مرد آرزوهای من
با سلام به همگی
من مدتهاست خواننده این سایتم و کلی داستان خوندم خیلیاشون توهمات و تصورات یه نویسنده ست.من خواستم در مورد خودم بنویسم و داستانمو بگم امیدوارم فقط بدوبیراه نگید چون یه داستان عادی و سادست
من سحرم ۳۲ سالمه و اهل جنوبم یه دختر معمولی و توپر که بی نهایت شیطون و پرحرفم چند مدتی بود که سینگل بودم اونم یه رابطه چند ساله که با خیانت دوست پسرم تموم شد .خیلی بده توی خونه دوست پسرت مچشو بگیری و بازم بگه نه اشتباه میکنی اون چیزی نیست که فکرشو میکنی. بعد کات شدن اون رابطه یه کم بدبین شده بودم نمیتونستم به کسی اعتماد کنم بابت همین رفتم سراغ مجازی گفتم حداقل سرگرم میشم چند باری هم از شیطنت سکس چت داشتم تا اینکه یکی اومد درخواست داد قیافه معمولی گفتم اینم چند روزی چت میکنم و تمام.ولی اون سمج تر از این حرفا بود نمیشد سرکارش گذاشت وحید بدتر از خودم شیطون و حاضر جواب بود جوری که آدم شیفته رفتارش می شد سکسی نبود به نظرم حس میکردم نه به دردم نمیخوره ولی اصرار داشت سحر بیا ببینمت خلاصه اینقدر گفت گفتم باشه بریم یه کافه ایی جایی بشینیم. اومد دنبالم با یه پارس سفید منم تا تونسته بودم سکسی پوشیده بودم از اونجایی که دوستام همیشه بهم میگن قرتی خانم وحید رو میگید چشم بر نمیداشت از ممه هامو و کونم بعد ها بهم گفت لعنت بهت داشتم جر میخوردم بعد از اون روز وحید همش میگفت رابطمونو جدی تر کنیم منم جدن میترسیدم برم خونش ولی از اونجایی که خیلی هاتم و مدتها سکس نداشتم گفتم به درک میرم خوشم نیومد دیگه نمیرم . بهش گفتم و قرار گذاشتیم.رفتم خونش خیلی عادی نشستیم من رو میگرفتم اونم میدید من خجالت میکشم چیزی نمیگفت اخرش اومد کنارم گفت سحر اگه دوست نداری مجبورت نمیکنم. من با دیدن اون کیری که توی شلوارک شق شده بود شورتم خیس بود گفتم نه توی دلم میگفتم لعنتی شروع کن، وحید اروم منو بوسید یه بوسیدنو بعد لب گرفتن دستشو روی بدنم میکشید اروم بعد نگاه کرد گفت سحر من یه کم توی سکس خشنم ناراحت نشی ازم بگم الان گفتم نه بابا ناراحت چی نمیدوستم قرار اون روز زیرش جرش بخورم.از روی مبل بلندم کرد برد روی تختش لبامو میخورد و بعد لختم کرد کامل نه اینکه وحشی بازی در بیاره نه کامل لختم کرد خودشم لخت شد اومد بغلم داشتم برای اون کیری که دیده بودم له له میزدم لبامو تند تند میخورد و دستم همه جای بدنمو لمس میکرد با دست سینه های ۸۵ منو فشار میداد یهو سرشو برد گذاشت دهنش جوری میخورد که اه و ناله من در اومده بود و میگفتم اروم تر وحید یه دستش روی کوسم بود یهو رفت وسط پاهام اوووف بی نهایت لذت بخش بود جوری کوسمو میخورد که داشتم دیونه میشدم منم توی اوج بودم با زبونش روی چوچولم میکشید منم سرشو فشار میدادم با پاهام به کوسم توی دهنم ارضا شدم ولی هنوز میخواستم انگاری بس نیست گفتم وحید بیا بالا اومد جلو نشست داگی شدم روبروش وکیرشو گذاشتم دهنم یه کیر خوش تراش و سفت سرشو لیس زدم کلا کردم