مانی (1)

سلام دوستان
من بعد از اینکه این همه داستان فیک خوندم تصمیم گرفتم داستان خودمو بنویسم
خیلی طولانیه و پارت پارتش میکنم
از خودم بگم ۱۷ سالمه قدم ۱۶۸ وزنم ۷۰ چاق نیستم تو پر شدید و بغل کردنی رنگ پوستم سبزه و تقریبا وزنم فقط رفته تو کونم و رونام ساق پامم تقریبا دخترونس فیس شدیدا جذابی هم دارم مثل اینکه از دید پسرا چون غیر این بود متوجه میشدم
تو بچگی چون اشتباه ترک دوچرخه میشستم یکی از بیضه هام میره بالا و چون دیر متوجه میشم دیگه دیر شده
برا همین دیگه خبری از مو بلوغ و… نبود
اینار و نوشتم هم اینکه بدونید داستان فیک نیست هم توضیحاتی کامل داده باشم از خودم
دول خیلی کوچیکی هم دارم و چند سال دیگه قطعا تغییر جنسیت میدم چون شدیدا حشری یم به دادن
داستان از دوره کلاس ۷ یا ۸ شروع میشه دوره ای که ۱۴ سالم بود و واقعا متوجه نمیشدم چرا اینقدر به من همه علاقه نشون میدن و بغل میشم و دستمالی تا کم کم با فیلم سوپر آشنا شدم و وجودم رو دادن گرفته بود
با دسته تیغ ژیلت ویبراتور بابام هر روز خودمو به هر روشی ارضا میکردم
تو مدرسه هم فهمیده بودم داستان چیه ولی هیچ علاقه‌ای به هم سن خودم نداشتم حتی به ۲۰ ساله هم نه به سن بالا ها شاید از فیلم سوپرا بود اینجوری شده بودم
فانتزیم فقط پشم قدرت سن بالا ها بود
برا همین به خود ارضایی با هرچی بود میگذروندم
برا رفتن به مدرسه یه خط تاکسی سوار میشدم و یه کوچه رو پیاده میرفتم تا میرسیدم یه مدتی بود هر روز دقت میکردم یه تاکسی همیشگی منو میرسونه اولا اصلا دقت نکرده بودم بهش ولی وقتی ی بار سر صحبتو باز کرد فهمیدم چه خبره
و دقیقا کراش من بود ولی نمیتونستم کاری بکنم
هر روز دیگه منو تا مدرسه میرسوند ولی اون نر گنده هم جرات نمیکرد کاری بکنه تا من مجبور شدم کرم بریزم
زنگ ورزش داشتیم و من از قصد با شلوارک این سری سوار شدم یه جوراب مشکی هم تا رونام کشیده بودم بالا و اینقدر عطر مامانمو زدم که تو خونه کم مونده بود کتک بخورم نگاهش فقط رو رونام بود منم از قصد کاری کردم پوست معلوم باشه که ناخوداگاه رونم فشار داد دستشو گذاشت رو رونم موند منم دیگه دیدم وقتشه دستمو گذاشتم رو دستش به هم نگاه نمیکردیم
اومد دندرو عوض کنه با دستم همراهیش کردم که دیگه فهمید آره نگاهم کرد گفت از قصد اینجوری کردی
گفتم چجوری
گفت عطر زدی شلوارک
گفتم آره از بس تو هیچ کاری نمیکنی
بعد از کیفم شلوارمو در آوردم شلوارکو تو ماشین در آوردم اومد دست بزنه بهم از اونجایی که میدونستم دستش بخوره بهم دیگه میدم بهش گفتم نه بعد مدرسه بیا دنبالم
گفت چرا شلوار میپوشی
گفتم اگر اینجوری برم مدرسه دیگه کون مون برام نمیزارن
و واقعا هم اینجوری بود من با همون شلوار مدرسه فوتبال بازی میکردم
اون روز تو مدرسه هیچی یادم نیست حتی زنگ ورزش برا اینکه عرق نکنم هیچ کاری نکردم
فقط میخواستم وقت بگذره
و تموم زنگ خورد همون جایی که پیادم کرد سوار شدم
ولی هنوز یخمون آب نشده بود
یه جای خلوت نگه داشت
که من دست به کار شدم دستمو گذاشتم رو کیرش که سیخ سیخ بود از رو شلوار شروع کردم به زدن
که بالاخره حرف اومد اقا گفت میشه شلوارتو در بیاری
منم که ریزه میزه سریع با یه حرکت کندم شلوارمو
ماشینش سمند بود بزرگ برا هر کاری
دیدم داره رونامو لیس میزنه
گاز ریز میگیره
منم کم کم داشتم اوج می گرفتم و فقط کیرشو میخواستم
دستشو از زیر شورت برد رو لپ کون و آروم همونجوری که دو تا رونم گرفته بود لیس و بوس میکرد میگفت اصلا امکان نداره
از تو داشبورد وازلین برداشت گفت اینو ۲ ماه قبل فقط بخاطر تو خریدم
و منی که خبر نداشتم وازلین برا چه کاری هست
ی انگشت زد توشو برد دور سوراخم چرخوند و آروم میکرد یذره تو
من هیچ کاری از دست بر نمیومد کلا هیچی حتی دیگه حواسم به کیرشم نبود غرق لذت بودم اصلا متوجه نشدم چی شد که منو چرخونده و کونم دقیقا روبه روی صورتشه و داره با انگشت تلمبه میزنه بهم همشم میگفت آروم صداتو میشنون
که یه تلفن بی موقع کارو خراب کرد
مادرم بود که کجایی نهار یخ کرد
من به خودم اومدم دیدم نسبت به روزای دیگه ده دقیقه دیرم کردم
با پته پته اومدم دمه خونم قطع کردم کون لخت تازه داره باز میشه رو گذاشتم رو صندلی گفتم چیکار کنیم
اصلا اسم تو چیه
گفت جواد
منم گفتم مانی
گفت اسمتم مثل خودت نازه
گفتم من باید برم خونه
گفت بریم پس
گفتم چجوری بد شد
من انقدر با خیار بادمجون ساک زدم که به فکرم زد برا اولین بار بزار برا اون ساک بزنم حداقل تا برسیم خونه
ماشینم سمنده کسی نمیبینه اینو تو دلم گفتم
جواد حرکت کرد منم لباسامو تو همون حرکت پوشیدم ۵ دقیقه فاصله تا خونه بود گفتم یه ساک خوب براش بزنم
یهو گفتم بی مقدمه میخوام ساک بزنم برات
گفت اینجا
گفتم نه بریم خونه برات بزنم خوب اینجا
گفت باشه سریع کشید پایین تو همون حرکت
یه کیر سیاه زشت بزرگ با پشم افتاد بیرون تازه نیمه شق
گفتم خوب با پشم میشه کنار اومد اومدم بخورم نزدیک شد بو گوه میداد
پشیمون شدم اصلا
ولی چه میشه کرد دلم خیلی میخواست
تا ته میخواستم بخورم ولی به جواد نمیخورد اینجوری با شخصیت باشه گفت ول کن فردا صب شمارتو بده برات تمیز قشنگش میکنم تا هر وقت خواستی بخور
بلدی که
گفتم تو تمیز کن من خیلی خوب بلدم
رسوند منو و من تا فردا صب باید وایسم تا به من پیام بده
این مقدمه ی ذره زیاد بود قسمت بعدو سریع براتون میزارم
داستان ادامه دارد…

نوشته: مانی

دکمه بازگشت به بالا