مادرزن طرفدار داماد
–
عاشق دامادم شده بودم . عاشق شوهر دخترم . نمی دونم اسمشو باید چی می ذاشتم . عشق یا هوس .. همون هوس بهتر بود . خیلی خوش تیپ بود . خوش تیپ و خوش هیکل . بر خلاف ساناز دخترم که جذاب نبود اون خیلی خوش قیافه بود و می دونم که واسه سرمایه پدر زنش یعنی شوهر من از دخترم خواستگاری کرده بود . منم زیاد سخت نگرفتم . ساناز به باباش رفته بود . در عوض منم خیلی خوشگل بودم . دامادم بهزاد یه پونزده سال ازمن و پنج سال از ساناز بزرگتر بود . اون بیست و چهارسالش بود . در فانتزی هام می دیدم که گاهی جای دخترمو گرفته و دارم باهاش حال می کنم . شوهرم کریم یه ده سالی رو ازم بزرگتر بود و اون جوونی هاش که نمی تونستم باهاش حال کنم چه برسه به حالا که داشت به سن پیری می رسید . تازگیها یه نگاههای معنی داری هم بین من و داما دم رد و بدل می شد . یه لباسایی می پوشیدم که اون دوران جوونی و اول ازدواج هم واسه کریم نمی پوشیدم . یه بار دوران عقد بهزاد و ساناز اونا رو در حال سکس دیده بودم . فکر نمی کردند من خونه باشم البته متوجه من نشده بودند . یه لحظه یکه خورده بودم ولی پشتشون به من بود و بهزاد کیرشو کرده بود تو کون ساناز و دخترم چه جور جیغ می کشید . دیدن کیر کلفت و دراز بهزاد نزدیک بود منو هم به فریاد بیاره .. از اون به بعد چند بار خواب کیر بهزاد رو دیدم بودم و یه بار هم خواب دیده بودم که داره منو می کنه . وقتی با لباسای چسبون و بدنی خوشبو خودمو بهش نزدیک می کردم شهوت و هوس رو در چشای بهزاد می دیدم .. تا این که یه روز ساناز و بهزاد دو تایی اومدن خونه مون . ساناز به شدن عصبی بود .. -مامان من دیگه با این بهروز نمی تونم زندگی کنم . اون بهم خیانت می کنه . درهر حال زن و شوهر باهم بحث می کردند از ساناز اصرار و از بهزاد انکار . من به جای این که از این جریان ناراحت باشم بیشتر خوشحال بودم . از این که می دیدم بهزاد هوسبازه و این آمادگی رو داره که هر کوسی رو بکنه .. ساناز قهر کرد و موند و بهزاد هم با عصبانیت در حال خروج از خونه بود و سانازو تهدید به طلاق می کرد . می دونستم غلط می کنه پولش کجا بود مهرشو بده . قبل از این که بره بیرون رفتم جلوشو گرفتم . حواسم به این بود که ساناز منو نبینه .اون رفته بود اتاق . دستمو گذاشتم رو در و با یه نگاه هوس آلوده و ترحم آمیزی به بهزاد نگریستم و بهش گفتم عزیزم ناراحت نشو . ساناز دختر حساسیه .. تو به بزرگی خودت ببخش . . اگه خونه باشی من یکی دوساعت دیگه میام باهات حرف می زنم . من هواتو دارم . خودتو ناراحت نکن . مثلا به عنوان این که از دلش در بیارم خواستم که با یه بوس کوتاه اونو بفرستم بره ولی لبامون وقتی بهم چسبید دیگه جدا شدنش کار حضرت فیل بود . -بهزاد جایی نری ها من با ساناز حرف می زنم اونو بر می گردونم و یه ساعت دیگه یا دوساعت دیگه میام پیشت -منتظرم مامان چقدر دلم می خواست بهم بگه سپیده .. اون که رفت اول یه دوش گرفتم و به خودم رسیدم . بعد رفتم با ساناز صحبت کردم . حسابی ازش حرف کشیدم که چطور تونسته متوجه شه که بهزاد بهش خیانت می کنه .. می