لز با دختر خجالتی 37
–
زهیدا روی زمین ولو شده بود . دمر افتاده کون خوش مدلش رو به هوا به من چشمک می زد . انگاری دیگه هیچ حسی نداشت . گذاشتم یه چند دقیقه ای رو به حال خودش باشه . بعد خودمو بهش چسبوندم . خیلی آروم لبمو گذاشتم پشت گردن زهیدا . ماچ و بوسه رو از اونجا شروع کرده با یه حرکت رو به پایین رسیدم به چاک کونش . باز اونو به دو طرف بازش کرده و یه لیسی بهش زدم . اون وقت خودمو خیلی سبک کرده و روش قرار گرفتم -زیبا داری چکار می کنی . من که خیلی خوشم میاد . حالا دیگه نوبت منه که بهت حال بدم . دلم برات تنگ شده بود . نمی دونی چقدر عذاب می کشیدم فکر می کردم که دیگه از دستت دادم و تو به من توجهی نداری . در حالی که تو این جوری نبودی . -چه کس نازی داری زهیدا . هرچی می خورمش باز سیر نمیشم . هوسم زیاد شده بود . کسمو به کون و کپل اون مالیده و با فشار خودم از پایین به بالا می کشیدم . . کسم حسابی خیس کرده بود . هوس داشت منو از پا مینداخت .. -آییییییی زهی زهی زهی … من دارم داغون میشم . -خودت رو داری هلاک می کنی دختر . باید راهشو باز کنی . نمی دونی چقدر لذت داره .. می خوای سرت رو بکوبونی به دیوار .. ازش فرار می کنی بعد که فراریش دادی خودت دنبالش می دوی . اگه بدونی چه حس و حالیه .-می دونم می دونم چی داری میگی گاهی یا هر وقتی که کسمو میک می زنی یه همچین حالتی میشم . می دونم اونم در یه همچین مایه هاییه و همش که نمیشه کس لیسی کرد . خود کس و اون داخلش هم نیاز به دستکاری و مالش داره . اونجا هم باید حال کنه نرمش کنه .. همین جور کس خیسمو به کون زهیدا مالونده و اونم حرفی نمی زد و خوشش میوند . هر لحظه فکر می کردم می خوام به اوج برسم ولی هر بار یه چیزی مانع از این کار می شد . خودشو از زیر من بیرون کشید . -فدات شم زیبا می دونم تو الان داری چی می کشی . ما دخترا دیگه وقتی به این جا می رسیم انگاری دیگه هیچی از این دنیا نمی خوایم . اگه به من یکی بگن یه صندوق طلا ریخته پاشو بردار این گنجو , میگم نه تا این کس من بهم اجازه نده از جام پا نمیشم .. حالا تو رو نمی دونم .. نا نداشتم چیزی بگم . زهیدا که خودشو خالی کرده حسابی سر حال نشون می داد یک ریز حرف می زد . اومد رو من . دو تایی مون روبروی هم و چش تو چش قرار گرفتیم . -عزیزم این کس تو چه کسیه که همش خوراک می خواد زیبا جون -نه این که مال تو نمی خوا د ;/; حالا رو من منت میذاری ;/;-اوووووخخخخخخ عزیز دلم فدات شم من کی همچین حرفی زدم ;/; یعنی اجازه شوخی کردن با خواهر خوبم با بهترین دوستمو ندارم ;/; -چرا زهی جونم حالا منم یه حرفی زدم . صورتمو میون دو تا دستاش قرار داد و با محبت نگام کرد . این جوری که بوش میومد خودش داشت حشری تر می شد ولی من یکی که دیگه نا داشتم برای دوباره ارضایی اون بکوشم ولی این اوبود که باید به دادمن می رسید . اصلا خبر نداشتیم که اون وری ها دارن چیکار می کنن . زهیدا با کله اومده بود توی کس من -دختر داری چیکار می کنی .. اول وسط سرشو گذاشت روی کسم و اونو می گردوند . موهای سرش یه قلقلکی به کسم می داد که بی هوا همین جوری جیغ می کشیدم .. از اون طرف صدای بهاره در اومده بود که آهای زیبا داری چیکار می کنی مثلا ما هم داریم حال می کنیما -چی داری میگی دختره بی حال .. حال داریم تا حال . -به حرفشون گوش نده عشقم . زبونشو فرو می کرد توی کسم چقدر خوشم میومد . هر لحظه کسم خیسی خودشو می فرستاد طرف دهن زهیدا و اونم با جفت کردن لباش و میک زدن اون خوب و جانانه کسمو با اون خیسی ها شو می خورد . -جوووووووووون همین جوری بخورش .. با دستش کونمو به طرفی کشید و با کف دست چند تا ضربه به کونم زد -چته دختر -دارم حال می کنم . -تنبیهم می کنی که چرا چند روزه بی خود و بی جهت باهات قهر کردم ;/; -واسه خود قهر که تنبیه نمیشه کرد ولی باید واسه این که وقت و زمانهایی رو که می تونستیم با هم حال کنیم کشتی تنبیهت کرد . -پس بکن بکن . هر کاری که می دونی درسته انجام بده . من حاضرم آماده ام تنبیهم کنی . منو بزنی گازم بگیری .. نههههههه …نهههههه فشارش بگیر با فشار میکش بزن . اونو توی دهنت بگردون .. تند تر خواهش می کنم . به التماس افتاده بودم . دستمو گذاسته بودم رو سر زهیدا .. نههههه نههههههه .. خودشه .. خودشه .. می تونی تند تر .. عشق می کنم .. مزه داره .. اوووووففففففف نمی خوام دیگه به هیچی فکر کنم نمی خوام حرف بزنم .. چند بار به شدت کسمو کوبوندم به دهن زهیدا و اونم فشارشو زیاد تر کرد .. همینجور ازم داشت کیف و لذت میومد بیرون . حس می کردم رفتم دستشویی و همین جور داره ازم می ریزه و تمومی نداره … ادامه دارد .. نویسنده …. ایرانی