مادر فداکار 1
–
وقتی شوهرش مرد سال بیشتر نداشت . یه دختر ساله داشت به نام الناز و یه پسر ساله به اسم امیر . شوهرش کارمند بانک بود و وقتی هم که زنشو تنها گذاشت بانک تمام بدهیهای اونو بخشید و حقوقشم به زن و بچه ها پرداخت می شد . یه خونه بزرگ ویلایی هم نزدیک سید خندون به سمت شرق تهران داشت . هر چند بیشتر پول خونه رو خودش پرداخت کرده بود ولی وام بانکی هم خیلی به دردش خورده بود . اونا با عشق از دواج کرده بودند . مرد دو سال از زن بزرگتر بود . وضع مالی پدر شوهره خوب بود وواسه پسرش معافی گرفت و اون روزایی که باید می رفت سربازی بساط عروسیشو جورکرد . بگذریم یه روز که از ماشین پیاده شد بره اون ور خط یه ماشین دیگه اومد و اونو زد و کشت و در رفت . زن واسه بچه هاش هم پدر بود هم مادر . واسه تر بیتشون هر کاری می کرد . می خواست که از همه نظر در رفاه باشن . به فکر از دواج مجدد نبود . به تمام خواستگاراش جواب رد می داد . چند ماه اول و شاید هم چند سال اول سر گرم بودن به کارای بچه ها سبب شده بود که کمتر به خودش توجه کنه . به خود و نیاز هایی که یک زن داره . وقتی بیشتر متوجه این نیاز شد که یه بار مشکل زنانگی پیدا کرد و رفت پیش یه دکتر مرد وقتی بهش گفت بخواب رو تخت تا دستکش بذارم معاینه ات کنم از این که دکتره دستشو به کوس بزنه احساس شرم می کرد ولی وقتی این کارو انجام داد حس شرم به نوعی لذت تبدیل شد واون روز بود که فهمید چقدر نیاز داره . دوست نداشت به مرده شوهرش هم خیانت کنه و مادر بدی برای بچه هاش باشه . ولی نیاز های خفته او بیدار شده بودند . از اون پس اگه مشکلی هم نداشت گاهی میومد تا کوسش یه دستی بخوره . به همینش هم قانع بود ولی دوست نداشت طرف مردی بره حتی اگه کسی هم متوجه نمی شد بازم وجدانش اجازه نمی داد . روز ها و ماهها می گذشتند . همه فامیل از صبر و تحمل و فدا کاری او می گفتنند . همین سبب شد که بیشتر از گذشته در فکر ازدواج نباشه . به تماشای فیلمهای و خوندن داستانهای سکسی پناه آورد . جز این که بیشتر آتیشش بزنه فایده ای نداشت . تماشای فیلم و این که گاهی می دید چند تا کیر با هم در آن واحد میره تو کوس و کون یه زن , اونو بیش از حد حشری می کرد . طوری که کسی از دور و بری هاش نفهمه چند تا کیر مصنوعی واسه خودش ردیف کرد و سرشو با اون گرم می کرد . تا بچه ها زیاد بزرگ نشده بودند زیاد سختی نمی کشید ولی بعدا زیاد فرصت پیدا نمی کرد فقط شبا قبل از خواب تا حدودی با خودش ور می رفت . خلاصه سالها گذشت و بچه های المیرا خانوم بزرگ شدند . هر دو تاشون دبیرستان درس می خوندند یه روز که حوصله اش سر رفته بود و رفته بود خونه خواهرش الهام که دو سالی بزرگتر از المیرا بود دید که نشسته و داره فیلم سکسی نگاه می کنه -الهام اینا چیه تو می بینی -بچه ها نیستن دارم می بینم دیگه -نمیگم الان چرا می بینی .واسه چی آخه ;//;-عزیزم خواهر من الان دوره زمونه ای شده که آدم چه مرد وچه زن باید اینا رو ببینه تا کیرش به هیجان بیاد تا کوسش ورم کنه و کیر اونو بخواد . اگه جامعه ما قبول می کرد که زن بره دنبال یه مرد دیگه و خودشو یه جوری سر گرم کنه مثل مردا که پنهونی خیلی کارا می کنن خیلی از مشکلات حل می شد و آمار طلاق میومد پایین -پس من چی که الان درست ده ساله که رنگ کیرو ندیدم ;/;-تو خودت هالویی خواهر جان . کوس خلی . فقط دلت به آفرین گفتن بقیه خوشه . یه خواهر درد خواهرو می فهمه .. صحنه فیلم رسیده بود به یه لز دو نفره بین دو دختر جوون که داشتن همو لخت می کردند -الهام جون بدشون نمیاد ;/;-اتفاقا خیلی هم لذت داره . آدم هم خودشو میذاره جای مرد هم جای زن یه حالی می کنه . من که خیلی دوست دارم و خوشم میاد . فیلم به صحنه هایی رسیده بود که دو تا دختر کاملا لخت شده کوس و سینه هاشونو به هم می مالیدند و لبشونو روی لب همدیگه قرار داده بودند . چشای المیرا یه خماری خاصی پیدا کرده بود . الهام که متوجه این موضوع شده بود کف دستشو گذاشت یه طرف صورت خواهرش و موهاشو کنار داد و صورت خودشو به صورت المیرا نزدیک کرد -چیکار می کنی دیوونه شدی ;/;تا المیرا بخواد متوجه حرکت بعدی الهام بشه دست الهام از لای شلوار خواهرش به کوس رسیده بود -نههههه نکن زشته -خیلی خیس کردی . دهسال چطور تونستی بدون کیر باشی . من اگه جات بودم هفته ای حداقل دو مدل جدیدشو می خوردم . دو روزه دنیا رو باید کیف کنی . بچه ها خودشون بزرگ میشن . زیپ شلوار المیرا رو پایین کشید و دقایقی بعد دو تایی شون کاملا برهنه تو بغل هم بودند . خواهر کوچیکتره اول خیلی سختش بود ولی یواش یواش گستاخ تر شده و به شرایط عادت کرد -باز کن المیرا لا پاتو باز کن . ناز نکن -می خوای چیکار کنی ;/;-همون کاری که تا ده سال پیش شوهرت واست می کرد . ناسلامتی من خواهرتم . خواهر اگه درد خواهرشو درک نکنه و به دادش نرسه پس کی میخواد برسه . الهامم دهنشو گذاشت رو کوس المیرا و شروع کرد به لیسیدن و میک زدن دور و بر و روی کوس و زبونشم فرو می کرد تو کوس المیرا . .ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
language=javascript> function noRightClick() { if (event.button==) { alert(“! حق کپي کردن نداري “) } } document.onmousedown=noRightClick