مامان آمپولی من 24

من لخت لخت شده بودم فتانه و مامان و مادر بزرگ شهود قضیه بودند . از فریبا جون خبری نبود . نمی دونستم فریده جون چه جوری می خواد تر تیب منو بده . ولی هراسی نداشتم . اون یک پزشک بود و منم از این که خودمو سپردم دست اون احساس آرامش می کردم . می دونستم که می تونه کارشو به خوبی انجام بده و از این نظر اعتماد به نفس خاصی داشتم . دیگه هم برام مهم نبود که دختر باشم یا نه . چون به خوبی در این چند ساله متوجه شده بودم که اون خانومایی که کیر مصنوعی یا هر چیز دیگه ای که بیشتر فرو میره تو کوسشون چقدر زیاد تر از اونایی که مثل من دست به عصا راه میرن حال می کنن . روزمین دراز کشیدم . یه بالش گنده گذاشتن زیر کون من تا لگنم بیاد بالا تر و کار فریده جون راحت تر باشه . یه خورده دور و بر کوس منو روغن مالی کرد البته روغن نیازی نبود چون دست مالی شدن خودش به اندازه کافی خیسش کرده بود . خانوم دکتر یه کیر مصنوعی نرم و روون به رنگ خود کیر ولی تقریبا کلفت آورد و اونو هم روغن زد و آروم با لبه  و اطراف کوسم بازی داد . خیلی داشتم حال می کردم از اون حالایی که تا حالا نظیرشو نداشتم . البته تا اینجاشو به من حال داده بودند ولی شاید چون حس می کردم که کیف کردنهای من لحظه به لحظه بیشتر میشه خود به خود لذت بردنهای من اوج بیشتری می گرفت .. هوس داغونم کرده بود . یواش یواش حس می کردم که کیر مصنوعی داره به یه جاهایی می رسه که تا حالا نرسیده بود . یه تنگی و چسبناکی خاصی رو اون داخل احساس می کردم . یه لحظه درد و سوزشی رو احساس کردم . یه خورده ولی نه زیاد ترسیده بودم .عزیز خونسرد بود ولی مامان زرد کرده بود -فریده جون ! از بغلای کیر داره خون میاد .. دخترم ضعیفه , کم خونه -رزا جون چرا این جوری می کنی ;/; مگه خودت این مراحلو پشت سر نذاشتی ;/; تازه این دخترت از همه ما قوی بنیه تره . این چند تا قطره خونی که اون داخل مونده اگه بخواد آدمو بکشه که هر کی که اولین کیر رو می خوره باید بره بمیره که . یه خورده با دستمال و پارچه تمیز و بند و بساطهای دیگه پاکم کرد و با چراغ قوه و نور های قوی یه نگاهی به داخل کوسم که یه خورده می سوخت انداخت و گفت همه چی امن و امانه ولی ترجیح میدم عجله نکنیم و یه چند ساعتی به این کوس نازنین فرصت بدیم خودشو بگیره . مامان از این که منو می دید سر حالم و همه چی به خیر و خوشی تموم شده و این قدر راحت و بی چک و چونه خانوم شدم از بس ذوق زده بود گفت پس به میمنت این اتفاق میمون وخجسته شام میریم بیرون به دعوت من . بعدش بر می گردیم و امشب از خجالت دختر گل و نازنینم رویا جون در میاییم تا متوجه شه لذت زن بودن در چیه و چرا میگن که زنا در اوج هوس پنج الی نه برابر مرد لذت می برن . دسته جمعی رفتیم بیرون . مامان خیلی هوامو داشت و هر جوری بود دوست داشت بهم غذاهای مقوی بخورونه . مدام توصیه می کرد گوشت گوسفند بخورم طبعش گرمه و شیشلیک چون از گوشت گوساله بود کاری کرد که ماهیچه گوسفندی بخورم . حتی نذاشت ترشی هم بخورم . بد چیزی هم نمی گفت چون هر لحظه حس می کردم یک هیجان و هوس خاصی دارم که داره افزایش پیدا می کنه و بی طاقت شدم . دلم می خواست زودتر از رستوران خارج شیم و بریم جایی که ببینم حال کردن مدل جدید چه جوریه . جالب بود کسی که قرار بود بعدا مادر شوهرم شه شاهراه کوس منو باز کرد و من حالا می تونستم خیلی راحت ورود کیر های مصنوعی و انواع و اقسام میوه جات و صیفی جات دراز و کلفت رو اون داخل جشن بگیرم . اوخ اون کیرهای ویبره وقتی یه خورده بیشتر میره داخل بهتر و بیشتر به آدم حال میده . دسته جمعی بر گشتیم خونه خانوم دکتر . حالا این خانوما باید به من حال می دادند . چهار تایی شون اومدن رو من  .ازم خواستند که من خودمو خسته نکنم ولی خب واسه خالی نبودن عریضه گاهی دستی به تن و بدنشون می کشیدم و لباشونو می بوسیدم . این جوری خودمم حال می کردم . آخه سالها بود به این عادت کرده بودم که بیکار نشینم . مامان رزا گفت عروس خانوم امشب تو دیگه عروس خانوم شدی و ما باید دو ما دات باشیم و بهت حال بدیم -آخه مامان عروس هم به دو ما د حال میده -عزیزم تو به اندازه کافی بهمون حال دادی . عزیز یه گوشه ای نشسته بود . فتانه رفته بود رو کوس من و مشغول میک زدن اون شد . فریده جون سینه هامو می خورد و مامان هم لبهامو می بوسید . لذتو در تمام وجودم زیر پوستم احساس می کردم .  این لذت در نوک سینه هام و زیر سینه ها و با لا و زیر کوس به اوج خود رسیده بود . دستمو به زحمت رسوندم به کمر فریده جون و پشتشو نوازش می کردم . پاهامو به زمین فشار می گرفتم . هوس دیوونه ام کرده بود . ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

دکمه بازگشت به بالا