مامان تقسیم بر سه 85
–
چقدر این خاطره واسم شیرین و لذت بخش بود . خاطرات زندگی آدم خود همون لحظه ها رو هم شیرین و لذت بخش می کنند و تاثیر زیادی درش دارند . به یاد اون لحظه ها .. و به امید آینده . اما من حالا در زمان حال زندگی می کنم . هرچند بعضی از خاطرات من در گذشته شیرین هستند ولی بی اختیار به یاد این دو بیتی از خیام افتادم که موافقان و مخالفان خودشو داره . از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن .. فردا که نیامده است فریاد مکن ..بر آمده و نامده بنیاد مکن ..حالی خوش باش و عمر بر باد مکن .. و من دیگه مدتها بود که با این مسئله کنار اومده بودم که وقتی که به محسن فکر می کنم یه جوری با این وضعیت کنار بیام و به این یاد گار های شیرین و موثری که برام باقی گذاشته فکر کنم . در واقع چه فرقی می کنه . این سه تا کیر هم منشعب از کیر باباشون هستند و من نباید از این نظر سر سوزنی هم ناراحت باشم . . همون تماس و همون حالت .. -معین زود باش منو یه کاریم بکن . دلم می خواد تا اون پسرا بیان با هم یه حالی بکنیم . -مامان نگران نباش تا یه ساعت دیگه نمیان . -شیطون چیکارشون کردی . مگه چیزی بهشون گفتی -تو که معین رو می شناسی . من بچه همون مهسا خوشگله ام . -قربون پسر خوشگلم و کیرش بشم من . -مامان هر بار که لخت می بینمت حس می کنم که قشنگ تر از دفعه قبل شدی . با این که کارامون همش تکراریه و هر چیزی بوی تکرار رو میده ولی واسه من تازگی داره . اون بر جستگی های تن و بدن و اندامت اون تراش سینه هات و نوک تیز ش همه و همه منو وادار می کنه که از قشنگی هات بگم و یه جوری داغ میشم که چیزی جلو دارم نیست . –جلو دار چی نیست عزیزم -همینی که بهت چسبیده -اوووووهههههه هیچی هم این عقب دار من نیست .. خودمو به کیرش مالیدم . -درش بیار . کیرتو در بیار . درسته یه ساعت دیگه هم نمیان . ولی تو که نباید این قدر وقت تلف کنی وقت طلاست -مامان هراس اومدن داداشامو نداشته باش . تازه بیان نه تو از اونا خجالت می کشی نه من و نه خود اونا .. چقدر خوشم میاد از این حال و هوا و رفاقت .. -معین اگه نکشی پایین خودم می کشم .. بازم داشت آتیشم می داد . منم لذت می بردم . حال می کردم . هوس من در یه حالت تدریجی به همه جای بدنم پخش می شد . شورتمو آروم آروم می کشید پایین بعد دوباره می کشید بالا .. -پسر داری چیکار می کنی -مامان دارم حال می کنم . کاش مرد بودی برات توضیح می دادم -عزیزم کون چی داره که تو و بقیه مردا اسیر اونین -نگو مامان یه چیزی درش هست که انگاری یک مرد رو به مقصد و مرادش می رسونه . شورتتو می کشم پایین قالب کون سفیدت رو که می بینم با اون خط وسطشو و اون استیلش زیر این آب شفاف دلم می خواد .. -دلت می خواد چی پسرم . -دلم می خواد گازش بزنم ..-راستشو بگو چی می خواستی بگی -دلم می خواست بگم که کاش می تونستم تو رو زنم می کردم اون وقت تو فقط مال من می شدی .. -اوووووففففففف عزیزم منم دوست داشتم زنت باشم . حالا که نشد و نمی شه . در عوض زن سه تا پسر گل و ناز و با ادب و دانشجو هستم .. .-مزه گرفتن های مبین خیلی بهم حال می داد . دیگه دلم می خواست کارو یکسره کنه . تمومش کنه . اگه این کیر ها و ار گاسم های پی در پی نبود بدون شک افسردگی می گرفتم . شورتمو این بار تا نزدیکای زانو پایین کشیده بوددستم دیگه رفته بود روی کسم . می دونستم در در اون خنکی و آفتاب تیز پاییزی و هوایی بسیار دلپذیر و آرامش جنگل و آبی آسمان سکس چه لذتی میده . کیر معین رو چسبیده به کسم حس می کردم . بازم همون حالت نشاط و عشق .. همون هوس . دستمو همچنان بالای کسم نگه داشته باهاش بازی می کردم . تا این که اون کیرشو خیلی آروم بفرسته اون داخل . کیرش می سوزوند و به طرف جلو و کسم وارد می شد . -مامان آتیش میده .. به من که خیلی می چسبه .. بغلم زد . دستاشو گذاشت رو سینه هام –وووووویییییی عزیز دل .. -جون مامان .. سرمو به طرفش بر گردوندم و زبونمو در آوردم تا اون با جفت لباش و با زبونش یه سهمی هم به اونا بده . ضربات کیرش که تا ته کسم می رسید شدت بیشتری پیدا کرده آبو می شکافت و سر و صدا درست می کرد . -پسر یواش تر . چقدر تو اشتها داری . -مامان دوست نداری تند بگامت;/; -چرا من عاشق اینم که کیرت تیز حال بده .. به موقعش هم نرم و با احساس کار کنه ولی می ترسم صدای شلپ شلیپ آب رسوامون کنه -مهسا جون مگه قراره هر کی صدای گاییدن تو رو شنید بپره بیاد این جا ;/; -چه می دونم .. -.. بکن بکن .. بازم تند تر بزن .. هر قدر دوست داری صدا بده .. چقدر خوشم میومد . چقدر همه جا قشنگ بود .. طبیعت هنوز رنگ تابستونو داشت ….. ادامه دارد .. نویسنده …. ایرانی