مامان بخش بر چهار 31
–
دستای اشکان که روی سینه هام بود اثرشو تا به عمق سینه هام می ذاشت . حتی اگه اون فشار زیادی بر من وارد نمی کرد لذتی که از دست زدنش به سینه هام می بردم دور سینه هام و تا به انتهاش می رسید ولی وقتی که افشین جفت دستاشو روی کون گنده ام و دو تا قاچش می ذاشت دلم می خواست که اونا رو با آخرین زورش چنگش بگیره و یا این که کف دستاشو از بالای کون برسونه به پهلو ی برش ها یعنی کناره های چاک وسط . -افشین جان .. این دو طرف کونم رو می تونی به دو طرف بازشون کنی که حرارت یک دستی به همه جاش برسه . -مامان اگه داغ شدی و حالت جا اومد تو هم می تونی منو ماساژبدی -عزیزم تو که جوون هستی و بدنت استواره .. -مامان مگه تو پیر شدی ;/; پوست بدنت که تازه تازه هست و اندامت هم که با اندام دخترای بیست ساله مو نمی زنه .. -افشین کلک تو با اندام اونا از کجا سر و کار داری . ببینم نکنه به دیدن بدن مامانت به فکر اندام اونا بیفتی . ای شیطون . اشکان : مگه ایرادی داره ;/; -نمی دونم اگه از نظر شما ایرادی نداره خب ایرادی نداره . حالا به کارتون ادامه بدین که بدن من یخ نزنه . افشین . مامان من این جور فعالیت می کنم حس می کنم خیلی گرم شدم . اشکان : منم همین طور مامان .. -اشکان من نمی دونم چرا هر کاری که داداشت انجام میده و ازش صحبت می کنه بلافاصله تو هم میگی . خب اگه شما گرمتونه لباساتونو در آرین . می تونین شورتتونو هم در بیارین هوا بخورین .. این حرفو که زدم خودم دیگه حسابی داغ کرده بودم واسه یه لحظه خجالت کشیدم . افشین : مامان از اون حرفا می زنی ها یه وقتی دیدیم همین کارو کردیم . -مامانو از چی می ترسونین . پسرای منین . غریبه که نیستین . کمی شجاع شده بودم . اونا لباساشونو در آوردند ولی هنوز به خودشون این اجازه رو ندادند که شورتشونو در بیارن و این دیوار فاصله رو بشکنن . ولی مادر حشری اونا دست بر دار نبود .دلم می خواست بازم اذیتشون کنم . -چیه افشین چی شد شورتتو در نیاوردی . خوب حالتونو گرفتم -مامام درش میارما . منو شیرم نکن . -خب درش بیار .. تو که نمی خوای شمشیر بکشی .. من رومو بر می گردونم اصلا سرم زمینه . اشکان : مامان منم در میارما -باز که تو هر کاری که داداشت می خواد انجام بده ازش حرف می زنی .. چشامو بستم . صدای پایین کشیده شدن شورت پسرامو می شنیدم . -پسرا حالا من یه چیزی گفتم شما هم منتظر وقت که در جا بکشین پایین ;/;افشین : مامان ما رو حرفای تو حساب می کنیم . حالا یک سکس ماساژ حسابی به راه انداخته بودند با این تفاوت که کسی از سکسی بودن اون نمی گفت . مثلا چشامو بسته بودم . کیر افشین در فضای پشتم قرار داشت و کیر اشکان روبرو و در کنار من که می تونستم چشامو به حالت نیمه باز در بیارم و یه دیدکی به اون بندازم . حالت نشستن اشکان طوری بود که سر و قسمتی از تنه کیرشو می دیدم . دستای افشین روی کون من به یه حالت خاصی در چرخش بود . کمی پایین تر اومد . پشت رون منو با هوس می مالوند .به یاد این افتاده بودم که وضعیت کس من قرمزه . -اشکان تو کارت درسته . هم روی تنمو می مالی و هم پشتمو ولی افشین ! قسمت جلوی پا و رونم احساس سنگینی می کنه . بمالش .. بمال .. سنگین شدم .. از مچ پا تا به انتهای کونم همه رو تحت مالشش قرار داده بود . یکی از این دفعاتی که دستش از بالا به انتهای پام رسیده بود دستمو گذاشتم پشت دستش . کف دستش خود به خود روی کسم قرار گرفت .. -آهههههههه -چیه مامان .. اینجا رو هم بمالم ;/; -بمال . این جا هم فعلا جزو اختیارات من میشه ..می خواستم بگم شرایط قر مزه ولی گفتم باشه برای بعد . برای لحظه ای که فرصتی برای باز گشت نیست . خوب با فکر هم بازی می کردیم و زبون همو می فهمیدیم . اشکان هم خواست که در بازی ما شرکت کنه . افشین قالب کس منو در کف دست خودش نگه داشته بود . حس کردم که اشکان فقط داره نگاش می کنه . چون دستای اشکان رو سینه ها و شکم و کمر من شل شده بود . یا حرکتی نداشت و یا اگرم داشت انگاری مصنوعی بود . منم کاری به کارش نداشتم تمام حواسم به کف دست افشین بود که کسمو در چنگش داشت و خیلی آروم کف دستشو باز و بسته می کرد . سکوت عجیبی بین ما حکمفر ما شده بود . هیشکدوم از ما نمی دونستیم که تا چند دقیقه دیگه چه اتفاقی میفته . همه نگران و هیجان زده بودیم . اشکان حس کرد که از قافله عقب مونده . -مامان داداش ناحیه کاریش زیاده این قسمت از بدن مربوط به کار من نمیشه ;/; -راستش اگه بخوام داوری کنم و بدن رو به دو قسمت تقسیم کنم فعلا مربوط به افشین میشه ولی اگه اون اجازه بده می تونه وکالتا بهت بگه که تو هم قسمت زیر شکم و لای پای منو بمالی . دو تایی می تونین همکاری هم بکنین .. جااااااان یواش یواش داشتم به هدفم می رسیدم . همون چیزی که می خواستم . …. ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی