لز با دختر دبیرستانی (۲)
…قسمت قبل
سلام،دوباره اومدم خدمتتون ،با انرژی هایی که بهم دادین اومدم خدمتتون ادامه داستان و تعریف کنم
دوستان در نظر داشته باشید ک این داستانی که تعریف میکنم خاطره نیست و در حال عمیق تر شدن رابطه من و روژان هست.
اون روز بعد اینکه ارضا شدم بی حال بغل روژان دراز کشیدم و خوابم برد وقتی بیدار شدم دیدم تیشرتم کامل رفته بالا یکی از سینه هام بیرون بود چشمم به روژان افتاد بغلم بود چشماش باز بود و تن لخت منو برانداز میکرد ،تیشرتم و کشیدم پایین و لپشو کشیدم و گفتم کی بیدار شدی وروجک؟
_یکم میشه
خوب خوابیدی ؟
اومد بغلم کرد پاشو انداخت لای پام کامل چسبید بهم،منم دستمو انداختم دور کمرش و محکم فشار دادم به خودم گرمای پاهاش و حس میکردم
به شوخی از نوک سینش یه بشکون کوچک گرفتم و گفتم وروجک منو داشتی دید میزدی ها دیدم داره قلقلکش میاد خواستم بیشتر شوخی کنم و یکم بیشتر روشو باز کنم سرش یکم بالاتر بود لبامو چسبوندم به گردنش و با زبونم گردنشو قلقلک دادم داشت تو بغلم وول میخورد میخواست از دستم در بره اما من محکم بغلش کرده بودم و نمیذاشتم در بره همینجوری بغلم برگشت گفت خاله،گفتم جونم
_شب اول عروسی خیلی سخته؟آخه دوستام میگن خیلی درد داره
کی گفته هر کی گفته تجربه ای نداره حتما،وگرنه خیلیم لذت بخشه
_واقعا
آره عزیزم یکم درد داره اما لذت بخشه اگه بدونی چکار کنی خیلیم حال میکنی
_خوبه،یکی از همکلاسیام تازه نامزد کرده ،کارشون و کردن
واقعا
_آره بخدا
خوب نامزدشه دیگ چه عیبی داره تو هم نامزد شدی،شب نامزدی تمومش کن با خنده گفتم
_عه چندشه دوست ندارم
کجاش چندشه،به این خوبی
_خاله واقعا چیز به اون بزرگی میره تو آدم
ای ناقلا کجا دیدی ها،ها
_تو گوشی دیدم بخدا،آخه به اون بزرگی چجوری میره تو
روژان راست میگفت البته بر حسب کص خودش می گفت انگار که کس یه دختر بچه بود خیلی کوچک،دستم و به حالت بشگون گذاشتم رو کصش و گفتم این کوچولو پس کی میخواد باز بشه ها ،
_نمیخوام ،میترسم
ترس نداره عزیزم یه چیز اینقدر یهو میره تو تموم درثانی خیلیم لذت بخشه
_خاله یه چیز بگم نه نگو
جونم عزیزم بگو
_اولین سکس خود تون چجوری بود میشه بگی
یکم خندیدم و شروع کردم به تعریف کردن اولین رابطم با شوهرم نادر،
قبل از اینکه شروع کنم روژان پاشو از لای پای من کشید بیرون حالا من پای راستمو گذاشتم لای پاشو روژان پای منو لای پاهاش قفل کرد ،یه دستم و از زیر گردنش رد کردم سرشو گداشته بود رو بازوهام،دست چپم آزاد بود و دستشو کمرشو پشتشو و نوازش میکردم،وقتی داشتم تعریف میکردم روژان رفته رفته حالتش عوض میشد چشاش خمار میشد پاهاش و بیشتر فشار میداد منم کم کم صورتم و به صورتش نزدیکتر میکردم تو چشاش نگاه میکردم ونگاهش و دنبال میکردم حشر از چشاش میبارید به لبام نگاه میکرد منم