مامان تقسیم بر سه 47
–
عزیزم عزیز دلم .. مامان هنوز سیر نشده ها . خودت چی . تو دیگه نمی خوای ;/; می دونستم تا یه چند دقیقه ای مثل من شارژه . -بیا حالا یه پنج دقیقه استراحت کنیم دوباره مشغول میشیم .. کیرشو گذاشتم توی دهنم و اون عسلشو میک زدم و هر چی اون داخل مونده بود نوش جونش کردم . با اون ته مونده کیفش سر حال سر حالش کردم . رفتم واسش آب میوه و شیرینی و موز آوردم -عزیزم هر چی عشقته بخور اگه بازم خوردنی و نوشیدنی دیگه ای می خوای همه چی داریم . فقط حواست باشه که یه وقتی این میلاد خوش خواب از بد شانسی ما پا نشه و ما رو با هم نبینه -بالاخره که باید ببینه .. این پسره بازم یه اشاره دیگه کرده بود . انگار که خودش بار ها و بار ها منو زیر کیر معین دیده که داره این جوری باهام حرف می زنه . یه نگاه معنی داری بهم انداختیم و منظور همو فهمیدیم . به درک بذار بدونه . اونم پسرمه قربونش برم حتما چند روز دیگه از سفر بر می گرده و حالا بیا و درستش کن . چه جوری اونو با این بر نامه هماهنگ کنم . می خواستم این موضوع رو با مبین هم در میون بذارم که فعلا چیزی به برادرش نگه بازم یه جوری شدم . خودمم اون آمادگی رو نداشتم که فعلا با این دو تا برادر از این صحبتا بکنم . چیکار می کردم . نمی شد . نمی شد دیگه حالا ولش .. حال حالا رو بچسب که کسم دوباره به خارش و هوس افتاده بود و هیچ جوری راضی نمی شد مگر این که با کیر مبین خارشش گرفته می شد .. چه مزه ای می داد دو تایی مون کاملا بر هنه کنار هم قرار داشتیم . -چیه پسرم به چی فکر می کنی . لذت و اشتیاقو در چهره پسر شیطونم می خوندم . -مامان تو به چی فکر می کنی . -اول تو بگو مبین -من دارم به این فکر می کنم که خوابم یا بیدار . دارم به این فکر می کنم که مامانم چقدر مهربونه . بهترین مامان دنیاست که هوای پسرشو داره -یعنی تو فکر می کنی مامانی که به پسرش کس بده بهترین مامان دنیاست ;/; -نه ولی وقتی که درکش می کنه و نمی خواد که اون سختی بکشه حتما بهترینه دیگه .. حالا تو بگو مامان به چی فکر می کردی -چون دوستت دارم و نمی خوام بهت دروغ بگم راستشو میگم . داشتم به این فکر می کردم که چیکار کردم که پسر گل و دوست داشتنی من این قدر شیطون شده و هوس مامانشو کرده .. -کار بدی کردم ;/; اگه دوست نداری و خوشت نمیاد بگو . -خیلی زرنگی عزیزم . یعنی راستی راستی نمی دونی که من خوشم میاد یا نه . نمی دونی که منم از بودن با تو لذت می برم یا نه ;/; مگه همین چند دقیقه پیش ندیدی که چه حالی با تو و کیرت می کردم و چه دست و پایی زیر بدنت می زدم ;/; حالا بیا عزیزم بیا مامانت بازم می خواد بازم تشنه اون بغل کردنا و رفتن زیر کیر هوسته .. -نگو مااااماااان همین جوری که داری میگی یه نگاهی به کیرمم بنداز . خود به خود داره میره جلو . دوباره داره شق میشه . -خود به خود پسرم یا با تماشای خوراکشه که این جوری داره رو به جلو حرکت می کنه ;/; بیا بریم من دیگه نمی تونم صبر کنم . رو تخت دراز کشیدم و پاهامو از وسط باز کرد و خواست که این بار یه حال جانانه به من بده .. بازم حس کردم که معین پسر بزرگه ام داره کوس منو می لیسه . اوخ اگه اون بر گرده .. اگه با این داداشش با هم خوب شن و کنار بیان و بتونیم یک سکس دو نفره راه بندازیم چقدر باحال میشه . من که حس می کنم دارم رو ابرا پرواز می کنم اگه یه روزی دو تایی شون بیفتن سر من .. از وقتی که معین با کونم ور رفته بود و یه دستی به سر و گوش من و سر و گوش کونم کشیده بود حسابی تپل تر و بر جسته ترش کرده بود و مجبور شدم که دیگه چند تا شلوار جدید برای خودم دست و پا کنم . اونم باید پارچه می گرفتم و می دا دم که خیاط می دوخت چون کون گنده و بر جسته من با شکمم تناسب نداشت . شکمم خیلی فانتزی و مرد پسنند بود و مراقب بودم که اون دیگه چاق نشه و منو از فرم نندازه ولی این یکی حال می داد . می دونستم پسرام با کون من حال می کنن . باید دو تایی شون می افتادن رومن یکی رو قاچ سمت راست و یکی دیگه هم سمت چپی رو می گرفت .. در همین افکار بودم که دیدم مبین سرعت کس خوری خودشو زیاد کرده و با چشیدن ها و لیسیدنهای انفجاری خودش داره منو منفجر می کنه .. -آخخخخخخخ عزیز دلم خواهش میکنم .. مبین مبین .. بازم دارم میرم اون بالا بالا بالاتر از ابر هم بالا تر از اوج هم بالا تر .. اون سرشو لاپام تکون می داد و به سرعت حرکت می داد تا با تماس با کس لذت بیشتری بهم بده و منم از هوس زیاد بود که سرمو به چپ و راست می گردوندم . -بخور بخور مبین جون بخور .. بیا رو سینه هام سینه هامو بخور لبامو بخور گونه هامو بخور .. بیحس و بی حال شده بودم . انگاری این من نبودم که نیمساعت پیش ار ضا شده بودم .. موهای مبینو کشیده و سرشو به طرف سینه هام هدایت کردم .. -عزیزم می دونم دردت گرفته . کیرتو بکن تو کسم .. بکنش توکسم .. زود باش .. یه لحظه کیرشو دیدم و طوری حشری شده بودم که چشامو بستم و رفتم توی خماری … ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی