لز با دختر خجالتی 13

حالا شد یه چیزی .  اگه بخوای تا اون ور دنیا کس کوچولو و ناز و تپلتو با اون موهای قشنگش میذارم توی دهنم و با اشتهای تموم میکش می زنم . می خورمش .. سرشو گذاشت روی کسم . اون بالای کس و یه تیکه از چوچوله مو میون دو تا لباش گرفت و انگشت شستشم گذاشت زیر شکاف کس و  رو همون یه تیکه جا حرکتش می داد و میک زدن بالا و وسط کس رو با هم انجام می داد . چون قد و اندازه  کسم از بس کوتاه و کوچیک بود خیلی راحت می تونست برش تسلط داشته باشه . -نههههه .نههههههه ..-چی شده زیبا ولت کنم ;/;-بخورشششش .. چه خوب شد اون دخترا نیستند . چه خوب شد که گذاشتم کارشو بکنه . وقتی اون تیکه تاج خروسی کوچولوی کوسمو میذاشت میون دو تا لباش و اونو با فشار و لذت خاصی میکشون می زد لذتو در همونجا منفجرش می کرد و به همه بدنم می رسوند . حتی به زیر سینه هام . وقتی هم که دستاشو میذاشت رو سینه هام انگاری که یه بمب دیگه هم اونجا ترکیده . چقدر خوشم میومد . چرا من این جوری شدم .. انگار توی این دنیا از هیچی دیگه خوشم نمیاد .. انگاری که بشر آفریده شده فقط واسه این که از سکس و از حال دادن به وسط بدنش و تحریک اعضای جنسی خودش لذت ببره . یه دستش رو سینه ام بود و به نوبت سینه هامو با هاشون ور می رفت . نمی تونستم خودمو کنترل کنم . هی ا ز این پهلو به اون پهلو می کردم . نمی تونستم یه جا بند شم . هیچوقت در  استشها تا به این حد لذت نبرده بودم . حتی لذت نصف اینو هم نداشتم . جلو جیغ زدنهای خودمو نمی تونستم بگیرم . زهیدا کیف می کرد . نمی دونستم آخرش به کجا می رسه . آخه این راهی  بود که من تا حالا تا اینجاشو نیومده بودم . حس می کردم که باید وسطای اون راه باشه . ولی آخرش منو به کجا می رسوند . همون راهی که از زیاد بودن لذتش می گفتند .. خانوما واسش هر کاری می کردند .. همینه .. همین راهه . من چه جوری می تونم به آخر اون راه برسم . دلم می خواست زهیدا هر کاری که از دستش بر میاد واسم انجام بده . اون که نمی تونست دستشو بکنه توی کسم ولی با انگشت شستش زیر کسمو ول نمی کرد . کا ملا خیس خیس شده بود . خیس و بی حس .. .. هر یه دقیقه بدون این که دهنشو از رو کسم ور داره شستشو  می ذاشت گوشه دهنش و آروم میکشون می زد و خیسی پایین کسمو هم این جوری می خورد .. -بگو زیبا چی می خوای .. بگو عزیزم .. فقط نگاش می کردم .. -خودت می دونی ..می دونی که چی می خوام .. -انگشتشو از زیر کسم بر داشت . دهنشو آورد پایین تر و حالا قالب کسمو تو دهنش داشت و هر طرفشو سریع و به نوبت میکشون می زد . چه خوب وارد بود دختره دور کس , لبه ها چوچوله ها .. دو تا دستاشو هم گذاشته بود رو پاهام و از زانو به بالا و رون پامو خیلی آروم چنگشون می گرفت . هوسو پخش می کرد . انگاری از یه جایی گرد هوسو می چید و اونو به تمام بدنم پخش می کرد . به هر نقطه از بدنم که دست می زد حس می کردم که الان می خواد یه چیزی ازم  بریزه . نمی تونستم حرکت کنم . دلم می خواست یه کاری واسم انجام بده . -اوووووفففففف نهههههه ..نهههههه .. بازم دست عوض کرد از جاش پاشد و این بار کف دستشو گذاشت روی کسم و لباشو رو لبای من قرار داد . انگشت وسطی دست راستشوگذاشت زیر کسم و یه بندو شایدم بیشترشو تند تند می کرد توی کسم و درش می آورد .. دستمو گذاشتم رو سینه هاش و پسش زدم . ترسیدم اگه بخواد بیشتر انگشتشو توی کسم بفرسته دختری منو بگیره . اون وقت من باید خودمو بکشم . چواب بابا مامانموچی بدم . اگه من خودمو نکشم اونا منو می کشن . اگرم هیشکدوم از این کارا انجام نشه من دیگه نمی تونم سر بلند باشم و اونا هم سر افکنده میشن . –عزیز دلم یه خورده که اشکال نداره -من می ترسم زهیدا جون همون کف دستت رو بذار روی کس .. -هرچی تو بگی . چقدر واسه ما ناز داری نمی دونم . دوباره لباشو رو لبام قرار داد . حالا دیگه از بوسه هاش چندشم نمی شد . حس می کردم که این بوسه ها من و اونو به هم نزدیک می کنه . و هوس منو هم زیاد تر می کنه . چون احساس می کردم دوستش دارم . احساس می کردم اون نیازی رو که یه دختر داره اون می تونه بهم بده . می تونه یه دریچه دیگه ای  رو به دنیای بزرگتر ها  به روم باز کنه . کف دستش رو کس خیسم حرکت می کرد . یه لحظه لبه های سمت چپ و راست کسمو به هم جفت کرد و اونا رو لای انگشتاش به آرومی حرکت داد با همون حالت خیس بودن خودش .. حالا لبمو از لباش جدا کردم .. -ببین عزیز مثل حالت قبلی کف دست روی کس باشه همون دو سه سانت از انگشتتو بکن توی کسم ..  اون حالت خیلی فوق العاده بود . حالا دیگه کمی شجاع تر شده بودم و هوس منو وادار کرده بود که ریسک پذیر شم . …. ادامه دارد … نویسنده … ایرانی

دکمه بازگشت به بالا