ماجراهای مامان زبل 66

ماه منیر رو کشیدم یه کناری و بهش گفتم ببینم عزیز من یه زنگ زدم واسه بچه هام و دیگه گفتم مهمون شهرستانی دارم و دوستان قدیم هستند که تا چند روزی رو مزاحم ما نشن . فقط من توی نخ این احترام هستم . بر نامه امشب که تموم شد تو باید با هام همکاری کنی که یه جوری این احترام خانومو بیاریم توی خط . آخه اون زیادی مذهبی شده و تا این حد هم اگه آدم بخواد خشک باشه و به خودش نرسه فایده ای نداره . اعصابش خرد میشه . فشار های روحی و روانی بهش میاد -ببینم اشرف تو از کی تا حالا دلسوز شدی ;/; – ماه منیرجان ! برای من چه فرقی می کنه که احترام بره زیر کیر این مرد یا نره . من هم می خوام یه قدم خیر بر داشته باشم و هم این که بر من ثابت شه این شیخ بازیها کس کلک بازیه . -مگه ما خودمون متوجه نیستیم اون چهار تا بسیجی رو آوردیم دعای چی بود توسل بود کمیل بود با هم خوندیم . ما خودمون فهمیدیم . -حالا این شریف هم باید بدونه . -اشرف بوی کیر میدی -دهن شما درد نکنه . حالا ما رو کیری هم کردی ;/; -مگه کیر بده . ما زنا که داریم واسش غش و ضعف می کنیم . از بس این مردا شلخته بازی در میارن اسم کیر بد در رفته . راستشو بگو اشی زبل خان تو روی هوا کیر رو می قاپی . اگه از آسمون یه کیر بیفته رو زمین درست فرو میره توی کس تو . این قدر خوش شانسی . -بزنم به تخته می تونی حالا ما رو بندازی ;/; -باشه اشی امشبه رو پیش ببریم فردا رو یه کاریش می کنیم . اصلا خود شریف چی می گه . -اون که همین حالاشم احترامو جرش میده ماه منیر -پس از قرار معلوم خیلی به هم حال دادین که تو یکی سیرشدی و رضایت دادی که واسش کس جور کنی .. – منیر جون امروز چته ;/; اگه از این ناراحتی که چرا تنهایی خوردم خب این شریف خودش می خواست اون می خواست که باهام حال کنه . تنوع طلبه . عزیز . تو هم که ایمان امشب بهت حال میده . ببینم اگه یه وقتی ازت پرسید غسل کردی بگو آره . آخه اون دوست داره یه آدم پاکو بکنه -اشی کس خل شدی ها . چه حرفا می زنی . -خب ماه منیر جون ایمان چه جور آدمی بود . -این جوری بد نبود . مامانش نشسته بود و نمی تونست زیاد چش چرونی کنه ولی گاهی که مسیرمو طوری می کردم که راحت منو دید بزنه این کارو انجام می داد . تو بگو اون  اخلاقش و ایمان و مذهبش چه جوریه . -ماه منیر جون کیری کیریه . چون اونم داخل کس بازاره . آخ که دو تایی مون خندیدیم .. -فقط ماه خوشگله حواست باشه گاهی وقتا این مذهبی ها سیماشون قاطی می کنه یه کس شرایی میگن که تو هم باید خودتو باهاش هماهنگ کنی . چیکار به کارش داری . تو کس و کونتو بده . فقط حرفای سیاسی نزن . -سیاسی ها که همه  شون کس و کیرن . چیکار به سیاست دارم . ولی خودمونیم خوب اینا رو کیر کردی . -اینا از اولشون هم کیر بودند . ولی احترام زن خوبیه . -درستش می کنم . یعنی تو باید درستش کنی . خلاصه اون شب با هزار مکافات احترامو خوابش کردیم . مگه می خوابید . به بهانه های مختلف می خواست با شریف حرف بزنه .  در مورد چیزایی هم که اطلاع نداشت حرف می زد . از این خنده ام گرفته بود که وقتی احترام  رفت دستشویی لحن خودشو مهربونانه تر کرد و به شریف گفت شریف جان .  اونم گفت جون . جون دل احترام جون .. -من شنیدم که الان در جامعه غرب مخصوصا اونجا که شما تشریف داشتین به یه احترام خاصی از ما ایرانیا یاد میشه . تازه دارن  به لذت دین و مذهب پی می برن . متوجه میشن که دین ضامن سعادت بشره .  حتی زناشون خیلی از وضعیت جنسی و مسائلی که شرمم  میاد بگم ناراحتن برای همین اونا بیشتر دوست دارن به دامن مذهب پناه ببرن . و خیلی هم طرفدار زنای ایرانی هستند . شما جریانو چه جوری دیدین . -عالی همین جوریه که شما می فر مایین .  درسته منم یک مردم ولی می خوام از کرامات شما بهره مند شم . دوست دارم منم به دامن شما پناه ببرم تا با علم و دانش و تقوای خودتون منو همراهی کنین . احترام ظاهرا حس کرد که شریف از گفتن واژه دامن منظور خاصی داشته . به صورتش خیره شده بودم . زن مذهبی خیلی خوشش اومده بود . با آرنج به پهلوی شریف زدم . منظورم این بود که این قدر اونو به طرف خودش نکشونه که یه وقتی قرص خوابشو دیر می خوره . اتفاقا همین طور هم شد ولی به هر مصیبتی بود با ارشاد و توصیه پسرش اونو خوابش کردیم . ماه منیر یه تیکه ماه شده بود . اومدیم به اتاق خواب من . من ایمانو همراهی می کردم . با همه هیز بازی و تیز بازی اول کار یه خورده سرخ می شد . می دونستم اگه موتورش گرم بیفته دویست تا رو هم میره . ….. ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی

دکمه بازگشت به بالا