مانی، فرزانه، سعید …

عمو کوچیکم دو تا دختر داشت اسم دختر بزرگش فرزانه بود، خیلی دختر بی ادبی بود به همه بی احترامی میکرد یه چند بار به مامانم و زن عمو بزرگم مامان سعید هم بی احترامی کرده بود من و پسر عموم سعید دنبال ادب کردنش بودیم فرزانه یه دختر با قد 160 بود با پوست سفید و موهای خرمایی نگنم از کون خوشگلش که همیشه دامن تنگ و کوتاه می پوشید و این کون خوشگلش میفتاد توی دامن واااای که چقدر دوست داشتم می تونستم بکنم توش اما اون با زبون بد و تلخش همیشه به دیگران بی ادبی میکرد پدر بزرگ مادر بزرگم یه هفته رفتن مشهد و خونشون خالی بود سعید گفت بیا فرزانه رو بکشونیم اینجا و بکنیمش اولش گفتن نه این چه حرفیه دیگه از این گوها نخوریا اما بعدش که بهش فکر کردم و کونش یادم اومد دیدم حرفش بد هم نیست بهش گفتم سعید حالا چطور بکشونیمش خونه بابا بزرگ؟ سعید گفت اون با من، یه روز طرفای ساعت 2ظهر بود که پیام داد برو خونه بابابزرگ من دارم فرزانه رو میارم اونجا، گفتم چطوری؟ گفت فقط زود راه بیفت یه ربع دیگه اونجا باش، یه ربعه خودمو رسوندم خونه بابا بزرگ اینا، خونه بابا بزرگم اینا یه خونه ویلایی بود که کلیدش رو همه داشتیم چون رفت و آمدمون زیاد بود بخصوص من و سعید که کارهاشون رو انجام میدادیم کلید داشتیم، رفتم داخل گفت یه پیام داد که برو توی زیر زمین همونجا بمون من میارمش اونجا رفتم توی زیر زمین و دیدم چقدر کار شده اینجا یه تخت گذاشته یه سیستم و اسپیکر و… بعد از چند دقیقه سعید و فرزانه اومدن و فرزانه گفت وای سعید اینجا رو چقدر قشنگ درست کردی سعید یه آهنگ شاد گذاشت و منو صدا کرد، منم اومدم بیرون فرزانه حسابی ترسیده بود گفت سعید؟ این چرا اینجاست؟ سعید اینجا چه خبره؟ سعید گفت ما اینجایم تا بکنیم توی کونت پس خودت همکاری کن تا ما هم مجبور نشیم از زور استفاده کنیم فرزانه گفت سعید خیلی حرومزاده ای من دوستت داشتم سعید گفت تو گوه خوردی جنده مانی بیا بکنیمش لخت میشی یا لختت کنیم گفت حرومزاده ها و شروع کرد جیغ زدن و منم و سعید هم افتادیم به جونش سعید دهنشو گرفت و فرزانه با دستاش زور میزد که بتونه نفس بکشه سعید گفت کفشاشو در بیار، فرزانه با پاهاش نمیذاشت اما به زور کفش هاشو دراوردم و سعید گفت شلوارشو در بیار شلوارشو دراوردم یه شورت سبز پاش بود اونم دراوردم وای نمیدونی چه کوس و کون خوشگلی داشت سعید گفت شروع کن کوسشو خوردن، منم شروع کردم کوسشو خوردن اما خیلی تقلا میکرد نمیذاشت کم کم کمتر دست و پا میزد سعید بهش میگفت ما از کون میکنیمت هر چقدر بیشتر زور بزنی خودت داغون میشی و آروم دهنش رو ول کرد فرزانه فقط گریه میکرد میگفت سعید تو رو خدا ولم کنید سعید میگفت بی ادبی کن فحش بده جنده تو که به بد زبونی عادت داری فحش بده کوسده سعید لخت شد و موهای فرزانه رو توی مشتش گرفته بود و مجبورش کرد که کیرشو بخوره، فرزانه کیر سعید رو میخورد منم کوس فرزانه رو می خوردم انگار فرزانه کم کم داشت تسلیم ما میشد، سعید گفت مانی لخت شو بیا روی تخت بخواب، لخت شدم و رفتم روی تخت خوابیدم، فرزانه رو مجبور کرد که کیرمو بخوره و موهاشو داد توی دستم و خودش رفت فرزانه رو روی دو زانو گذاشت لنتی کرم هم آماده کرده بود معلوم بود خیلی پیش تر از اینها دنبال کردن کون فرزانه بود، به سوراخ کونش کرم زد و کیرشو کرد توی کون فرزانه، کیرم توی دهن فرزانه بود اما فرزانه صداش جوری بود که انگار داشت زوزه می کشید، سعید کیرشو کرده بود تو کون فرزانه و نگه داشته بود بهم گفت مانی سرشو بیار