به لباش زل میزدم دست راستم که آزاد بود آوردم سمت صورتش ،شروع کردم به نوازش صورتش بعد بردم سمت گوشش یکم با نرمه گوشش بازی کردم بهد دستمو آوردم سمت لباش انگشت اشارمو یه دور ،دور لباش چرخوندم دیگه آخرای رابطم و داشتم میگفتم انگشتمو رو لباش بود فاصله لبامون یه بند انگشت فاصله داشت نفس داغ روژان رو رو لبام حس میکردم تعریف رابطم وتموم کردم و آروم در گوشش گفتم چشاتو ببند وقتی بست لبامو چسبوندم رو لباش شروع کردم به خوردن لباش ،روژان چشماشو همونجور بسته بود و اونم شروع کرد به مکیدن لبام ،لب تو لب اینقد ک تشنه لب بود ولم نمیکرد
من میخواستم برم پایین تر سینه هاشو بخورم اما اون مقاومت میکرد سرم و محکم بغل کرده بود و ول نمیکرد،با دستم سینه هاشو یکم مالیدم خودمو کشیدم از دستش در اومدم درازش کردم و خیمه زدم روش روژان بلافاصله لباس خواب و در آورد دست انداخت تیشرت منم درآورد هیچ حرفی نمیزدیم فقط عشق بازی میکردیم از اینکه به دست آورده بودمش تو دلم خوشحال بودم ،تنش مثل ماهی بلوری بود یه خال ریز هم رو بدنش نبود شروع کردم به خوردنش،از گردنش شروع کردم اومدم پایین تر نوک سینه هاشو یکم لیس زدم بعد همشو میکردم دهنم و در نمی آوردم،آخ و اوخش بلند شده بود
اومدم پایینتر رسیدم به نافش ،با زبونم یه دور ،دور نافش و لیس زدم اومدم پایین تر آخ چی میدیدم،واقعا بهشت بود یه کس ریزه میزه زبونمو کامل در آوردم کامل چسبوندم به کصش،آب کصش با آب دهنم قاطی شد شروع کردم به لیس زدن و میک زدن همزمان با دستم میمالیدم چند دقیقه ای نگذشته بود که صدای روژان بلندتر شد دستامو گذاشتم رو دهنش همه کصش و کردم تو دهنم یکم که میکش زدم روژان به لرزش افتاد پاهاشو جمع کرد و دور گردنم حلقه کرد سرم لای پاش بود داشتم خفه میشدم سرم و محکم با دستش گرفت و کصش که تو دهنم بود رو کصش فشار داد بعد یه جیغ کشید کامل ارضا شد و افتاد رو تخت ،رفتم بغلش کردم و دوباره نوازشش کردم سرشو گذاشت رو سینه هام چیزی نمی گفت معلوم بود ارگاسم خوبی داشته از چهرش مشخص بود که از وضعیت راضیه رو لباش یه خنده خوشگل نشسته بود هنوز نفس زدناش بند نیومده بود بهش گفتم چطور بود ها؟
_عالییییییییییییی،خوببببب،خیلی خووووووب،چقد تو خوبی خاله،میشه همیشه باهم باشیم ،قول بده هیچ وقت ترکم نکنی
این چه حرفیه عزیزم مگه میشه آخه ولت کنم تازه تو رو پیدا کردم
_باشه پس قول بده بهم زود باش قول بده
باشه بابا قووووول،خوبه
_خوبه،یه بوس بده
اووووومممممم
یه لب باهم رفتیم و بعد بهش گفتم پاشو لباساتو بپوش بریم مامانت نگرانت میشه منم باید برم مغازه فردا میام دنبالت بریم لوازم تولد بگیریم بعد کیک سفارش بدیم .
دوستان بازم بابت لایک ها و انرژی هایی ک دادین ممنونم
اگه مورد پسند بود ادامه خواهم داد
بوس فراووووان
نوشته: سپیده
قسمت قبل…