مامان تقسیم بر سه 32
–
نذاشتم اون متوجه شه که از فشار دستش سینه ام درد گرفته . کیرشو ول نمی کردم . تسلیم شد و دستشو از رو سینه ام ور داشت . منم دیگه دلم سوخت و کیرشو ول کردم . دو تایی مون افتادیم توی آب و یه خورده شنا کردیم و دوباره رفتیم تو بغل هم . اون دوبار آبشو خالی کرده بود و می دونستم یه خورده کمر هوسش شکسته ولی مگه من ول کنش بودم . اومدم لبه استخر و پاهامو به دو طرف باز کردم . با این که یه خورده هر دومون می لرزیدیم ولی دوباره با حرکتای سکسی و داغ داغ گرم افتادیم . -معین من کوسسسسم می خاره . اصلا سیر نمیشم . -قربون اشتهات مامانی . منم سیر نمیشم -ولی چشات میگه اشتهات کم شده . -مامان قرار نیست که بیست و چهار ساعته اشتها داشته باشیم . تو می تونی بیست و چهار ساعت یکسره غذا بخوری ;/; دیدم حرف حسابو می زنه . دیگه حرف حساب که جواب نداشت . حالا من امروز این طبیعت و هوای سالم و آسمون آبی و آب زلال و جنگل سبز هوسمو دو چندان کرده بود تقصیر معین چی بود . تازه بیچاره هم حرف نداشت و حاضر بود تا هر وقت که من بخوام باهام حال کنه . بازم همون حرکتای همیشگی .. دستا روی سینه ها لبا روی کوس . -معین بخور .. مامانت بازم کیر می خواد کیر به کیرت بگو بازم سفت شه . بهش بگو مامانش رئیسش منتظرشه .. -مامان عروس من . مامان ملکه من .. -بیا جلوتر بیا بیا منو ببوس .. بهم حال بده . لبای داغم منتظرته . منتظر گرمای لبات تا هوسشو بچسبونه به لبام به تن داغم . اون لبامو بوسید و بعد از اونجا اومد پایین و پایین تر . کیرش دوباره سفت شده بود . -اووووخخخخخ ماااامااان .. -نهههههه نههههه -آرررررره آررررره مهسا خوشگله من .. دستشو به کوس خیس من مالید و بعد از چند لحظه کیرشو فرستاد بره تو کوسم .. -فدای کیرت پسرم . راستی راستی یه مرد شدی . دیگه کیر و کمر یک مرد رو داری . قدرت اونو داری . دیگه می تونم رو تو تکیه کنم . -مامان جدی میگی ;/; یعنی این قدر با تو حال کردم ;/; -عزیزم شوخی من کجا بود ;/; تو یه حالی به من دادی که حداقل بابات در این ویلای جنگلی بهم نداد . می دونم وقتی که برسیم خونه اونجا هم همین طور می تونی بهم حال بدی و با هم صفا کنیم . چقدر دوستت دارم و چقدر خوبی . داغ و آتیشی .. بزن کیرتو محکم تر بزن . بزن تا ته کوسسسم . تند تر .. -مامان دوستت دارم . همیشه شوهرت باقی می مونم -چی میگی پسرم من می خوام عروس و نوه امو ببینم .. -اون دو تا داداشم برن زن بگیرن .. -عزیزم تو که زن بردی منم زن اولتم دیگه …. از حرفاش بر میومد که اصلا توقع نداره من با داداشاش حال کنم . انگاری اون منو فقط برا خودش می خواست . خدا به داد برسه . با این همه حسادتهاش من چیکار می کردم . در چه وضعیتی باید به اون داداشا می رسیدم . ولش کن بذار از این لحظه ای که الان در اون قرار داریم استفاده کنیم . معین از کردنم خسته نمی شد چون دوبار آبشو آورده بود . چشامو بستم . فقط و فقط به لذت فکر می کردم . به این که داره منو با لذت می کنه و بهم لذت میده .. به خودم می گفتم مهسا مهسا حال کن .غمهای روز گارو از یادت ببر . نذار که اندوه بر تو غلبه کنه و تو رو از پا در بیاره . از جوونی و این روزای خوش زندگی خودت لذت ببر . یه خورده که بیشتر فکر کردم دیدم نه تنها غمها رفته پی کارش با این خوشی زیادی نمی دونم چیکار کنم . همه شو مدیون کیر معین بودم . باید سعی می کردم دیگه زیاد ازش تشکر نکنم در حد معمول این کارو انجام بدم . چون اگه یه وقتی در وضعیتی قرار بگیرم که بخوام به داداشاش برسم اون وقت حسادت به جای خود , منت پسر بزرگه ام منو می کشه . هر چند که واقعا مدیون کیرش بودم . ولش کن مهسا . به این فکر کن که حالا آب کوست داره راه میفته .. -آیییییییییی آیییییییی آخخخخخخخخ بزززززن کوسسسسسسمو ولم نکن .. ولم نکن .. آخخخخخخخ کیییییررررررر کیییییررررتو می خوام .. بزززززززن .. دیگه به این فکر نمی کردم که صدام ممکنه تا کجا بره . اون فضا رو به آشوب کشیده بودم .. -مامان یواشتر یواشتر خواهش می کنم . این جوری که تو جیغ می کشی دیگه تمام رامسر فهمیدند که من دارم تو رو میگام . -بذار بفهمن . بذار تمام کبوترای آسمون بشنون . پرنده های در پرواز یه لحظه وایسن و یه نگاه به این پایین بندازن و حسرت بخورن که کاش کیری مثل تو و کوسی مث کوس من داشتند .. هوس منو گیج کرده بود و نمی دونستم چی دارم بلغور می کنم . معین چند بار دیگه کیرشو به ته کوسم کوبید و زیاد آب نداشت که داخلش خالی کنه . دو سه قطره ای ریخت که همون واسم بس بود . -مامان بیا فرار کنیم می ترسم یه سری کنجکاو شن از یه جاهایی که خبر نداریم بیان و ما رو ببینن . بد حرفی هم نمی زد . به اندازه کافی حال کرده بودیم و یکی دوروز دیگه هم قصد بر گشت به تهرون رو داشتیم . پس بذار بدون آبرو ریزی و خاطره ای خوش این منطقه رو ترک کنیم . … ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی