لذت ناب اولین خیانت

سلام. خاطره ای که براتون تعریف میکنم دقیقا ماله یک ماهه پیشه. از اونجا که دوست ندارم هیچ دروغی نوشته شه اسمی از خودم نمیبرم و فقط اسامی که مهم نیستن و به اسم واقعیشون میگم. من 22 سالمه و متاهلم. دختر تپلی ام و فوق العاده داغ. ازدواجم با همسرم از یه دوستیه دختر پسری شروع شد و قبل از اون کسی حتی دستمم نگرفته بود. نوزده سالم بود که عروسی کردیم. تو دورانه نامزدی خیلی داغ و پر انرژی بود ولی بعد ازدواج یهو از این رو به اون رو شد. شده بود وقتایی که در ماه فقط یه بار سکس داشتیم و این واقعا اذیتم میکرد. دو سال به این منوال گذشت و توجهش بهم روز به روز کمتر شد. کار به جایی کشید که روزی یک بار خودارضایی میکردم. کم کم سمته سایتای دوست یابی و یاهو کشیده شدم و شبا با حرفاشون خودارضایی میکردم. این اواخر با پسری به اسم امیرحسین آشنا شدم که همشهریم از آب درومد. اولش خواستم بزنم زیرش و ایگنورش کنم چون میترسیدم بعدا واسم شاخ بشه. ولی کم کم با حرفاش منو وابسته ی خودش کرد. شبا برام حرفای سکسی میزد و منم تا مرز جنون میرفتم.

یه روز بهم پیشنهاد داد برم خونشون و از نزدیک ببینتم. نمیدونم چی شد که تو یه لحظه قبول کردم. برای فردا صبح قرار گذاشتیم. با هزار استرس و هیجان رفتم حموم و خودمو تر و تمیز کردم. صبح بعد رفتن شوهرم با ظاهری شیک و مرتب حاضر و آماده منتظر آژانس ایستادم. یه شلوار جین سرمه ای پوشیدم با یه لباس که یقش باز بود. قبلا بهش گفته بودم تو دیدار اول سکس نمیخوام چون واقعا میترسیدم و عذاب وجدان داشتم. خلاصه با هزار ترس و لرز رسیدم خونشون. پسر خوش پوش و خوش چهره ای بود. با یه شلوارک و یه تاب اندامی جلوی در ایستاده بود. تعارفم کرد و با هم دست دادیم. نگاهش خیلی معمولی و دوستانه بود و همین یکم استرسم و کمتر کرد. مانتومو در آوردم و روی کاناپه با فاصله ازش نشستم. یکم از خودمون گفتیم. اون از کارش گفت و منم چیزایی الکی و سرهم بندی بهش گفتم چون دوست نداشتم هیچی راجع بهم بدونه. موضوع کشیده شد سمته اینکه شوهرم هیچ وقت ارضام نمیکنه و تو همون ماهی چند بار سکس فقط به فکر خودشه. با تعجب گفت:

