مامان معصومه و آرایشگر مرد (1)

سلام این داستان واقعی هست اولین بار هست که دارم می‌نویسم اگر دیدم دوست داشتین چندتا دیگه هم هست حتما می‌نویسم چون این اولین بارش نبوده به فامیل ایناهم داده حالا بیخیال اگر بد نوشتم شما ببخشید چون بار اولم هست
من محمد هستم اهل شیراز بیست دو سالمه یه خانواده چهار نفری هستیم خواهر بزرگتر خودم دارم که دانشجو هست جریان برای پنج سال پیش هست الان مامانم گذاشته کنار دیگه اینم اولین بار هست که سکسشو دارم کامل میبینم
اسم مامانم معصومه هست
چهل ساله قد وزن 175 و 65 هیکل تو پر سینه۸۰ کون بزرگی داره که همه تو کف کونش هستن این داستانم برمیگرده برای وقتی که من گوشیم سوخت
خب من یه مدت گوشی نداشتم همه شماره هام تو گوشی مامانم بود دیگه یه روز تو تلگرام مامانم عکس علی آرایشگر محلمون میبینه از علی بگم یه مرد سی چهار ساله چهارشونه مو جوگندمی مردی جذابی هست خلاصه بعد ی مدت فهمیدم مامانم سرش تو گوشیه زیاد . گوشیشو زیاد دست من نمیده شک‌ کردم دیگه متوجه شدم یکی تو واتساپ که شمارش سیو نیست چت میکنن زدم رو پروفایل دیدم علیه دلم هری ریخت ولی خب قبلا مامانم یه حرکتایی میزد دیگه زیادی غیرتی نبودم خلاصه دیدم در ارتباط هستن روز به روز چت هاشون بیشتر شده بود تا سکس چت اینا ولی خب قرار سکسی ندیدم و مامانم چت هارو پاک میکرد تو اون محله همه مارو میشناسن چون از بچگی اونجا بودیم منم شیطون بودم دیگه همه مارو می‌شناختند خونمون با خونه مامان بزرگم ک‌ تنها زندگی می‌کنه با آرایشگاه یه جا هست. بعد همون روزی که قرار سکس میزارن من آرایشگاه بودم دیدم علی میگه که تو اینجوری اونجوری از خانواده من می‌گفت هی جور هایی نشونی داشت میداد که‌ فکر کنم مامان کصخلم بهش گفته بود این پسر منه منم شک‌کردم هرچی نشونی میداد میگفتم نه مثلا می‌گفت اصالتا اینجایی هستی حس شیشم بهم میگه خلاصه گذشت که دیدم رفیق علی که اسمش محسن بود با یه بطری عرق اومد گفت امشب برنامه اوکی هست چیکاره ایم علی میگه شبی میریم خونه خودش گفت خب زنگت میزنم بریم بعد شب مامانم گفت می‌خوام برم خونه مامان بزرگم بمونم تنها هست تعارف الکی زد چون من زیاد نمی‌رفتم اینحوری برای سفت زنی گفت درسته اون موقع ۱۷سالم بوده ولی کصخل نبودم زرنگ بودم بعد من گفتم نه خودت برو بعد شام داد به ما دیدم نوشابه نیست گفتم کون لقش میرم میگیرم رفتم سر نبش خیابون همین می‌خواستم برم تو سوپری سر پیچ توراه دیدم مامان بزرگم سوار تاکسی سمند هست داره میره تنها تعجب کردم یکمی هم شک گفتم شاید حالا مامانم چیزی شده حالا بیاد من نوشابه گرفتم رفتم خونه شام زدیم دیدم نیومد مامانم به بابام گفتم میرم پیش بچه ها حوصلم سر رفته حدوداً ساعت نه شب بود رفتم سمت خونه مامان بزرگم که دیدم ماشین علی اونجاست ی ۱۱۱البالویی داره از صد متری مشخصه من دلهره داشتم بعد خونه حیاط دار بود سخت بود از دیوار بری داخل با هزارتا کون پارگی رفتم اونجا هم تاریک من آروم رفتم گفتم ک حتما تو سالن هستن از پشت پرده دید میزدم کسی نبود رفتم تو راه رو آروم دیدم از اتاق پشتی صدا میاد بعد اتاق پشتی مثل سویت هست دو سه تا پله میخوره میره پایین بعد بالای در قدیمیا همش شیشه ای هست خب دیگه از بالای در دید میزدم دیدم مامانم هست با علی با محسن اما