مادر بیگناه

این ماجرا برا زمانی هست که تازه به سن ۱۴ سالگی رسیده بودم البته مجبور شدم نامها رو عوض کنم و اگرچه ممکن هست بدلیل مبتدی بودن من در نوشتن اونجوری که اتفاق افتاد نتونم منعکس کنم ولی در کل یک خاطره هست نه داستان ، یکسالی میشد به محله جدیدمون نقل مکان کرده بودیم و شاید دلیل حماقتم هم سن پایینم بود ولی حالا یا فشار شهوت بود یا بلوغ زودرس من یا سن پایینم یا… ولی هرچی بود حالا کارگردانی شده بودم که داشت با دقت مقدمات یک فیلم رو مهیا میکرد که تنها یک بازیگر مرد یک بازیگر زن و یک تماشاچی داشت
پدرم شهرستان کار میکرد و ۴ یا ۵ ماه و گاهی هم بیشتر طول میکشید تا سری به خونه بزنه و من و مامانم که یک زن سی و چند ساله بود و و برادر و خواهر کوچکترم اغلب روزای سال رو تنها زندگی میکردیم و چون پدرم نبود مابیشتر کارامون رو مادرم انجام میداد مثلا اغلب با مامانم حمام میرفتم ویا به درسهای ما رسیدگی میکرد و درکل همه کارایی که وظیفه پدر بود در خانه ما توسط مامانم انجام میگرفت و خلاصه مادرم نقش پدر رو هم برای ما بازی میکرد بخاطر همین هم با مادرم خیلی راحت و صمیمی بودیم
تو محله جدید مامانم بخاطر اینکه زن خوش رو و با اخلاقی بود خیلی زود با همسایه ها صمیمی شد ولی در بین همه یکی از همسایه ها بودن که مامانم باهاشون خیلی صمیمی بود و اغلب اوقات که کار خاصی نداشت ما خونه اونا بودیم یا اونا خونه ما خصوصا دخترهای آقای کریم که در سن ازدواج بودن با مامان من خیلی صمیمی بودن ، من یک برادر و یک خواهر کوچکتر از خودم دارم که با شروع تابستون رفتن خونه عموم اینا شهرستان منتها من تجدیدی داشتم و مامانم هم مجبور شد بمونه تا من امتحاناتمو بدم و قرار شد بعد از امتحانات من بریم ، خلاصه اوضاع به همین روال پیش میرفت و من و مامانم تنها بودیم تا اینکه حسین همکلاسم که از بچه های قدیمی محل بود و  دوست صمیمی من بود ، بمن گفت فلانی یه چیزی میخوام بهت بگم ولی میترسم ناراحت بشی و بعداز اینکه مقدمه چینی کرد گفت فلانی گویا مامانت با خانم فلانی خیلی صمیمی هست گفتم خوب مگه اشکالی داره گفت آخه بچشم خواهر و مادری مامان تو هم جوان هست هم ظاهر خوبی داره ، کریم آقا مرد بسیار هیز و یکسره چشمش دنبال زنها و حتی دختراست و رفتن مامانت که هم خیلی جوان هست هم چهره خوبی داره به خونه اون انگار گوشت رو بذاری جلو گربه بهرحال شاید هم به مادر شما بچشم دختر و خواهر خودش نگاه کنه ولی من  وظیفه داشتم بگم
البته این اواخر مامان من بندرت خونه آقا کریم اینا میرفت ولی حسین هم خیلی بیراه نمیگفت
کمی که تمرکز کردم دیدم حق با حسین هستش آقا کریم شوخی های بدی با مامانم میکرد منتها مامانم اونا رو بحساب چشم پاکی اون میذاشت با این وجود هم یکی دوبار دیگه مامانم بهش شک کرده بود که کریم آقا بهش نظر سو داره مخصوصا که یکبار دیگه کاملا به بهانه شوخی از پشت چسبید به مامانم وگویا مامانم احساس کرده بود که این کار بانیت بدی بوده و دیگه کمتر به خونه اونا میرفت اگر هم میرفت فقط زمانیکه کریم آقا نبود

مامان من زن چندان بلند قدی نبود ولی از هیکلی بسیار سکسی بخصوص برای مردهایی که از زنهای تپل و هیکلی خوششون میومد برخوردار بود منو چون اغلب مادرم میبردحمام و تا این اواخر هم این برنامه وجود داشت فقط با یک تغییر قبلا منو خواهرم رو با هم حمام میبرد ولی این اواخر بصورت جداگانه میبرد و مدتها بود من و خواهرم با هم حمام نکرده بودیم بهمین دلیل بدن مامانم رو کامل با جزییات دیده بودم مامانم اینقدر هیکلی بود شرطی که پاش بود کاملا تحت فشار بود و کش میومد و نازکتر نشون میداد بهمین دلیل خیس هم که میشد کامل زیر شرت مشخص بود و به همین خاطر کامل تا حدودی حتی لای پای مامانم پیدا بود از اون گذشته مامانم یک برنامه بشکل دائم داشت که خصوصا از زمانیکه خواهرم با من حمام نمیکرد به سرگرمی من تبدیل شده بود چون قبلا که خواهرم بود جلوی اون نمیشد فضولی کنم زودی به مامانم میگفت ولی از وقتی که تنها بودم راحت تر هم بودم و ان اینکه مامانم هر چند بار که حمام میومدیم یکبار به من میگفت تو کمی آب بازی کن تا من خودمو بشورم و بعد از صابون زدن و و رفتن زیر دوش یک تیغ ریش تراش رو برمیداشت و موهای پاهاش و روی دستاشو تا بالای آرنج میزد و بعد از اون میرفت توی حمام سرد و گیره پشت در رو میزد اوایل که با خواهرم بودیم خیلی کنجکاو نبودم ولی وقتی تنهایی بودم خیلی دلم میخواست بدونم این مدت طولانی تو حمام سرد که فقط تکان خوردنهاش از پشت شیشه مات معلوم بود مامانم چکار میکنه سری اول که تنها اومدم با کمی جستجو یک سوراخ کوچک کنار گیره در پیدا کردم که کامل دید داشت و برنامه مامانم این بود که وقتی میرفت تو حمام سرداول دستهاشو جلوی آینه بالا میگرفت و موهای زیر بغلشو رو به آینه میزد و بعد از اون شرتش رو کامل در میاورد و شروع میکرد به زدن موهای بسیار پر پشتی که از زیر شکمش شروع میشد و به بین دو تا پاهاش ادامه داشت و من تو این فرصت کامل همه جای مامانمو به خوبی و با جزئیات عالی میدیدم
لای پای مامانم یک کس کاملا برجسته بود که یک شکاف اونو خیلی شهوت انگیز کرده بود
همین دلایل سبب شده بود خصوصا تابستانها مامانم فقط دامن میپوشید و شلوار پاش نبود و این اواخر که کریم آقا ظهر یکی از روزها که طبق معمول خرید ما رو هم اتجام داده بودو اومده بود تحویل مامانم بده من تو بالکن دراز کشیده بودم مامانمو کریم آقا تو حیاط بودن کریم آقا برا لحظه ای که چادر مامانم اجازه دیدن پاهای مامانم رو بهش داده بود چند بار خودش رو به بهانه های مختلف به مامانم مالید و از اون روز دیگه مامانم از کریم آقا بد برده بودو کلا ازش فراری شده بودو کریم آقا که از این رفتار مامانم تعجب کرده بود سعی داشت علتش رو بفهمه
صادقانه خیلی دلم میخواست کریم آقا شوهر مامانم و بابای من بود چون هم خوش تیپ بود و هم با عرضه و خیلی بمامان من میومد که یک جفت باشن واقعا پدر من لیاقت مامان منو نداشت ، مامان من هم زیبا بود و هم‌باکلاس و برای پدرم خیلی سنگین بودولی کریم آقا میتونست شوهر خوبی برای مامان من باشه
