لبخند سیاه 69

خیلی لذت می بردم . خیلی وقت بود که کیرمو این جوری نذاشته بود تودهنش . ولی یه نگاهمو متوجه صورتش کرده بودم تا حالت نگاه و چهره اونو موقعی که داره کیرمو ساک می زنه حس کنم . نمی دونم چرا افکاری منفی داشت میومد سراغم . شاید خیلی زود بود که بریم توی رختخواب و این بر نامه سکسو پیاده کنیم . حس می کردم که اون با شوق و ذوق بیشتری برای اون پسره این کارو انجام می داده . و حالا همه این کارا رو داره به خاطر ابن انجام مبده که تا حدودی جبران اون روزای بد رو کرده باشه . دلمو به دست بیاره . ولی من دوست داشتم اون ازم لذت ببره . نه این که هدفش فقط این باشه که حتی به طور مصنوعی هم که شده لذت بده . نباید خودمو ناراحت می کردم . هنوز برای قضاوت دیر بود . دستمو دور سر ش قرار دادم. هرچی که بود حس کردم که تمام بدنم داره سست میشه . خیلی وقت بود که به این سبک تما م تنم نلرزیده بود . انگاری اون با مکش کیر من با نرمی لباش و با اون فشار نرمی که به انتهای کیرم می آورد و آروم اونو به سمت جلو می کشید آب کیرمو از تمام وجودم می کشید و اونو به طرف بیرون هدایتش می کرد . یادم میاد یکی دوبار که اون اوایل که در یه همچه حالتی قرار گرفته بودم خیلی ملاحظه اونو می کردم و سریع کیرمو می کشیدم بیرون که دهنشو از آب خودم پر نکنم ولی حالا دیگه بی خیال شده بودم . اون صحنه هایی رو که اون با یکی دیگه بوده رو که مجسم می کردم با خودم می گفتم من مگه چی از اون کم داشتم . اگه اون نخواد به من توجه کنه نشون میده که هنوز هم براش اهمیتی ندارم . شاید فتانه فکر نمی کرد که با این میک زدنهای خودش این قدر سریع آبمو بیاره شایدم هنوزم مثل گذشته ها فکر می کرد که مثل گذشته ها من نمی ذارم که دهنشو از آب خودم پر کنم و باعث چندش خانوم خانومایی شم که آب کیر معشوقشو با لذت می خورد .. حس کردم که آبم حزکت انفجاری خودشو شروع کرده .. همون لحظه اول وقتی که از سوراخ سر کیرم اومد بیرون مثل هر جهش دیگه ای پشت سری ها هم با سرعت و فشار و فرار راهشونو به طرف دهن فتانه ادامه دادند .. نمی خواستم وقفه ای در این حرکت و لذت بیفته -آخخخخخخخ فتانه .. چه خوب ساک می زنی .. تمام وجودمو بی حس کردی .. ولی طوری سرشو به سمت دهنم فشار می دادم که دیگه تکون بخور نبود و نفسش بند اومده بود . فقط سر حلقش می تونست آب کیرمو بگیره و برای این که نفسش بند نیاد همه رو بخوره و این نیم دقیقه رو تحملش کنم .. -جوووووون .. چقدر آب کیرم زیاده .. آخخخخخخخ بخورش .. اووووووفففففف … چشای زنم گرد شده بود . متوجه بودم که اون مثل فرار کرده هاست . هر لحظه منتظره که من دست بکشم . با این که حس کرده بودم ریزش آبم توی دهنش قطع شده دلم می خواست کیرمو به همون صورت توی دهنش نگه می داشتم و اعصابمو آروم تر می کردم ولی اونو کشیدم عقب .. نفس نفس می زد .. فکر کردم تمام آبمو خورده ولی اون قسمت آخرشو از کناره ها پس فرستاده بود به طرف وسط دهنش . یه چینی به صورتش داده بود که حس کردم عقش گرفته .. می خواستم بهش بگم که با اونم این رفتارو داشتی که شیطونو لعنت کردم .. از همون اول نباید جنگو شروع می کردم . نمی دونستم آیا من  دارم واسش دلسوزی می کنم یا اونه که نسبت به من احساس ترحم می کنه . حس کردم بازم می تونم توی دهنش خالی کنم . یه نموره ای توی کیرم همون قسمت جلو مونده بود که اونو توی دهن فتانه حرکتش می دادم . -فتان میکش بزن بقیه شو بیار .. انگار دیگه حتی تمایلی هم برای نقش بازی کردن نداشت ولی خودم ادامه دادم و ته مونده هاشو هم خالی کردم . احساس سبکی می کردم ولی خیلی دوست داشتم روحیه ام شاد تر می بود و این حس در من به وجود میومد که اونم  با لذت داره کیرمو می خوره . همون جوری که من با عشق و با تمام وجودم کسشو میک می زدم هم این که خودم خوشم میومد و هم واسه لذت بردن اون . به هر دو قسمت کار توجه داشتم . کف دستمو گذاشتم روی کس فتانه و به قالب کسش چسبوندم . بعد شروع کردم به گردوندن دستام . می خواستم حس کنم خیسی کس اونو ببینم تا چه حد داره لذت می بره . چه جوری خوشش میاد . ازش محبت زیاد می خواستم . یه حس تعلقی که بتونه منو تسکینم بده و شاید یه معجزه ای شه که در مان شم . من بیمار نبودم . ولی اون این حس بد روحی رو در من به وجود آورده بود . با این حال نمی خواستم ناراحتش کنم یا متوجه ضعف من شه …. ادامه دارد …. نویسنده … ایرانی

دکمه بازگشت به بالا