خواستم تمام شیوه ها شو با یه جاسوسی واسه بهزاد لو بدم و به بهزاد هم بگم که موقع خیانت چه نکاتی رو رعایت کنه در عوض منم مزدمو بگیرم . و بین دختر و دامادم هم مصالحه کنم . وقتی رفتم خونه دختر یا همون دامادم بهزادو دیدم که انگاری آماده تر از من منتظرمه . با یه شلوارک و لباس زیر اومده بود به استقبالم . همون دم در مانتومو در آورده تا ببینه اون زیر چه خبره .. -بهزاد به خوابت می دیدی که مادر زن هوای دامادو داشته باشه ;/; خودشو بهم نزدیک کرد و گفت من خودم می دونم که تو طرفدار حقی و منطقی هستی -البته بستگی داره باید ببینیم منطق رو میشه چه جوری تفسیرش کرد -نمی دونم سپیده جون تو باید بگی .. وقتی برای اولین بار به جای مامان منو سپیده جون صدام زد دچار یه هیجان خاصی شدم . خواستم بهش بگم که منطق همینه دیدم دستشو دور گردنم حلقه زد و لبامو بوسید . منم دستمو دور گردنش حلقه زدم و قبل از این که فرصت پشیمونی بهش بدم که می دونستم پشیمون نمیشه دستمو یواش یواش رسوندم پایین ترو گذاشتم رو شلوارکش . کیرش کاملا آماده شده بود . سفت و راست . شق و کلفت . دیگه از این بهتر نمی شد . -ببینم من می تونم جور سانازو بکشم ;/; -واسه الان یا واسه همیشه ;/; -هر وقت که تو بخوای -اگه زیاد بخوام ;/; -شاید منم زیاد بخوام . -هنوز که تستش نکردی ;/; .. دستمو کردم تو شورتش و کیرشو بیرون کشیدم . از اونی که اون دفعه دیده بودمش که تو کون دخترم بود خیلی قبراق تر و سر حال تر می دیدمش . هیجانی بیشتر از هیجان اولین کوس دادن نصیبم شده بود . پس از چند بار زبون زدن کیر داماد گلمو گذاشتم تو دهنم .. -سپیده .. یادت باشه منم کوستو بخورم . اگه تو نبودی من دیگه امروز اینجا نبودم -می خوای ازم تشکر کنی ;/; -نه می خوامت . واسه اینه که خیلی خواستنی هستی . خودم با یه دست شلوارمو در آورده و پس از چند دقیقه ای که کیر بهزاد جونو ساکش زدم اون منو رو دستاش بلند کرد و انداخت رو همون تختی که ساناز جونو روش می کرد و شاید هم بعضی از دوست دختراشو . بهزاد کف دستشو گذاشته بود روی کوسم .. -نهههههه عزیزم .. نههههه -نمی خوای ;/; -اوووووفففففففف چی داری میگی .. چی میگی تو از همون شب که اومدی خواستگاری می خواستم .. راستشو بگو شیطون تو هم از همون وقت می خواستی ;/; -تو چی فکر می کنی ;//; -چشات که این طور می گفت .. تو چشام خیره شد و گفت الان چشام بهت چی میگه ;/; -میگه که حالا شورتمو می کشی پایین و دیگه بیش از این منتظرم نمی ذاری . شورتمو پایین کشید و آخرین تیکه ای رو هم که تنم بود در آورد . کف دستامو رو بدن ورزشکاریش کشیدم . چوچوله هامو می ذاشت تو دهنم و مثل آدامس , خیلی نرم و با ملایمت اونا رو می جوید و میک می زد . بعد کشش می داد و از دهنش خارج می کرد و دوباره از نو شروع می کرد .. -بهزاد بهزاد سوختم سوختم .. حالا اون چیز کلفت ترتو بده اونو می خوام اونو می خوام . امونم نداد .. با این که بیست سالی می شد که از اولین کوس دادنم می گذشت و صد بار کیر کریم از این راه عبور کرده بود ولی کیر کلفت بهزاد طوری کوسمو آتیش کرده به رگبار بسته بود که احساس تنگی شدیدی می کردم . خیلی خوشم میومد . مخصوصا وقتی که اون خیلی تند و سریع و با اعتماد به نفس منو می گایید و اصلا از این هم نمی گفت که خسته شده یا آبش داره میاد . مثل دور تند فیلمهای سینمایی یا دور تند فیلمهای سکسی داشت منو می گایید .. -وای واییییی کوسسسسسسم .. سوختم .. اوخ بهزاد عزیزم .. دیگه هیچی واسم نذاشتی .. خواهش می کنم -سپیده چی می شد تو زنم بودی .. این گنجو دیگه نباید ازم قایم کنی . افعی من! کیر من دیگه مراقب زمرد کوس توست ..همیشه دور کوس تو نگهبانی میده .. چه کوس تپلی داری . از همون کوس های گوشتی ورم کرده که از هوس داره می ترکه و من خوشم میاد -اووووففففف نگو نگو تو کوس منو به زمرد تشبیه می کنی ;/;-سپیده جون تو خودت جواهری .. با حرفای قشنگش و بازی کردن با بالای کوسم آبمو آورد . ماهها و شایدم سالها بود که دچار همچه حالتی نشده بودم . لبه های کوس , چوچوله ها اون داخل زیر سینه هام همه جام داشت آتیش می گرفت . صورت قشنگ بهروز سرخ شده بود .. -سپیده آبم داره میاد جون .. محکم به ته کوسم می زد تا این که آبشو آورد .. چقدر چهره اش خوشگل و خمار شده بود موقع خالی کردن آبش . همین جور می کوبید به ته کوسم و مثل فرفره آبشو می ریخت توی کوس .. اصلا تمومی نداشت . کوسمو پر پر کرده بود . چقدر به این آب و به این سکس نیاز داشتم . طوری به وجد اومده بودم که با این که می دونستم کونم ممکنه جر بخوره ولی به طرفش قمبل کرده و گفتم که بکنه تو کونم .. اون قدر آب کیرش پس زده بود که با همون منی سوراخ کونمو خیلی راحت نرم کرد و کیرشو فرو کرد اون داخل . . از این که دامادم کونمو قابل دونسته و داره باهاش حال می کنه لذت می بردم . رو ابرا پرواز می کردم . از لرزش و حالت ژله ای کون من به وقت ضربات گایشی خیلی کیف می کرد .. بااین که دردم می گرفت ولی از لذت اون لذت می بردم . . با جفت سینه هام بازی می کرد و کیرشو رو به جلو حرکت می داد .. -پسر تو این همه آبو از کجا داری ;/; -ناراحتی که این قدر تحریکم می کنی که بازم آب دارم;/; -نگو بهروز نکن ..این قدر ازم تعریف می کنی که هوسم زیاد میشه و اون وقت دلم می خواد تا صبح منو بکنی .. اوووفففف چقدر بی حیا شدم . حتما میگی سپیده دیگه چه جوریه .. -واسه من تو خوشگل ترینی -دیگه تعارف نکن دور و برت کلی دخترن .. . پس از این که تو کون منم خالی کرد سرشو گذاشت بالاش و دلش نمیومد که ازش دل بکنه . در هر حال اون شب با هم کنار اومدیم و قول و قرار ها رو گذاشتیم .. منم از ساناز حرف می کشیدم و در هر حال نقش یک مادر دلسوزو بازی می کردم ولی کاری می کردم که بهزاد هوسباز هم بتونه به من برسه هم به زنش و هم به چند تا زن و دختری که باهاشون دوست بود . راستش گاهی خودمم داشتم حسادت می کردم به این که دوست داشتم بهزاد باید فقط به من و دخترم توجه داشته باشه و لی به ساناز هم حسادت می کردم ولی وقتی که خوب فکر کردم با خودم گفتم باید به قولی که دادم وفا دار بمونم . اشکالی نداره وقتی که زیر کیر بهزادم باید فکر کنم که اون تنها متعلق به منه . فقط مال من … پایان ..نویسنده ..ایرانی