حرفهای حسین جرقه یک آتش تو درون من شد و وقتی فهمیدم کریم آقا مرد جلفی هست کاملا برام محرز شد چشمش دنبال مامانمه و این خیلی بهم حال میداد که یک مرد کشته مرده بدن مامان من بود و وقتی تجسم میکردم کریم آقا مامانمو رو بکنه و چطور کیرش تو کس مامانم فرو میره تمام بدنم تبدیل به شهوت میشدتا مدتی با این تصورات لذت زیادی میبردم تا اینکه یروز با مامانم از خرید اومده بودیم و قرار بود هفته آینده ما هم بریم مسافرت و بعد از اون هم دیگه برادر و خواهرم رو هم میاوردیم اونروز خانواده کریم آقا هم رفته بودن مسافرت و صبح برای دیدن مامانم اومده بودن و کریم اقا از بدرقه اونا اومده بودو یهو سر راه کریم اقا بما برخورد وافتاد با ماو بقیه راه رو مامانم مجبور بود با کریم آقا همراه بشه و منم مخصوصا کمی فاصله گرفتم تا کریم آقا راحت باشه و اگه میخواد بره تو نخ مامانم یه سرخر نداشته باشه و کریم آقا هم انگار از این همه درک من خیلی راضی بود ، یعنی رسما داشتم برای کریم آقا کس کشی میکردم و میخواستم هر طور که شده مامانمو بزور بچپونم زیر کیر آقا کریم یکی نبود بمن بگه حالا اون یه کس میکرد چی گیر من میومد بجز دیدن یک سکس و فشار جنسی بیشتر ولی مامانم معلوم بود از این کار من خوشش نیومد و چند بار گفت یکم تندتر بیا در نهایت مامانم به حالت تعارف گفت خوب شام تشریف بیارین خونه ما و کریم آقا هم که گویا منتظر همین بود و در حالیکه مشخص بود مامان من فقط تعارف کرد ولی اون پذیرفت و مامان منو تو کار انجام شده قرار دادکریم آقا هم بعنوان تشکر از فرصتی که من در اختیارش گذاشته بودم گفت فلانی شب خواستی بیا بریم هیئت گفتم چشم ممنونم ولی مامانم‌ اول تشکر کرد و گفت نه مزاحم نمیشه ولی در مقابل اصرار کریم آقا پذیرفت ولی در کل مشروط بر اینکه زود برگردم قبول کرد و عصر کریم آقا اومد خونه ما میدونستم امشب آخرین فرصت منه که بتونم ضمینه سازی کنم بهمین خاطر تو یک فرصت کلید های کریم آقا رو برداشتم و زمان رفتن وقتی کریم آقا گفت کلیدهاش نیست من پیشنهاد دادم از اونور بیاد خونه ما تا صبح همه جا رو با حوصله بگردیم و اینجا دیگه مامانم ار من شدیدا عصبانی شده بود منو کریم آقا رفتیم هیئت ولی اونجا هم حال خوبی نداشتم و مدام صحنه بدن مامانم جلوی چشمم بود و اینکه کریم آقا داره با مامانم حال میکنه از جلوی چشمام رژه میرفت ساعتم که انگار یک ورنه بهش بسته بودن چون بزور تکون میخورد اونجا همه فکر میکردن من پسر آقا کریم هستم و چند نفری هم که پرسیدن من تایید کردم که پسرش هستم
بهر صورت ختم کردن و منو آقا کریم راه افتادیم سمت خونه ما تو برگشتنی دل تو دلم نبود و هیجان عجیبی داشتم و تنها نگرانیم این بود که حسین در مورد کریم آقا اشتباه کرده باشه و اون مردی که ما فکر میکردیم نباشه و تمام تلاشهای من بیهوده باشه ، تو راه کلی مقدمه چینی کردم و از خواب سنگین خودم تعریف کردم تا آقا کریم نگرانی از طرف من و بیدار شدن من نداشته باشه وقتی رسیدیم مامانم جای من و خودش رو تو حیاط کنار هم انداخته بود و جای آقا کریم آقا رو تو خونه ، مامانم بحدی عصبانی بود از دستم که اگر براش امکان داشت همون لحظه منو میکشت ، میدونستم بعدا کنک امشب رو حتما میخورم ولی مامانم دیگه از روی ناچاری مجبور بود امشب رو هم تحمل کنه مامانم برای کریم آقا یک چایی ریخت و من سریع رفتن سر جام و برق حیاط رو خاموش کردم و وانمود کردم تو خوابم که منظره عجیبی دیدم گویا همه چیز بر وقف مراد من بود اونشب بحدی مهتاب قوی بود که کامل همه جا واضع دیده میشد واین باعث خوشحال شدن