مامانم نشسته کاری نمیکنن تو خودش بود لختم نبود لباس تنش بود داشتن صحبت میکردن اصلا قیافه مامانم تو هم بود بنظرم راضی نبود علی بخواد رفیقاشو‌ بیاره بکنه دیگه دیدم عرق سیگار گل همه چیزم کف اتاق پهن کرده بودن اینا علی دیگه در گوش مامانم حرف زد اون بنظرم با سری که ‌مامانم تکون داد اوکی داد رفیقشم باشه رفیقشم داشت عرق میخورد با سیگار میکشید دیگ مامانم با علی رخت خواب تشک اینا پهن کردن کف اتاق مبل کوچیکی هم بود گذاشتن کنار دیگه علی رفت سمت مامانم شروع کرد به لباس در اوردن دیگ علی هم رفت سمت سینه لیس زدن مامانم واقعا خوشش اومده بود ب خودش می‌پیچید صداش بلند شده بود که محسن آخرین پیک عرقشو زد رفت سمت مامانم دیگ رفت که شلوارشو در بیاره وقتی کشید پایین من باورم نمیشد مامان من باشه بین دوتا مرد دارن میمالنش دیگه شورت مامانمو در آوردن مامانم کص تپل گوشتی داشت واقعا دیوونه شده بودم من بعد علی رفت سمت کص کون مامانمو بخوره محسنم تو همین حال رفت لب بگیره از کون برجسته مامانم نگم وقتی دیدمش دیوونه شده بودم صدای مامانم تو کل اتاق خونه پیچیده شده بود دیگه علی محسن لخت شدن بعد مامانم جلو محسن زانو زد کیرشو مثل حرفه ای ها میخورد تخمشو میکرد تو دهن با دستشم با کیر علی بازی میکرد محسن حسابی کیرشو میکرد تو دهن مامانم دستم کرده بود تو موهاش جلو عقب میکرد دیگ علی یکمی رفت عقب تا محسن تنها باشه اونم چنتا پیک عرق خورد ب مامانمم تعارف کردن اهلش نبود . محسن به مامانم گفت بچرخ دراز بکش مامانم رو شکم خوابید مامانم فکر کرد میخواد بکنه تو کونش یکم کیرشو‌ میکرد لای پاش با کونش بازی میکرد از کیر علی بگم کیر علی دراز بزرگ بود کیر محسن حسابی کلفت بود واقعا مامانم گفت از عقب نمیدم تا حالا ندادم محسنم گفت آروم میکنم هی مامانم می‌گفت نه محسن می‌گفت اره یکمی بحثشون شد من ترسیدم واقعا محسن اسپنک میزد تو کونش می‌گفت امشب مال منه جرش میدم بی ناموس جنده خانم یکمی کون مامانمو خورد تف زد به کیرش واقعا کیرش کلفت بود دراز زیاد نبود ولی کلفت بود علی هم رفت جلو کیرشو داد دست مامانم براش یکم جق میزد یکم میکرد دهنش علی سوراخ کون مامانمو پیدا کرد به مامانم گفت باز کن کونتو مامانم تو اوج لذت بود می‌گفت آروم بکن تا حالا ندادم درد میگیره از کون مامانم بگم واقعاااا بزرگه خیلی خوبه طاقچه ای هست دید داخل نمیره درش آورد تف زد دوباره سوارخ مامانمو تف زد مالید بهم دوباره سرش ک داشت میکرد مامانم دردش گرفت پرید محسن عصبی شد زد تو کونش گفت شل بگیر وگرنه بد درد میگیره مامانم کیر علی دستش بود دهنشو گذاشته بود دیدم سرشو کرد مامانم قرمز شده بود واقعا می‌گفت تروخدا یواش به علی می‌گفت که بهش بگه ولی اینا حالیشون نبود مست بودن داشت کیرش تو سوراخ مامانم جا باز میکرد مامانم دردش به لذت تبدیل شده بود داشت کیر علی رو هم میخورد محسن کیرشو‌کامل کرد توش خوابید رو‌مامانم از پشت گردنشو میخورد مامانم تو ابرا بود از شدت لذت محسن دید آبش نمیاد تلمبه که ‌میزد خسته شده بود از رو مامانم که بلند شد همون حالت داگی کرد یعنی چی میدیدم وای سوراخ مامانم قرمز شده بود از توش آب تف محسن میومد بیرون داگی که شد قشنگ کمرشو داد پایین مامانم بلد بود دیگ گذاشت تو کصش کص‌ مامانمم خیس خیس بود علی هم