سکس متفاوت سعید
من اسمم سعید هست و 33سالمه کرمانی هم هستم راستش من بچه یکی از روستاهای اطراف کرمان هستم واسه همین سکس با عمه خاله اینجور چیزا نداریم ولی تا دلتون بخواد هرچی خر گاو تو روستا بود کردیم یه بارم دویدم دنبال مرغ همسایمون بالاخره گوشه دیوار گرفتمش تا کردم داخلش سریع رفت فکر کنم جنده بود خلاصه جایی که ما زندگی میکردیم دختر زیاد نبود واسه همین همه با صدای دختر شق میکردن یه روز از خواب بیدار شدم هنوز زیر پتو بودم یادمه برف میبارید کیرم همیشه صبحها زودتر از خودم بیدار میشه اومدم زیر پتو بیاد یه دختری بزنیم راس که شد بابام وسط کار اومد داخل اتاق فقط شانس آوردم زیر پتو میزدم خلاصه نصف موند یک ساعتی بعد اومدم بیرون دیدم دختر همسایمون علف گرفته دستش میبرد واسه گوسفندا من صداش کردم کمک میخوای اونهم گفت زحمتت میشه من پیش خودم گفتم الان میرم تو طویله اونهم میاد میگه بخاطر کمکی که کردی بیا بکن علفها رو گرفتم رفتم تو طویله داشتم کارم میکردم دو برم هم نگاه میکرد که کجا بکنمش یهو صدا باباش اومد مردیکه با اون سبیلش اومده بود داخل منم نفهمیدم خلاصه دختر همسایمون از دور نگاه میکرد منم مثل خر یه ساعت کار کردم بعدش اون رفت من زیر چشمی نگاه کیرم میکردم تو کوچه میرفتم گفتم میرم خونه جقی میزنم ولی حمام ما تو حیاط بود از سرما کیرت بلند نمیشد اونجا هم نتونستم بزنم دیگه شب شده بود عمم با دخترش خونه ما بودن منم عزمم جزم کرده بودم تو یه سوراخی بکنم حمام دسشویی ما تو روستا بیرون هستن دختر عمم رفت بیرون دسشویی گفتم میرم همونجا میکنم تا ما رسیدیم اون ریده بود داشت میومد بیرون رسیدم بهش دستش رو گرفتم گفتم جهنم میترسه همه بشنونن جیغ نمیزنه دستش رو که گرفتم داداشم اومد بیرون گفتم دستت بگیرم زمین لیزه زمین نخوری اون رفت داخل منم رفتم دسشوی دیگه گفتم اینجا باید بزنم داداشم اومده بود بشاشه پشت دره دسشویی وایستاده بود هی میگفت سرده زود باش منم که رفته بودم جقی بزنم نتونستم اومدم بیرون خلاصه شب سرد بود ما همه تو یه اتاق میخوابیم اونجا نمیشد کاری کرد صبح که بیدار شدیم برف دیگه بند اومده بود ولی سرد بود رفتم بالای روستامون ممد رو دیدم زیر درخت کنار دیوار نشسته گفتم گوه تو ده تومن شارژ نتم روشن کردم بهش گفتم بیا فیلم سکسی نگاه کنیم یکی دوتا که دیدیم نت من تموم شد یه نگاه بهمدیگه کردیم ولی دوتامون راست کرده بودیم من بهش گفتم به چی نگاه میکنی من نه میدم نه میکنم گفت ما یه خر ماده داریم بریم بزنیم منم که چند روز ضد حال خورده بودم و تو کف کس بودم گفتم بریم اول من نگهبانی دادم اون کرد نوبت من شد رفتم بکنم شلوارم تا پایین کشیدم تا نزدیک شدم خر دیوث شروع کرد ریدن تاپ تاپ انداخت رو زمین دیگه کیر من شل شد برگشتم ممد گفت چرا زود اومدی گفتم دیوث فقط به تو میده نذاشت بزنم از اونجا هم اومدیم داشتم میومدم سمت خونه دیگه داشتم با شانس خودم لعنت میفرستادم دختر عمم که دیشب اونجا بود دیدم از در حیاط اومد بیرون گفت سعید بابام نیست مادرمم رفته خونه شما منم یه لحظه یه فکر شیطانی زد بسرم گفتم الان میگه دیشب ضدحال خوردی الان بیا بکن خونمون هیچکس نیست تو همین فکر بودم دختر عمم گفت به چی فکر میکنی بیا دیگه گفتم چکار داری گفت میگم بابام نیست مادرمم رفته خونه شما گوسفند مون مریضه من زورم نمیرسه بیا کولش کن ببر پیش مش ممد بالا روستا اون یه چیزای از دامپزشکی میدونه میش رو مثل خری بردم تا پیش مش ممد موقع برگشتن به میشه گفتم تو یکی رو دیگه امروز میکنم اومدم بپیجم تو یه کوچه که طویله ی بود بکنمش عمم از یه جا مثل دسته بیلی رسید گفت دستت درد نکنه رفته بودم خونتون دنبالت بیایی گوسفند رو ببری من خودم نمیتونستم عمم اومد اون رو هم نشد بزنی. حالا منتظر یه فرصت هستم زدم حتما واسه دوستان تعریف میکنم
[](سکس ناکام)****
نوشته: سعید