من شده بود مامانم هم که کاملا مشخص بود هرچند که کریم آقا تا اون لحظه کاملا سنگین و عادی برخورد کرده بود ولی بسیار معذب هستش چند دقیقه ای نشست و به بهانه سر درد از کریم اقا معذرت خواهی و اومد سرجاش خوابید فاصله رختخواب من با مامانم شاید به ۲۰ سانتیمتر هم نمیرسید و مامانم کاملا نزدیک بهم انداخته بود من وانمود کردم به خواب عمیقی  رفتم هیجان و استرس و ترس عجیبی تمام وجودم رو گرفته بود و ناخوادگاه بر اثر اون رعشه گرفته بودم
و این استرس و هیجان ترس با هم قاطی شده بود و بدنم میلرزید لرزه ای که نمیدوستم خوبه یا بده  و درعین دل پیچه هم داشتم‌ فاصله کم رختخواب مامانم بامن باعث میشد هیجان منو بیشترکنه حدود نیم ساعتی گذشته بود‌و خبری نشد و من دیگه ارام ارام ناامید شدم و در حالیکه حسابی حالم گرفته شده بود کلی فحش به مادر حسین دادم که منو اینجور پکر کرد و دیدم  کل حرفها شایعه بوده
خواستم بخوابم که صدای پای کریم آقا منو‌ بخودم‌آورد اومد بیرون با یک شرت دست دوز بلند که تا روی زانوش بود چیزی که بیش از همه بچشم میزد کیر شق شده اش بود که زیر شرت خیمه زده بود و تو نور مهتاب کاملا مشخص بود نمیدونستم مامانم تو اون لحظه چه احساسی داره ولی مسلما خواب نبود ، احتمالا شدیدا ترسیده بود واین فکر منو آزار میداد بهمین خاطر سعی کردم به ترس و استرس مامانم فکر نکنم چون اگر هم اینجوری بود نهایتا بعدش یهه لذت جنسی عالی ارزشش رو داشت و با لذت ارضا و حال اساسی که تا دقایقی دیگه میکرد براش جبران میشد بنابراین من سعی کردم بیشتر ادای ادمایی رو که خواب عمیقی هستن رو درارم کریم اقا گویا تردید داشت و و لحظاتی خواست صرف نظر کنه چون کمی بسمت حیاط رفت ولی دوباره سمت مامانم برگشت انگار تصمیم خودش رو گرفته بود چند لحظه ای بالای سر مامانم وایساد ، وبعد شرتشو در اورد و من چیزی دیدم که تو نگاه اول کپ کردم یک کیر دستکم 30 سانتی بسیار قطور که حتی ضخامتش از مچ دست من کلفت تر بود و  به اندازه یک لوله پولیکا ضخامت داشت و چنان شق شده بود که روبه بالا سیخ وایساده بود وتو نور شدید مهتاب خودنمایی میکرد و‌کریم آقا اروم خزید زیر پتو مامانم بلافاصله یک کشمکش شدید ولی بیصدا بینشون درگرفت  مامانم در حالیکه سعی میکرد صداش شنیده نشه از آقا کریم خواهش میکردکاری نکنه و هر دوشون گناه نکنن و اونهم بی توجه به التماسهای مامانم  تلاش میکرد مامانمو لخت کنه
بعد از نیم ساعتی کشاکش تقریبا موفق شده بود شلوار مامانمو با دامنشو دربیاره شورت مامانمم که پاره کرد و از پاش کشید و در نهایت مامانمو لخت مادر زاد کرد اونقدر بهشون نزدیک بودم که بدن سفید و لخت مامانمو کامل در دید داشتم کریم آقا دستشو بزور کرده بود لای پای مامانم و اون یکی دستش رو سینه های مامانم بود و کیرش روی ران مامانم بود نزدیک یکساعتی میشد این دو در کشاکش بودن و مامانم اجازه کاری نداده بود و هنوز اماده نشده بود ولی دیگه هم مثل اول مقاومت نمیکرد که کریم آقا افتاد روی مامانم و کامل خوابید رو مامانم  بدن سیاه و پشمالوی آقا کریم روی بدن سفید و بی موی مادرم ایجاد صحنه تحریک کننده ای کرده بود کیر کریم آقا بین شکم خودش و مامانم بود و خایه هاش رو کس مامانم در