كراش زدن روی دختر خاله

سلام این داستان كاملا واقعیه ولی تمامی اسم های داخل اون عوض شده

خب… من ارادم 18 سالمه.
یه دختر خاله دارم كه 3 سال از من بزرگتره اسمشم بارانه. من همیشه روش كراش بودم تقریبا از 14 سالگی روش كراش بودم
اینم بگم ممه اش حدودا 75 و قدش 165 كون بزرگی هم داره.
من همیشه سعی میکردم دید بزنمش و بدن اونو بدون لباس ببینم مثلا یه بار كه رفته بودیم خونه خالم اون موقع 15 سالم بود
مامانم و خالم رفته بودن بیرون من بودم و دختر خالم تنها توی خونه.
من داشتم تلویزیون میدیدم و اون داشت روی مبل با گوشیش توی اینستا میچرخید. یکم كه گذشت دیدم بلند شد رفت توی اتاقش و درش رو كیپ كرد منم حس كنجكاویم زد بالا بلند شدم رفتم ببینم چی كار میكنه. اروم رفتم پشت در اتاقش و یكم لای درو باز كردم تا بهتر ببینم. دیدم میخواد لباسشو عوض كنه اولش خواستم برم اونور تا یه موقع نبینه منو ولی به خودم گفتم كم از این موقعیتا پیش میاد نباید بسوزانم فرصتمو همونجا سر جام وایستادم و ادامه دید زدنمو انجام دادم یه شورت و سوتین صورتی تنش بود وای باورم نمیشد بالاخره تونستم اونو ببینم ولی خوش شانس نبودم چون یه دفعه تلفن خونشون زنگ خورد و منو صدا كرد و گفت جواب بدم تلفنو برای همین مجبور شدم سریع برم سمت تلفن و جواب بدم اون روز هم خوشحال بودم هم ناراحت چون هم تونستم یه چیزایی ببینم مثلا ممه های خوشگلشو توی اون كرست صورتی و كون قشنگ و خوش فرمش ولی خب بازم میتونست بهتر بشه.
اون روز گذشت تا اینكه یه روز با مامانم و خالم و دختر خالم رفتیم بازار بعدازظهر برگشتیم خونه ما بعد دختر خالم لباس خریده بود و میخواست بره بپوشه ببینه چطوره مامانم بهش گفت كه بره و توی اتاق من لباسشو عوض كنه. منم در یه دفعه یه فكری اومد توی سرم كه برم توی اتاقم و با گوشی ازش فیلم بگیرم پس باید گوشی رو یه جای خوب قایم میكردم به بهونه عوض كردن لباسم رفتم اتاقم و یه جای خوب برای گوشی پیدا كردم گوشی و گزاشتم و از اتاقم اومدم بیرون بعدش دختر خالم رفت توی اتاقم تا لباسشو عوض كنه لباسش رو دراورد از شانس خوبم توی خرید هایی كه كرده بودند لباس زیر هم بود پس اول اونو میخواست بپوشه سوتینشو در اورد؟«»نننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننکردم هی شالاپ شالاپ صدا میداد داشت میومد در آوردمش گفتم دارههههه میااااد آههه گفت بپاچ روش کیرمو گذاشتم رو شکمش آبم پاچید رو ممه هاش آخ جفتمون حسابی خالی شدیم.
امیدوارم قسمتتون بشه

نوشته: محمد

دکمه بازگشت به بالا