مالیدن توی تاکسی
ماه رمضان بود روزه داشتم نزدیک اذان بود تو تاکسی نشستم جلوتر یک مسافر دیگه سوار شد تنم خورد به مسافری که از قبل نشسته بود یک دفعه حس عجیبی بهم دست داد دهنم روزه بود ولی فشار شهوتم عقل رو ضایع کرده بود خلاصه نگاش کردم دختر سفید چشم رنگی خوشگلی بود وقتی تنم خورد بهش حس کردم اونم دلش میخواد بخاطر همین تکون نخوردم که بدنم به بدنش همچنان چسبیده بمونه ، خیلی نرم بود ، حسابی راست کرده بودم ، یادم نیست کت بود یا کاپشن ولی انداختم روی پام ، اونم دیگه شل شده بود ولی شرم و حیا مانع میشد بهم نگاه کنیم حسابی سرخ شده بودم ، اروم شروع کردم دستم رو بردم زیر کاپشن و با خودم ور میرفتم ، حس خیلی خوبی بود ، خودم بیشتر بهش چسبوندم ، اونم دل می داد ، مطمئن بودم اونم دلش میخواد ولی نمیتونست کاری کنه ، همچنان با خودم ور می رفتم که از بد شانسی جلوتر مسافری که جدید سوار شده بود پیاده شد . ضد حال اساسی خوردم آخه باید یکم اینورتر میومدم ولی نمی شد نمیتونستم یکم دیگه ادامه میدادم آبم میومد ولی مجبور بودم دیدم راننده داره توی آینه نگاه میکنه خلاصه خودم رو کشیدم اینورتر ، ولی دوباره شانس بهم رو کرد باز جلوتر یک مسافر دیگه سوار شد این دفعه دیگ چسبوندم به دختره اونم خودش کج کرد رونم زیر رونش رفته بود کاپشنم انداخته بودم روش ، دیگه مالیدمش حسابی ، دست دیگم داشتم با خودم ور میرفتم ، دستمو بردم لای پاش ، اولین بار بود ، دختره سرخ سرخ شده بود ولی پاش رو بیشتر باز کرد ، دستمو اروم داد زیر شورتش ، دستم خیس شد ، دختره تکون عجیبی خورد، همزمان داشتم با خودم ور میرفتم ، ماشین توی یک چاله افتاد انگار دیگه قشنگ رونم زیر رونش بود دستم رسیده بود به زیر شورتش ، ماشین افتاد توی چاله بعدی هر دومون با هم ارگاسم شدیم ، چند دقیقه بعد رسیدیم مقصد ، پیاده شدیم شمارشو گرفتم …
نوشته: وحید ۲۰۲۴