ماجرای من و امیر در حمام از زبان امیر

سلام داستان من مختصر از زبان امیر هست سهیل هستم ۳۵ ساله داستان برمیگرده به ۵ سال پیش
امیر منو رو از نوجوانی میشناخت و وقتی من تو باشگاه ورزش میکردم امیر میومد و منو بدن منو زیر نظر داشت تا اینکه بعد از مدتها طرح رفاقت ریخت و باهم رفیق شدیم . بعد از زمانها ی زیادی که گذشت و منم بزرگتر شدم دیدم از طریق فضای مجازی یه نفر به من ابراز علاقه کرد و بعد از چندین مرتبه سماجت من پیدا کردم که این فرد همون امیر هست من تقریبا ۱۷۰ قدم هست و ۷۵ کیلو وزنم و بدن سفید و کم مو که چون از پشم بدم میاد همیشه بدنم شیو شده هست یه بار امیر به من پیشنهاد ماساژ داد و منم عاشق ماساژ بودم که قبول کردم و قرار گذاشتیم بریم به یه حمام عمومی که ماساژ بده که بقیه داستان رو که امیر نوشته رو براتون میزارم .
البته بگم من امیر رو شناختم ولی اون فک میکرد که من نمیشناسمش و بخاطر گذشت زمان زیادی از یادم رفته

یروز با یکی بنام سهیل آشنا شدم برا ماساژ

رفتم دنبالش و باهم رفتیم حموم چون من اتاق ماساژ نداشتم

رفتیم داخل و اول سهیل رفت تو

بعدش من رفتم

لباسامونو در اوردیم

بدنش دیدم خیلی خوب بود معلومه ورزشی بود

بالاخره دوش باز کردم و بدنشو شستم خیلی نرم و سفید

بهش گفتم رو سکو دراز بکش

دراز کشید و منم از پاهاش شروع کردم

ولی ته دلم گفتم عجب بدنی داره

خیلی خوب از پاهاش شروع کردم ماساژ دادن

باهاش حرف میزدم

تا اینکه وسط ماساژ آقا سهیل خسته بودو خوابید

منم پاهاشو تموم کردم رسیدم باسن

چون خواب بود بیدارش نکردم شورتشو در اوردم

واو چی میدیدم یه کون بلوری و تپل

ماساژش دادمو دیدم داره تکون میخوره موقع ماساژ هم لاشو باز میکردم و زبونمو میزدم سوراخش

پاها تموم شد

اومدم بالاتر نشستم رو باسن

طوری تنظیمش کردم بندازم لای پاش

بازم خواب بود و منو ادامه دادم

به بهانه ماساژ هی خودمو مالیدم بهش

تا جایی که دیگه ماساژ و ول کردم و روش خوابیدم

فقط با دستام از بغل مالشش میدادم

بدنمونم روغنی بود

هی مالشش میدادم بیشتر تو خواب بود

این بدن عالی و من

خوابیدن اقا سهیل دیگه سالارمون بلند شد گذاشتم لاش

بعدش بلند شدم یکم لیس زدم سوراخشو

تخماشو‌خورذم

دوباره دیدم بیدار نشد

یه ماساژ بادی تو بادی بهش دادم بدنمو لخت کردمو خوابیدم روش یه ماساژ بادی تو بادی عالی انجام دادم اما راستش کیرم کلا لا پاش بود حال میکردم

اخرای کار بود دیدم بیدار نمیشه تنظیم کردمو گذاشتم لا سوراخ

یکم فشار دادم دیدم خیلی تنگه

ولی اونقدر روغنی بود سرش لیز خورد رفت توش دیدم تکون خورد با صدای شهوتی گفت یواش منم دیدم داره حال میکنه یواش یواش بیشتر فرو کردم ولی با سرعت خیلی کم عقب و جلو کردم ودیدم نفس تند تر میزنه فهمیدم خودشم راضیه که من به همون روش تلمبه میزدم که زیاد اذیت نشه دیدم خودش کونش رو یکم داد بالا منم از فرصت استفاده کردم کیرمو در آوردم شستم و آوردم جلو صورتش ببینم ساک میزنه یا نه که دیدم با چشمای خمار شده گرفت دستش سرش رو کرد دهنش یواش یواش داشت میخورد و من همزمان با سوراخش بازی میکردم چون خیلی تنگ بود بعد ۱۰ دقیقه ساک زدن خودش کونشو تنظیم کرد و من رفتم گذاشتم در سوراخش چون بدنشم همزمان کفی کرده بودم به راحتی رفت توش اولش یکم دردش اومد ولی بعدش عادی شد که منم کردمش و اونقدر تو کفش بودم که به آرزوم رسیدم
این بهترین ماساژی بود که دادم دوست داشتم زمان نگذره اصلا و با گذشت چند سال از این ماجرا و این که میدونم اون اهل این کارا نبود بهش التماس میکنم یه بار دیگه بیاد که اون نمیاد .

دوستان این داستان کاملا واقعی هست و از نظری استقبال میکنم

نوشته: سهیل و امیر

دکمه بازگشت به بالا