لبخند سیاه 48

دیگه خسته شده بودم . نمی دونستم واقعا از تماشای این همه سکس تکراری چی می خواستم ;! از دیدن این همه صحنه تکراری .. اگه اینا تبدیل به یک فیلم سکسی یا به اصطلاح با کلاس ها پورنو می شد اونایی که اینا رو می دیدند دیگه خسته می شدند . من دیگه چی رو می خواستم بفهمم ;! منی که از تماشای این صحنه ها لذت نمی بردم و جز درد برام ثمره ای نداشت . شاید اگه اینا رو واسه یکی تعریف می کردم سرزنشم می کرد که چرا میرم در پی چیزی که ازش فراری هستم . شاید می خواستم در میان حرفاشون یه چیز جدیدی بفهمم یه حرکتی که منو از کاراشون از نقشه هاشون مطلع کنه . یه چند روزی هم می شد که فتانه به اسم فرزانه مطلب جدیدی رو به عنوان داستان واقعی در سایت سکسی منتشر نکرده بود . خیلی دلم می خواست از اون فضا فرار می کردم ولی نمی شد باید صبر می کردم اونا اول این محیطو ترک می کردند . مثل بچه ها بازیشون گرفته بود . بیشتر این کرم ریختن ها از فتانه بود . بی حوصلگی رو در حرکات مهرام می دیدم . فتانه دور استخر می دوید و  از مهرام می خواست که اونو بگیره .  شرایط منم خطرناک شده بود اگه اونا می خواسنند برن پشت استخر اون وقت چی می شد ! در یکی از این صحنه ها که مهرام پای فتانه رو کشیده اونو انداخت زمین و افتاد روش من از فرصت استفاده کرده راهی جز این نداشتم که خودمو برسونم به اتاق خواب و همون جای قبلی پنهون شم و به انتظار لحظه های بعد بشینم که بعد از رفتن اونا از اونجا خلاص شم .. نیم ساعت بعد اونا بر گشتند . برای هم کری می خوندن . معلوم بود هر دو تا شون خوشحالن .. پسر صحبتو به ملک و فروش اموال و پمب بنزین و سر مایه گذاری در کار های تولیدی در امریکا انداخت .. -عزیزم تجارت با دلار خیلی سود مند تره .. الان اونایی که اول انقلاب به عنوان ضد انقلاب و زالوهای اقتصادی از کشور گریختند برگشتند به کشور و بزرگترین مراکز تجاری اقتصادی رو دایر کردند .. اگه ضد انقلاب بودند چرا بر گشتند ;  من که خوشحالم از برگشتشون .. می خواستم اینو بگم فتانه جون که با چند رغاز دلار اونا کلی سر مایه گذاری کردند و با این پول بر جها ساختند و تریلیاردر شدند .. -اووووووففففففف خسته شدم .. پول ..پول همش پول تا به کی باید همش از پول حرف بزنیم ; تا به کی باید جمع کنیم ; برای کی و چقدر باید جمع کنیم;. چه به درد می خوره ; آیا می تونی با همه این پولا زندگی کنی و ازش لذت ببری ; ولی با عشق با در کناراونی که عاشقشی بودن می تونی اوج بگیری .. بر فراز آرزوهای تحقق یافته پرواز کنی …. داشتم شاخ در می آوردم که یک اهریمن چطور می تونه به خودش اجازه بده این طور حرفای قشنگی رو بر زبون بیاره ولی خوب که فکر کردم به یادم اومد که شیطان خیلی مجتهد تر و با سواد تر و دانا تر از مجتهدین امروز ما بود .. مهرام کمر فتانه رو گرفت و اونو انداخت رو تخت . کیرشو چسبوند به دهنش و محکم فشار داد . -می خوام این دهنو ببندم که دیگه این قدر حرف نزنه . -منم می خواستم کیرت رو قفل کنم و باز داشتش کنم که این قدر ازم فاصله نگیره . سرم بی اراده به مسیر صدا رفت .. فتانه  دهنشو باز کرد و اونو گذاشت رو کیر .. صدای ملچ ملوچ دادن و ساک زدن اون آتیشم داده بود . نزدیک بود خودمو از کمد دیواری پرت کنم به بیرون .. ولی دندون رو جیگر گذاشتم . زنم  طوری با لذت کیر مهرام رو همراه با آهنگ می خورد که گویی به دست بچه ای بازیچه ای داده باشی که دل دل کندن از اونو نداره .. -آخخخخخخ نکن .. نکن تو دهنت خالی می کنم .. اون وقت باید تا قطره آخرشو بخوری ..  صحنه رو می دیدم که اون چطور با ولع داره کیر مهرامو ساکش می زنه . چشاش گرد شده بود . مهرام  دو تا دستاشو گذاشته بود پشت سر فتانه با آخرین نیروش اونو به طرف کیرش فشار می داد . زنم نزدیک بود خفه شه نفسش در نمیومد ولی خوشش میومد و لذت هم می برد .. -آخخخخخخخ بگیر . بگیر اومد داره می ریزه . داره میاد .. جوووووون .. نوش جونت همه رو باید بخوری .. باید نوش کنی .. آخخخخخخخ چه کیفی داره .. چفدر بهم چسبید .. فکر نمی کردم بازم بتونی آبمو بکشی بیرون .. .. فتانه همه رو بلعیده بود .. بالاخره پسر وحشی رضایت داد کیرشو از دهن فتانه بیرون بکشه ولی حالا اون ول کن نبود … بالاخره رفتند و منم ساعتی بعد از رفتن اونا اونجا رو ترک کردم . با تاکسی تلفنی رفتم به جایی که ماشینمو پارک کرده بودم ……. روز بعد در نمایشگاه بودم که دیدم بیتا اومد .. با این که  از شخصیتش خوشم میومد ولی اون لحظه غصه ام شده بود آمادگی اینو نداشتم که باهاش حرف بزنم . حتما بازم یه اشکالی دروسایل خونه پیدا شده .. جایی نشتی داره .. من که اصلا حوصله این چیزا رو نداشتم . عجب غلطی کردیم یه خونه اجاره دادیم .. هیچکدوم از اینایی که حدس زدم نبود . اومده بود پنجاه میلیون پول بده به دستم که اونو بندازم در گردش اقتصادی یا معامله ای … -می تونی بذاری سپرده سودشو بگیری -به اندازه کافی سپرده دارم که یه دو میلیونی بهم سود بده .. این زن ول کن ما نبود . از یک طرف سایه مردا رو با تیر می زد و از یک طرف هم شده بودم امین اون …. ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی

دکمه بازگشت به بالا