این حالت آقا کریم سعی کرد مامانمو ببوسه که اجازه نداد من خودم تصور نمیکردم اینقدر مامانم خوددار باشه سعی کرده بود با جفت نگه داشتن پاهاش نزاره که آقا کریم از جلو بکنه چند دقیقه بعد کریم آقا شروع به نوازش و بازی با بالای کس مامانم کرد و اروم اردم کیرشم میکشید به نقاط مختلف و کمی بعد از روی مامانم بلند شد و با کمی زور مامانمو روی یک شانه برگردوند و حالا خودش پشت مامانم بود و جلوی مامانم بسمت من و کریم آقا از پشت به باسن مامانم چسبیده بود و اروم اروم کیرشو لای پای مامانم جا داد و عجیب اینکه اونقدر کیرش بزرگ بودکه حالا قسمتی از اون از لای پای مامانم زده بود بیرون و کریم آقا اونو همونجوری در حالیکه لای پای مامانم بود و به کسش کشیده میشد کمی جلو و عقب کرد تا صدای نفس های نامنظم و بلند مامانم کاملا شنیده میشد چقدر دلم میخواست من در این حالت کمی با کیرش بازی کنم بعد خودم لای پای مامانمو باز کنم و با دستم کیر آقا کریم و بکیرم و سرشو تو کس مامانم کنم ولی امکان نداشت
کمی بعد اروم دست مامانمو گذاشت روی کیرش و مامانمم اروم اروم شروع به مالیدن سرکیرآقا کریم کرد در حالیکه اون از پشت  بدن مامانمو لیس میزد و مامانم هم که ۴ ماه نداشتن سکس حالا کاملا آماده اش کرده بود دیگه مقاومت نمیکرد و اروم اروم صدای نفس نفس زدنش بلند میشد و کریم آقا دستاشو از دو طرف اورده بود و همزمان هم با کس مامانم و با پستوناش ور میرفت
مانانم هم دیگه با دست در حالیکه کمی یک  پاشوبالا گرفته بود در حالکه سر کیر آقا کریمو به کسش چسبونده بود و گاهی سر کیر رو تو کسش فرو میکرد براش جلق میزد
همین باعث بالا رفتن شهوت کریم آقا میشد و اونم دستو اورد روی کس مامانم و بالای شکاف کس مامانمو شروع به نوازش و خاروندن کرد که تا شروع کرد مامانم با اه کشیده پاسخ داد بعد ار نیم ساعتی عشق بازی دیگه داشت وارد مرحله ای میشد که آرزوی من بود مامانمو بسمت خودش کشید و مامانم که بخوبی میدونست کریم آقا میخواد شروع کنه ضمن طاق باز خوابیدن پاهاش رو از هم تا جایی که امکان داشت باز کرد و آقا کریم بین دو پای مامانم جا گرفت مامانم خودش کیر کریم آقارو گرفت و چند بار کشید لای کسش و نهایتا با کسش تنظیم کرد و با یک دست لای کسش رو باز کرد و بادست دیگه سعی کرد سر کیرو بکنه داخل کلفتی کیر کریم آفا تو دست مامانم کاملا مشخص بود ، یکم که رفت ، مامانم کیرشو رها کرد و دو تا دستاش رو پشت آقا کریم گرفت و آقا کریم بایک فشار صدای هوووووووف مامانمو دراورد وبا چندتا فشار پیاپی تا بیخ کرده بود تو مامانم و چند دقیقه بعد شروع به تلمبه زدن کرد صدای شلق شلق که ناشی از رفت و امد کیر آقا کریم تو کس مامانم بود بخوبی شنیده میشد و با صدای نفس نفس زدن هر دو واقعا منو دیونه کرده بود کریم آقا در نهایت کیرشو با تموم قدرت فشار داد تو و هر دو سینه مانمو چنگ زد و همونجوری نگه داشت و ارضا شد  و چند بوس ار مامانم کرد و بعد بی حال افتاد رو مامانم
مامانم گفت مگه نگفتم داخل نریزی آبتو گفت نتونستم بکشم بیرون
کریم آقا به مامانم گفت بلند شو بریم تو یموقع بچه بیدار میشه و با مامانم بلند شدن رفتن تو اطاق من دیگه چیزی نمیدیدم

نوشته: محمد

دکمه بازگشت به بالا