مامان تقسیم بر سه 83
–
باشه مامان گلم هر چی تو بگی .. انگشتاشو کرد توی کسم . نگاهم به آسمون و ستاره هایی بود که داشتند مهسای بی پروا رو نگاه می کردند و گویی که در لذت من شریک بوند . از اون طرف دو تا پسر دیگه دستاشونو روی قسمتهای دیگه ای از بدنم گذاشته بودند و داشت خوابم می برد . چقدر دلم می خواست رو همین تپه ها و در هوای باز می خوابیدم . لذتی که این فضا بهم می داد آن چنان آرامشی در من ایجاد می کرد که حس می کردم روحم به نزد ستارگان رفته .. بالاخره رضایت دادیم که بریم پایین . از اونجایی که می دونستم امکان داره یه زمانی چهار تایی مون رو یه تخت بخوابیم یه تخت بزرگتر هم سفارش داده و دیگه حسابی خودمونو روش ولو کردیم . پسرا نگاه کنین ما الان رو اون تپه ها بودیم هرچند تاریکه ولی نور ماه کمی روشنش کرده . چقدر قشنگه . نگاه کن ما اومدیم پایین . ولی ستاره ها همون بالان . هر بار که به آسمون و ستاره ها نگاه می کنم با خودم میگم راستی چرا این قدر ستاره آفریده شده ;/;نمی دونم شاید به دنیا اومدن تا به دنیا اومدن و سکس ما آدما رو ببینن . میلاد : دیدن سکس آدمای در حالت عادی موردی نداره . سکس مادر با پسراشو دیدن خیلی حال میده مبین : چی میگی مگه ستاره ها هم با این چیزا حال می کنن . در همون وضعیت ما و پسرا رفتیم توی هم . .اگه پسرا سیر نمی شدند باید به اونا حق می دادم ولی من دیگه چرا من که توسط سه نفر سیر می شدم . در هر حال اشتهامو حسابی باز کرده بودند . بچه ها یه چند ساعتی رو بخوابیم بد نیست . با این که من خیلی هوس دارم و مشتاقم به این که شما همین جور با هام مشغول باشین . پسرا هم با این که بزرگ شده بودند ولی حرف شنوی خوبی داشتند . چون می دونستن که اگه دست از پا خطا کنن مامان اونا رو تحریم می کنه . اون وقت باید برن با کیرشون بازی کنن . ولی اونا رو از ساعت صبح به بعد آزاد گذاشتم . می دونستم دل تو دلشون نیست . چون طوری دراز کشیده بودم که کون بر جسته . گنده من رو به بالا قرار بگیره و در یه حالت دمری قرار بگیرم . اونا هر سه تاشون خیلی به کونم علاقه داشتند . نمی دونم باید بیدار می شدم و متوجه می شدم که با کیر کدوم یک از اونا از خواب بیدار میشم . همین طور هم شد . وقتی کیری رو توی کسم حس کردم فهمیدم که باید ساعت صبح شده باشه . کیر معین نباید باشه . من چشامو بسته بودم و می خواستم حدس بزنم . احتمالا باید کیر مبین باشه . زیر چشمی به ساعت نگاه کردم . پنج دقیقه از هفت صبح گذشته بود .دستاشو رو کون من قرار داده بود و آروم آروم عقب و جلو می کرد . حس کمی درد و سوزشو می کردم ولی نمی دونم چرا اول فشار بیدار نشدم . شاید از بس خسته بودم و خوابم سنگین حالیم نشد که کی کیر رفت توی کونم . حالا که حس داشتم کسم شده بود مثل یک غلتک که کیر مبین رو خیلی راحت توی کسم به حرکت در می آورد . بعد از بیدار شدن از خواب این حرکت اون خیلی می چسبید . بچه ها یکی یکی بیدار شدند . رفتم تا یه دور برگردم و میلاد رو که تازه بیدار شده بود بغل بزنم مبین جونم دیگه تاب نیاورد و از همون طرف آبشو توی کسم خالی کرد . . -مبین بکش بیرون با میلاد کار دارم . میلاد هم اومد روم و بغلش زده اونم منو به صورت طاقباز گایید و یه ناشتایی هم اون به خوردم داد ولی نمی دونم چرا این معین قصد بیدار شدن نداشت . دلم پیش اون بود . خیلی خسته اش کرده بودم و بیشتر از اون دو تا داداش واسم انرژی صرف کرده بود . فکر کنم اون دوست داشت توی استخر بیشتر با هام کار کنه . اولین خاطره شیرین ما در استخر که شاهپور خان اومده بود و ما از هم فاصله گرفتیم .. در این آب سرد چه آتیشی گرفته بودم . ولی حالا هوا مثل اون روزا گرم نبود با این حال می شد تنی به آب زد . یه قسمت از استخر بعد از ظهر ها آفتاب می گرفت و یک قسمت وسیعی از اون صبح می رفت زیر پوشش آفتاب .دو تا پسرا که دیگه کیر و کمرشونو سبک کرده و از تخت رفتن پایین خودمو به معین نزدیک کرده گفتم پسر باورم بشه که تو هنوز خوابی ;/; -مامان دو ساعت دیگه که هوا گرم تر شد و آفتاب تیز تر آب تنی توی استخر خیلی حال میده اون وقت خیلی راحت تر می تونم باهات حال کنم -بد جنس می دونستم که همچین خیالاتی در سر داری . حالا اگه من هوس داشته باشم باید این هوس خودمو چیکار کنم ;/; -اون دو تا داداش منو خسته کن و تو هم با هاشون حال کن . بغلش کردم و اول کیرشو گرفتم توی دستم و گفتم پسر این که هنوز هیچی نشده حرکت کرد اومد جلو . واسه چی واسه یه تیکه سوراخ ما ناز می کنی . اینو که گفتم پاهامو انداخت رو شونه هاش و آتیش بازی رو شروع کرد … ادامه دارد .. نویسنده … ایرانی