لز با دختر خجالتی 4
–
دست زهیدا رفته بود روی کونم . فقط روی همون دایره حرکت می کرد . می خواستم جیغ بکشم تا دنیا خبر دار شن . ولی شرمم میومد . تر جیح دادم چیزی نگم . حتما وقتی بی حالی منو ببینه, ببینه که خوابم خودش خسته میشه دست از سرم ورمی داره .-زلیخااگه بدونی این چه کونی داره . -تو که فعلا داری با شلوارش ور میری -با زیر شلوارشم ور میرم . هر کاری راهی داره . همون اول نبایستی این قدر سر به سرش میذاشتی . هر کاری به راهی داره . تو هنوز هیچی حالیت نیست خواهر جون . -خواهر کوچولوی من اگه راست میگی تو ردیفش کن ببینم چیکار می کنی -من که بیشتر از یک سال ازت کوچیک تر نیستم ولی باشه .. اما دختر خوبیه . از همه شون بدم میومد . از این که خیلی از خود متشکر بودن . فکر می کردند چون خودشون از این کار خوششون میاد منم باید خوشم بیاد . منم باید لذت ببرم ولی کور خونده بودند . نباید بفهمه که من بیدارم و صدام در نمیاد . چند بار تصمیم گرفتم که اعتراض کنم . صدام در بیاد ولی از این که اون بفهمه که من چند دقیقه ای رو صدام در نمیومده خجالت می کشیدم . چشامو بسته بودم و گوشت تنمو می خوردم . لبامو خیلی آروم می جویدم و با دندونام گازشون می گرفتم زهیدا حالا دو دستی و خیلی آروم روی کونم کار می کرد . بهاره : اگه خوابیده شلوارشو بکش پایین -بهاره حرف الکی نزن اگه بیدار شه چیکارش کنم . تمام رشته هام پنبه میشه -همچین میگی تمام رشته ها که انگار حالا خیلی کاراس که انجام دادی . هنوز همه کارات پنبه هس دختر . من یه حالی به این خواهرت که بدم خودم میام سکانو از دستت می گیرم -بهاره به این دختر کاری نداشته باش مال خودمه . شما دو تا عجو لین زود می زنین کارا رو خراب می کنین . -هر کاری دوست داری انجام بده فقط زود تر -عجله کار شیطانه . -کدوم شیطون از تو شیطون تر دختر . هرچی شام خورده بودم داشتم بالا می آوردم . زهیدا یواش یواش رفت پایین تر و بین دو تا قاچ کونم روی شکاف وسط . . چند تا از انگشتاشو به طرف جایی که کسم قرار داشت فرستاد . حالا کسم با واسطه با انگشتاش در تماس بود . انگشتشو رو شلوارم می کشید و با یه فشار رو به پایین حس می کردم که داره با کس لختم ور میره . چشام که بسته بود . دقت داشتم که همین جور به بالش چسبیده باشه و به طرفی نگیرمش که حرکت مردمک لوم بده . انگشتاش لای پام قرار داشت . وقتی اونا رو می کشید روی کس و به طرف داخل فشار می داد از پاهام تا پیشونیم دچار یه لرزش خاصی می شد . واسه یه لحظه قصد داشتم از جام پاشم و بذارم زیر گوش زهیدا ولی سست شده بودم . توان حرکتو نداشتم . زهیدا انگشتشو کشید کنار و این بار از کون اومد پایین تر و رونهای پامو می مالید . چرا فکر می کنه مالک منه . چرا منو ساده گیر آورده هر کاری دوست داره با من انجام میده . چرا احساسات من واسش ارزشی نداره . این کارا زور که نیست . زلیخا : زهیدا لفتش نده شلوارشو بکش پایین . -زشته اگه بیدار شه ناراحت میشه . دیگه نمی تونیم جمعش کنیم . -خواهرت همه چی رو جمع می کنه . کدوم دخترو دیدی که یه دختر دیگه به کسش دست بکشه و طرف خوشش نیاد و همکاری نکنه .. -خود همین زیبا -اونم از فیلمشه . داره واسمون ناز می کنه زهیدا جون . خواهر خوشگل و نازم . آبجی کوچولو تر خودم . سر انجام زهیدا تسلیم حرفای اون دو نفر شد . دستشو گذاشت دو طرف و بالای شلوارم . خیلی آروم شلوار راحتی که همون یه چیزی در مایه های پیژاما برای پسرا بود روبه همراه شورت تا نیمه کشید پایین . زلیخا : به ! دختر عجب کونی داره یعنی واقعا خوابه هنوز ;/;! زهیدا : بس کنین فعلا که سهمیه خودمه . … در حال کلنجار رفتن با خودم بودم . لعنتی ها چرا دست از سرم بر نمی دارن . با شخصیت من بازی شده بود . شلوارمو تا زانو پایین کشیده بودند و اون شورتی هم که پام بود خیلی فانتزی بود . یه نخ نازک مانندی که فقط به اندازه برگ کوچولوی درختی رو در قسمت کس پوشش می داد . زهیدا : دخترا نگاه کنین . این دیگه نوبریش مال خودمه . خود خودمه . به کس کسونش نمیدم . بهاره : این جوری نیس که اصلا ندی . مگه مال پدرته . شوخی شوخی نزدیک بود سر من دعواشون شه . حالا دیگه زهیدا دستاشو گذاشته بود رو کون لخت من . حس کردم اون حس انزجار گذشته رو ندارم . حالا بیشتر به این خاطر دلزده و غمگین بودم که اونا فکر می کنن هر کاری دلشون می خواد می تونن انجام بدن و کسی هم نباید صداش در آد . .. اووووخخخخخخ نهههههه این بار وقتی که زهیدا انگشتاشو گذاشت روی کس یه هیجان عجیبی بهم دست داده بود . خیلی بیشتر از اون وقتایی که در تنهایی هام با خودم ور می رفتم ….. ادامه دارد .. نویسنده … ایرانی