ماجراهای مامان زبل 61

اوهههههههه پسسسسسر ایمان ایمان .آتیشم کردی و آتیشم زدی . من نمی دونم چی بگم .. چقدر داغ و شیرینه این آبی که توی کسم ریختی و همین جوری داره ریخته میشه .. هم خنکم می کنه هم داغم می کنه . -این از اون آب کیر های دوکاره هست . -ایمان می دونم بازم می تونی از این آب ها به من برسونی . این کیری که من دیدم چند کاره هست . تا دلت بخواد می تونی بهم برسی . حال بدی . با این حرفا تشویقش کرده بودم خودش که بی اندازه هوس داشت و کیرشم طالب کسم بود . -ایمان جون من فدای اون کیرت شم . بذار یه کمی استراحت کنه . حالا که اجباری نداریم . جون بگیره و بازم بتونه به من جون بده . چند دقیقه بعد پسر حشری  منو دمروم کرد و افتاد پشتم .. -آخخخخخخخ پسر ایمان با ایمان داری چیکار می کنی .. افتاده بود روی کون گنده ام و چند بار که کیرش رفت طرف کس مسیر رو بر گردوند و اونو به سوراخ کونم چسبوند . -ایمان عزیزم . تو حالا می خوای فرو کنی توی کونم ;/; مگه نمی دونی در شرع مقدس کردن کون کراهت داره و بسیاری ار مراجع عظیم الشان خلد آشیان جنت مکان هم فتوا دادند که این کار حرامه ;/; -اشرف خانوم .. من که می دونم اون داخل سوراخ کونت تمیزه و منم که همش بهداشت رو رعایت می کنم .. توی دلم گفتم آره جون عمه ات . بر فرض که بهداشت رو رعایت کنی . قوانین رو می خوای چیکار . نمی تونی هر روز در مورد هر مسئله ای که خوشت اومد یا بر خلاف میلت بود یه قانونی وضع کنی که اونایی هم که همین الان عاشق کون کردن هستند بگن که گاییدن کون اثر ضد ایدزی داره و خودت رو توجیه کنی . خلاصه ایمان افتاد به جون من و شروع کرد به مالوندن من و تا اونجایی که می تونست می خواست کاری کنه که من حال کنم . راستش درسته که اشرف زبل با کون دادن حال نمی کرد ولی اون جوری ها هم که یه زن باید درد بکشه من تا حدودی می تونستم خودمو عادت بدم . چون کون اشرف که مال دیروز و پریروز و پس پریروز نبود .ولی دروغ چرا بگم گاهی وقتا هم حال می کردم . اما حالا هنوز کسم تشنه اش بود . کوسی که هنوز داشت آب پس می داد . ایمان دستشو گذاشت زیر بدنم طوری بغلم زد که جف سینه هام با دستاش در تماس باشن و کیر عالی جناب هم محکم رفت توی کس من . چقدر باحال منو می گایید . منو به خودش چسبونده بود . سفت و سخت بهش چسبیده بودم .. -نههههه نهههههه ایمان نه خیلی لذت می برم . دوباره منو داری حالی به حالی می کنی .نمی دونم چی بگم .. اوخ اوخخخخخخ فقط این مامانت بیدار نشه . -نه نه .. اون تا صبح هم اگه بکنمت همین جور خوابه -پس بکن بکن . من ازت می خوام که تا صبح هم منو بکنی . ولم نکنی . خب بهم حال بدی . . بدنم دوباره سست شده بود . دلم می خواست همه جای تنمو با هم داشته باشه . اووووفففف اشرف چرا این جوری شدی .. چرا .. این اصلا برای من خوب نبود . معمولا یه زن که کس میده و ار گاسم میشه تا چند روز; شارژه و ممکنه هوس کیر  نکنه . حالا کاری به این نداریم که ممکنه این کیر از راه حلال وارد کسش بشه یا یک کیر حرامی باشه . ..ولی من که لذت می بردم انگاری دقایقی بعد می خواستم که دوباره لذت ببرم .. یعنی باید تعداد این گاییده شدنها مو کم کنم تا این بیماری من رفع شه ;/; حالا این چند روزه ای رو که ایمان و مادرش اینجا هستند یه جوری سر کنم و با این وضعیت کنار بیام بقیه رو یک کاری می کنم . .داغ داغ کرده بودم . کسم چقدر خیس بود .. باشه این چند روزه رو حال کنم بعدا میرم ریاضت کشی . اراده آهنین اشرف باید خودشو نشون بده . مبارزه با نفس .. جهاد اکبر . از این چیزا اوایل انقلاب می خوندم . چند تا از این کتابها خوندم . البته اونی که از این چیزا نوشته بود برای دور و بری هاش جهاد اکبر نمی خواست . برای ملت بد بختی که گور خودشونو به دست خودشون کنده بودند و از خوشی زیاد مثل قرص های روان گردان خورده ها خودشونو از قله های رفاه انداخته بودند پایین , جهاد اکبر می خواست .نمی دونم واقعا بعضی ها چقدر کس خل و نادان میشن .. . طرف بغل دستی خودشونمی شناسه . نمی دونه این جامی که دست رفیقشه درش نوشیدنی وجود داره شربت عسله یا زهر .. اون وقت یه سری کس خل نادان ابوموسی اشعری صفت و شاید هم شیاد عمرو عاص صفت میان و میگن فلانی نائب امام زمانه .. که این بزرگترین توهین به امام زمان میشه .. بگذریم ما بریم کس و کون خودمونو بدیم که  دقایقی پیش این ایمان خان به ما جامی از عسل نوشاند و حالا یه جام دیگه شربت عسل می خوام . فداش شم . فدای اون کیر نابش شم من . بسیج واقعی به همین ایمان میگن . ….. ادامه دارد … نویسنده … ایرانی

دکمه بازگشت به بالا