لز خانمم با ناهید

یکی از روزای گرم تابستون بود که قبل از ظهر تصمیم گرفتم برم خونه ی هدیه هم برا خانمم گرفته بودم تا سورپرایزش کنم در حیاط را آروم باز کردم دیدم لامپ زیر زمین روشنه .خانمم فروش اینترنتی لباس زیر داشت بعضی مواقع هم مشتریانش میومدن خونه کنجکاو شدم و رفتم از پنجره زیر زمین ی نگاهی انداختم با تعجب دیدم خانمم با ی خانم دیگه که بعد فهمیدم ناهید خانمه داشتن‌ لباس های زیر را امتحان میکردن ناهید خانم بدن‌ سفید و تپلی داشت تقریبا هم هیکل خانمم بود آروم آروم شروع کردن به نوازش کردن هم و همدیگه را بغل کردن و شروع کردن به خوردن لبای هم ناهید با ولع تر میخورد برا اینکه بهتر بتونم ببینم رفتن تو ساختمون واز در زیر زمین که تو ساختمون بود تماشا کنم اینقدر حشری بودن که اصلا متوجه هیچی نبودن ناهید خانم شروع کرد به لیس زدن وخوردن سینه ها مثل اینکه خودشم داشت لذت میبرد بعد شلوار همدیگه را در آوردن هر دو بدن سفیدشون را به هم مالش میدادن ناهید خیلی سفید بود و خانمم کمی بور ناهید شروع کرد به لیس زدن کس خانمم سرو صداشون حسابی بلند شده بود هر دو پاها شون را باز کردن وکسشون را رو هم میمالیدن و لباس هما حسابی میخوردن من کمی ازشون فیلم گرفتم که آتو داشته باشم بعد حدود ۱۰ دقیقه هر دو ارضا شدن و بی حال کنار هم افتادن . منم آروم رفتم بالا و بعد نیم ساعت زنگ زدم به خانمم .گوشی را برداشت وقتی گفتم خونم کمی دست وپایش را گم کرد منم گفتم همین الان اومدم گفت مشتریم الان میره ومیام بالا بهش گفتم من دارم میرم ی دقیقه بیا بالا کارت دارم اونم سریع اومد بالا تا دیدمش گفتم مشتری داشتی گفت آره ناهید خانم همسایه اومده چند تا لباس می خواست داره میره . بهش گفتم‌ چرا صورتت اینقدر قرمز شده گفت چیزی نیست گفتم آخه تو گردنت هم همینطوره کمی مکث کرد گفت یکم با ناهید خانم کشتی گرفتیم با تعجب گفتم کشتی! گفت آره …قصه ش مفصل بعد برات میگم همینطور که داشتیم باهم بحث میکردیم ناهید خانم اومد بالا سلام و احوالپرسی کرد و گفت آقا حمید زیاد گیر نده راست میگه آرزو به من پیشنهاد داد با هم مچ بندازیم بعد برد من قرار شد با هم کشتی بگیریم سروصورت منم قرمز شده کشتیمون حسابی داغ شده بود .منم فیلم لز شون را نشون دادم و گفتم متوجه هستم دیدم چقدر رقابتتون داغ بود . هر دو حسابی خجالت زده شدن و سرشونا انداختن پایین . ناهید خانم گفت آقا حمید تورو خدا بیخیال شو من اگه آقا مرتضی بفهمه طلاقم میده .گفتم به یه شرط هر دو گفتن شرط .گفتم باید یه کشتی با هم جلوی من بگیرید هر دو با تعجب گفتن کشتی منم گفتم آره کشتی ناهید گفت اتفاقا من که عاشق اینم که یه کشتی با آرزو بگیرم .آرزو هم گفت ها میخوای جلوی حمید شکستت بدم .ناهید گفت البته اگه آقا حمید پارتی بازی نکنه برا خانمش بله .