بالا سرشو آوردم بالا داشت گریه میکرد و میگفت سعید خیلی درد داره سعید میگفت فدای کیرم، فرزانه فحش بده تا درش بیارم فرزانه میگفت خیلی دو تاتون حرومزاده اید، مادر جنده ها و سعید شروع کرد توی کونش تلمبه زدن و گفت کیرتو بکن توی دهنش سعید تلمبه میزد و فرزانه گریه میکرد گاهی دندون هاش به کیرم میخورد و موهاشو میکشیدم بهش میگفتم گاز بگیری موهاتو میکنم و دیدن کردن کون فرزانه توسط سعید هم خیلی لذت بخش بود سعید واقعا عالی میکردش لنتی کیرشو تا ته میکرد و نگه میداشت و میگفت جونم چه تنگه دختره کونده جنده از الان باید به ما کون بدی توی فامیل هم دیگه به هیچ کس بی احترامی نمیکنی و گرنه دفعه بعد پردتو میزنم سعید تلمبه هاشو تند تر کرد و فرزانه هم با کیر تو دهنش زوزه می کشید و آب سعید اومد و داخل کون فرزانه خالی کرد بعد کیرشو دراورد و با دستمال کون فرزانه و کیرشو تمیز کرد و اومد موهای فرزانه رو از من گرفت و توی مشتش گرفت و به فرزانه گفت باید وقتی مانی میکنه توی کونت فحش بدی فحش ندی موهاتو میکنم و من رفتم پشتش و سوراخ کون فرزانه رو نگاه کردم قهوه ای کمرنگ بود دورش و وسطش قرمز بود از کرم یکم مالیدم بهش و کیرمو کردم توی کونش وای من به آرزوم رسیده بودم و کیرم توی کون خوشگل فرزانه بود کونش دور کیرمو گرفته بود و با هر بار عقب جلو کردن لذت زیادی بهم میداد هر چی تندترش میکردم لذتش بیشتر میشد و فرزانه با اجبار سعید و کشیدن موهاش فحش میداد، مادر جنده ها، کوس کشها، خواهر جنده ها، حرومزاده ها، توله سگها، جاکشا، مادرتون رو کی گایده شما بوحود اومدید؟ انقدر فحش میداد تا منم آبم اومد و توی کونش خالی کردم خیلی بهم لذت داد سه تایی لخت بودیم و ما دو تا کون فرزانه رو به زیباترین شکل ممکن گایده بودیم و فرزانه لخت روی تخت خوابیده بود و گریه میکرد و میگفت این حق من نبود خیلی حروم زاده و نامردید سعید بهش گفت خفه شو جنده، دهنتو نبندی میام کیرمو میکنم توی کوست تا بفهمی نامرد کیه، فرزانه سکوت کرد و فقط گریه میکرد سعید گفت من میرم بعدشم این جنده رو بیرون کن خودتم برو خونه، فرزانه اگر به کسی چیزی بگی، هر جور شده گیرت میارم و کوستو میکنم که هیچ وقت هیچ کس نیاد بگیرتت، سعید رفت و من و فرزانه تنها شدیم بهش گفتم پاشو تا ما هم بریم اما اون فقط داشت گریه میکرد و لخت روی تخت افتاده بود چشمم به کوسش افتاد، نمیدونم چرا بوسیدمش، دیدم واکنشی نشون نداد مثله بار اول شروع کردم خوردنش خیلی لذت بخش بود و فرزانه هم خوشش اومده بود و دیگه گریه نمیکرد منم با لذت کوسشو لیس میزدم فرزانه میگفت آیییییییییییییییییییییییی آییییییییییییی انقدر خوردم که ارضا شد و صورتم خیس شد بهش گفتم پاهاتو جفت میکنی حالا که کوست انقدر خیسه لاپایی لای کوست بذارم تا ارضا بشم؟ که پاشو جفت کرد و منم روش خوابیدم و کیرمو گذاشتم لای پاشو بالا پایین میکردم و کیرمم میمالید به کوسش انقدر اینکارو کردم که آبم اومد و ریختم روی شکمش، نمیدونم چی شد که بوسیدمش، بهش گفتم لباس هاتو بپوش تا بریم گفت نمیتونم کمکم میکنی؟ کمکش کردم و لباساشو پوشید و رفتیم از اون روز فرزانه دیگه هیچ وقت به کسی بی ادبی نکرد و هر وقت فرصتی پیش میومد من براش کوسشو میخوردم و اون بهم کون میداد و هر وقتم سعید میخواست دوتایی میکردیم توی کونش الان فرزانه 32 سالشه و شوهر نکرده و من و سعید هروقت بخوایم از کون میکنیمش هر چند دیگه گشاد شده و سعید هم دنبال اینه که پردشو بزنه و دوتایی از کوس بکنیمش…

نوشته: مانی

دکمه بازگشت به بالا