم.
من سالهاست حسرت اون لحظاتی رو میخورم که دهنم و معدم پر میشد از ترشحات و پاشش های ناب کوص.
و بارها خودمو ملامت میکنم که چرا قدر این نعمت رو ندونستم.

نوشته: لیسر مطیع و کاربلد و تشنه هستم

دکمه بازگشت به بالا