منم گفتم پارتی بازی نداریم برا من تو موقع مسابقه هر دو ی رقیبید برا هم خلاصه با توافق هر دو شون قرار شد با هم کشتی بگیرن منم داور باشم ناهید کمی از کشتی وفوت وفنش اطلاع داشت اما برا آرزو کمی توضیح دادیم مبل ها را بریم اتاق خواب و ی جای نسبتا خوبی برا کشتی مهیا کردیم .جابجایی مبلا باعث شد بدنشون گرم بشه و عرق شون در بیاد آرزوی شلوار ریون صورتی با ی نیم تنه ورزشی نارنجی زرد پوشیده بود و ناهید هم بعد درآوردن مانتو ی سوتین نیم تور گردنی قرمز با ساپورت مشکی قبل مسابقه هر دو رفتن رو ترازوی حمام آرزو ۶۵/۵ بود و ناهید ۶۷/۷ از نظر قد تقریبا هم قد بودن ۱۶۰ آرزو و ۱۶۴ ناهید .قرار شد هر کس بتونه حریفش را دو بار تسلیم کنه برنده باشه .منم برا اینکه انگیزشون بیشتر بشه گفتم برا برنده مسابقه ی‌گوشی آیفون جایزه میدم قبل از شروع مسابقه کمی کششی کار کردیم تا بدناشون گرم بشه .کولر را هم خاموش کردم که با اعتراض شدید مواجه شدم گفتن آخه هوا خیلی گرمه گفتم‌اگه‌ روشن باشه سرما میخورید گوشواره والنگوها را در آوردن وهر دو آماده شدن قبل کشتی باهم مسابقه مچ اندازی دادن اول دست راست روبروی هم دراز کشیدن و مچ تو مچ شروع کردن حدود ۵ دقیقه بالا پایین کردن آرزو مچ ناهید را خابوند بعد دست چپ ناهید ایبار مچ آرزو را خابوند و مساوی شدن .بعد باهم سر شاخ شدن جسارت ناهید بیشتر بود وبیشتر حمله میکرد منم تو دلم میگفتم کاش آرزو بتونه ناهید را ببره که گوشی را برا اون بخرم ناهید رفت وپاهای آرزو را گرفت آرزو هم کل بدنش را انداخت رو سرو گردن ناهید .ناهید آروم آروم‌سرش را از کنار دستای آرزو آورد بیرون‌ وبالاخره موفق شد آرزو را خاک کنه .ناهید دستاش را انداخت زیر کتف آرزو تا بتونه آررو را بر گردونه وموفق هم شد اما آرزو بلافاصله اونا بر گردوند وناهید را خاک کرد بعد چند ثانیه ناهید دوباره آرزو را زیر انداخت و اونا تسلیم کرد. اما برای پیروزی باید یک بار دیگه آرزو را تسلیم می کرد .حسابی به نفس نفس افتاده بودن و عرق کرده بودن از گرمای شدید هر دو شلوارشون را در آوردن آرزو شرط نارنجی و ناهید شرتش قرمز بود .بوی عرقشون پیچیده بود تو اتاق .ناهید چون شورتش تور بود رفت و عوضش کرد و یه شورت قرمز گیاهی پوشید بعد کمی استراحت راند دوم شروع شد قبل از شروع ناهید که بدنش خیس از عرق بود سوتینش راهم در آورد آرزو هم همینطور سینه های ناهید کمی بزرگتر از آرزو بود کلا بدن ناهید عضلانی تر بود نسبت به آرزو .با شروع مسابقه این بار آرزو پرید رو سرو گردن ناهید و سر ناهید را گرفت ناهید هم با دست چپ سر آرزو را گرفت ناهید بازم موفق تر بود و آرزو را زد زمین اما آرزو ناهید را بر گردوند با همین حالت چند با روی هم غلت خوردن تا اینکه این بار آرزو موفق شد ناهید را کنار دیوار خفت کنه و تسلیم کنه .هر دو حسابی خسته شده بودن و رمقی برا ادامه مسابقه نداشتند قرار شد یه روز دیگه ادامه مسابقه را بدن .

نوشته: حمید

دکمه بازگشت به بالا