من همیشه تو روابطم اول زن و ارضا میکنم. این کاری که اون میکنه کار حیوونیه. بعد از گفتن این حرف به آشپزخونه رفت و با دو تا لیوان شربت آلبالو برگشت که از ترسم لب نزدم. وقتی برگشت نزدیکتر بهم نشست. درست کنارم و دستش و گذاشت روی رون پام.
رونت پره… دوس دارم. با خجالت و استرس نگاهش کردم که لبش رو آورد جلو و شروع کرد با لبام بازی کردن. نفسامون به هم میخورد و خمار میخندیدیم. زبونش و روی دماغم کشید و گفت:
دوس داری واسه یه ساعت ماله من باشی? “نه” ی آروم و بانازی گفتم که سرش و یهو جلو آورد و لب گرفتن وحشیانمون شروع شد. موهاش پرپشت بودن. با دست چنگ میگرفتم و وحشیانه لباشو مبخوردم. دستش و انداخت تو سینه هام و همون طور که لب میگرفت یکیشو انداخت بیرون. بعد روی کاناپه ی سه نفره هولم داد که درازکش شدم. روم خوابید و همونجور که ازم لب میگرفت سینه هام و چنگ میزد. وقتی تو حین لب گرفتن چشمم و باز میکردم و میدیم با چشم بسته اونجوری داره لبامو میخوره دیوونه میشدم. شورتم خیسه خیس بود. بولیزم دکمه دار بود. دکمه هاشو باز کرد. بی حال گفتم “چیکار میکنی?” جواب نداد و بازشون کرد. سوتین مشکی ابری ای تنم بود. با دست سوتینم و داد پایین که دو تا سینه هام پریدن بیرون. زبونش و روشون میکشید. داشتم روانی میشدم. آه و نالم بلند شده بود. یکیش و میمالید و اون یکی رو زبون میزد. داشتم جون میدادم که بخورتشون ولی فقط لیس میزد. آخرش سرش و به سینم فشار دادم و گفتم.“بخورشووووون” انگار منتظر همین بود که به سینه هام حمله کنه. تو زندگیم این همه به اوج شهوت نرسیده بودم. چنان سینمو با صدا و از ته دل میمکید که تا شلوارم از آب کوسم خیس بود. نفس نفس میزدم. دست از خوردن برداشت. سرمو بلند کردم و دیدم کیرش و تو همون حالت از شلوارک آورده بیرون. پاهاش و این ور و اون ورم گذاشت و اومد بالا. کیرش و مقابل دهنم گرفت. با چشای خمار گفت:
میخوری یا بدت میاد? اونقدر حشری بودم که دهنم و باز کردم. کیرش و چند بار تا ته کرد تو گلوم که داشتم خفه میشدم. لباشو حالت خاصی میکرد و از ته دل مبگفت جووووون. بعد از پنج شیش بار این کار و کردن رفت سراغ شلوارم. دستمو گذاشتم رو دستش و گفتم:
اینو نه… خواهش میکنم.
کاریش ندارم فقط ور میرم… دستمو برداشتم. دکمه شلوار جینم و باز کرد. کوسم و از روی شورت بوسید و یه دفعه ای هر دو رو با هم پایین کشید و از پام در آورد. سرش و برد روی کوسم و چند بار با زبون لیسش زد بعد نگام کرد و گفت:
ببین حال دوتامونم خرابه. دختر نیستی که بترسی. بذار حال کنیم! شهوت بهم غلبه کرد و هیچی نگفتم. پاهامو باز کرد و کیرش و رویکوسم گذاشت. هر دو روی مبل جا نمیشدیم. برای همین ازم خواست برگردم سمته رو به رو و پامو باز کنم. اونم پایینه مبل زانو زد و کیرش چسبید به سره کوسم. زانوهامو گرفت و نگام کرد. داشتم از شهوت لبام و گاز میگرفتم. همینجوری که قربون صدقم میرفت یهو کل کیرش و کرد تو. از لذت ” آییییییییی ” بلندی گفتم که با شهوت گفت:
جونه دلم? داد بزن… بگو ماله امیره این کوس! من با لذت ناله میکردم و اون تلمبه میزد. داشتم روانی میشدم. با شصتش چوچولم و ماساژ میداد. کیرش و توی کوسم هم تلمبه میزد و هم میچرخوند. سینه هامو گرفت تو دستش و گفت:
کجات بریزم عمرم? داره میاااااد لامصب. لباسم و کنار دادم و گفتم بریزه روی سینم. با یه حرکته سریع زود بیرون کشید و روی سینم همش و خالی کرد. آبش داغ بود. معلوم بود خیلی خودارضایی میکرد چون سر 5/6 دیقه آبش اومد. ولی تو همون مدت خیلی حال کردم چون با شهوته تمام داشت منو میکرد. بعد سکس تا بره دستشویی و برگرده منم تو روشویی و با دستمال خودم و تمیز کردم و حاضر و با مانتو نشستم. حالا که لذت تموم شده بود پشیمون بودم. خیلی زود خداحافظی کردم و با تاکسی بی سیم رفتم خونه تا سه نشه و نتونه از آژانس یه وقت آدرسم و بگیره. بعد اون دیگه نرفتم یاهوو و سعی کردم دیگه باهاش در ارتباط نباشم تا امروز ولی اعتراف میکنم اون تپش ثلب و هیجان و استرس و لذتی که باهاش داشتم واقعا خیلی ناب بود و به پشیمونیش می ارزید. ببخشید طولانی شد خواستم مو به مو بنویسم.

نوشته: ؟

دکمه بازگشت به بالا