توی دهنم والا مثل بقیه سانتش نکردم بگم چقدره اونم خم شد با دستش اب کوسمو میکشید به سوراخ کونم میگفت سحر کونت دیونم کرده لامصب منم از از لذت کیرشو میخوردم تخماشو لیس میزدم گفت بخواب فکر کردم میخواد بکنه منو ولی دیدم شالمو اورده دستامو بهم بست و کمر بندشم پاهام جفت بست ترسیدم اولش گفتم نکنه روانیه منو بکشه دیدم اومد بالای سرم کیرشو کرد تا ته توی حلقم شروع کرد به تلمبه زدن جوری که نمیتونستم نفس بکشم ولی کوسم خیس خیس بود و عین قلب میزد هی کیرشو میکشید بیرون یه نفس که میگرفتم تا ته حلقم میفرستاد اشکام میریخت رفت پایین پاهامو انداخت روی شونه ش گفت کیرمو میخای میگفتم اره میخوام میگفت نه جنده ی من باید بگی وحید جون منو جر بده هنوز تموم نشد بود که تا تخماش جا داد توی کوسم اوووف یه جیغ کوتاه و اه و ناله های من عجب سکسی بود تلمبه هاش سنگین و محکم جوری که حس میکردم الانه پرت بشم عقب منو داگی کرد اومد پشت سرم کیرتو کرد توی کوسم و تلمبه میزد فکر کنم نیم ساعتی منو کرد و من دوبار دیگه ارضا شدم روی باسنم ارضا شد و منو پاک کرد ولی دست و پاهامو باز نکرد اومد کنارم کیرشو گذاشت دهنم گفت عزیزم بخور دستش روی صورتم بود کیرش هنوز مزه منی میداد منم خوردم اونقدر که فکم خسته شده بود متاسفانه من بهش گفته بودم من عاشق سکس از کونم ولی خیلی وقتع نداشتم وقتی کیرش شق شد منو خوابوند روی شکم اومد پشتم سر کیرش روی سوراخ کونم بالا و پایین میشد گفتم وحید من خیلی وقته از کون سکس نداشتم گفت عزیزم نگران نباش فقط لذتشو ببر یه یهو سرشو فشار داد روی سوراخم منم جیغ زدم نکن وحید گفت اروم عزیزم همسایه هام فهمیدن دارم دوست دخترمو از کون میکنم . یه مقدار ژل ریخت روی سوراخم و سرکیرشو گذاشت و فرستاد داخل میخواستم خودمو بکشم جلو که دستام بسته بود و روی پاهام نشسته بود همه میدونن از کون چقدر درد داره اولش افتادم به التماس نکن ولی خوابید روی من گردنمو میبوسید و گوشامو میخورد اروم اروم میکرد درد داشتم و سوزش ولی حتی تجربه اون درد بعد از مدتها لذت بخش بود، گفت سحر از روزی که دیدمت گفتم این کون مال منه باید بکنمش ولبامو شروع کرد به خوردن که تا ته کرد تخماشو در کونم احساس میکردم یهو دوباره کیرشو در اورد تا ته کرد درد و لذت بی نهایت لذت جوری تلمبه میزد انگاری میخواد زمین بکنه منم اه و ناله میکردم و جوری ارضا شدم که وحید فکر کرد جیش کردم از درد رو تختی به فنا رفت وقتی فهمید اب کوسمه فقط منو میبوسید و محکم تلمبه میزد و اخر ابشو توی کونم ریخت منم از اون ارضا شدن زیاد میلرزیدم ما فانتزی های زیادی باهم امتحان کردیم همه جا سکس داشتیم توی پارکینگ توی خیابون یا براش کلی نقش بازی کردم از شاگرد تنبل کلاس تا خانم پرستار ولی وحید یه فانتزی خاص داشت که منم به عنوان یه پارتنر خوب براش انجام دادم اگه دوست داشتید حمایتم کنید تا ماجرای اون فانتزی رو بگم امیدوارم شما هم یه بکن عالی پیدا کنید
نوشته: سحر تپلی