فقط کیرش تو دهن یا دست مامانم بود تلمبه که میزد صداش تا در خونه می‌رفت مامانم آه نالش بلند شده بود دوباره می‌گفت بکن جرم بده دلم کیر میخواد آه اه میکرد ایناهم مست بودن فکر ‌کنم تاخیری هم زدن بودن ابشون نمیومد علی رفت سراغ کص مامانم محسن بلند شد جا به جا شدن علی هفتی مامانم داد بالا کص تپلی داشت مامانم کیرشو گذاشت روش سر خورد رفت تو دیگ تلمبه میزد مامانم می‌گفت فقط تا ته بکن بزار توش بمونه چشماش بسته بود حرف میزد کیر محسن هر از گاهی دهنش بود اوق میزد تا گلو میکرد کصکش دهن مامانم علی تلمبه هاش سریع شده بود چند دقیقه ای کرد دوباره پوزیشن عوض کرد از بغل کرد پاشو داد بالا منم کامل می‌دیدم کیرش تا ته می‌رفت تو مامانم داشت جیغ میزد خیلی تو اوج بود ک دیدم یکمی لرزید شل ول شد ک گفت تو بکن ارضا شدم علی دوباره دید آبش نمیاد خودشون کلافه شده بودن جا به جا شدن منم تو همین حین دوبار جغ زدم محسن اومد گفت کون می‌خوام راه کون مامانم باز شده بود پیدا کرده بود به مامانم گفت بخواب رو لبه مبل و خم شد کون مامانم اومد بالا تف زد از مامانمم تف گرفت زد در سوراخش کیرشو گذاشت درش یکمی کلانجار رفت دیگ رفت کامل مامانم فقط آه اه میکرد تلمبه زد یکمی محسن دیدم داره آبش میاد مامانم می‌گفت نریز داخلش درش بیار ولی محسن حرف مامانم به تخمش نبود تلمبه محکم تر میزد صدای شلپ شولوپ پیچیده بود اساسی دیگ دیدم آه بلندی کشید محسن خوابید رو مامانم مامانمم می‌گفت بلند شو نریز توش که دیر شده بود تا گند ریخته بود بعد آروم بلند شد محسن دیدم به به لای پای مامانم لای قاچش در سوراخش پر آب کیره علی هم که دید ریخته توش ‌شوخی گفت منم میریزم تو کصت که مامانم خندید یه جور‌ایی رضایت داد علی اومد هفتی های مامانمو داد بالا شروع کرد به تلمبه زدن مامانم علی گرفته بود تو بغل دیوونه شده بود می‌گفت بکن بکن بکن تو فقط که علی هم داشت محکم میکرد داشت ارضا میشد دیگ مامانم می‌گفت درش بیار نریزیا باید قرص بخورم قرص ندارم کصشر باز می‌گفت علی گفت باشه ولی اهمیت نداد افتاد روش همشو تا ته خالی کرد وقتی بلند شد دیدم که کل کص‌مامانم پر اب هست که ‌دارن میان بیرون مامانم بی حال افتاده بود علی هم شورت مامانم برداشت آبشو پاک میکرد چون کسی از کونش نشد بیاد بالا دستمال ببره اونا مشغول خوردن کشیدن شدن مامانمم یکمی سرش تو گوشی بود منم دوباره جق زده بودم حال نداشتم یکمی مزه اینا خوردن منم یه یه ساعتی بود اومده بودم خسته شده بودم می‌خواستم کم‌کم برم که دیدم محسن رفته سمت مامانم باهاش حرف میزنه شوخی میکنه مامانم خوشش اومده بود ازش چون خیلی میخندید من برگشتم خونه مامانمم داشت آماده میشد برای یه راند دیگه صبح دیدم شلخته اومده لباس انداخته لباس شویی رفته حمام ی سر رفتم سر گوشیش که دیدم دو سه تا عکس سلفی گرفتن علی فرستاده بود بعد تشکر کرده بود مامانم گفته بود محسنو بیار دفعه بعد خوب بوده بعد از اون قضیه من آرایشگاه نرفتم پیشش اصلا سلامش نکردم اما تا یه مدتی در ارتباط بودن خیلی از سکس های دیگشون خبر دارم حتی خونه خودمون اومدن اگر خوشتون اومد میزارم حتماً خوشتون اومد حتما بگید چون چندتا دیگه از مامانم هست با شوهر خالم و همین علی محسن حتما می‌نویسم

نوشته: محمد

ادامه…

دکمه بازگشت به بالا