مستاجری که زندگیمو تغییر داد (1)
این داستان کاملا واقعی هست و من کلا علاقه به بردگی دارم و همیشه با فیلم های ارباب و برده ارضا میشم ولی متاسفانه ازدواج کردم و دیگه چاره ای نداشتم که در حد خود ارضایی با فیلم ها خودمو راضی کنم. من و نازی بعد از چندین سال پول جمع کردن با زمینی که بابام بهم داده بود تونستیم یه خونه دو طبقه بسازیم و من خواستم طبقه پایین رو اجاره بدم و تو دیوار آگهی گذاشتم و مبلغ بالایی هم گذاشتم که اگر اجاره رفت بهمون کمک کنه ، افرادی که میومدن برای بازدید اکثرا یا گرون بود براشون یا اوکی نبودن و من و نازی تصمیم گرفتیم قیمت رو بیاریم پایین و داشتیم حرف میزدیم که یه خانم پیام داد که به دوتا خانم مجرد و کم دردسر و بدون رفت و آمد هم اجاره میدی ؟ منم دیدم با مبلغ اوکیه و گفت مشکلی نداره با نازی حرف زدم و اونم گفت برای ما پولش مهمه و اگر خوب و مطمئن هستن که اشکالی نداره و اونا حتی نیومدن خونه رو ببینن و با 4 تا عکس از خونه گفتن اوکیه و قرار گذاشتیم بریم املاک ، وقتی رفتیم دیدم دوتا خانم خیلی محجبه و مرتب و منظم اومدن و خیلی هم حرف نزدن و آروم ! بعد از نوشتن قرارداد ، کلید و خونه رو بهشون تحویل دادم و یک ماه گذشت و دیدم اجاره سر موقع پرداخت میکنن و پول پیش هم همون اول دادن و اوکی بودن ولی چون ورودی ما مشترک بود میدیدم بعضی شبا مهمون دارن ولی همه خانم هستن و خیلی داف های خوبی هم هستن و خودشونم برعکس اون روز تو و املاک خیلی سکسی لباس می پوشند و … یه روز داشتم به درختان باغچه آب میدادم و تو دستم گوشی داشتم تورو پیج های ارباب و برده میچرخیدم و نشسته بودم که دیدم الهام خانم بالا سرم وایساده و گفت ببخشید آقا سام برق خونه ما رفته و منم گفتم از فیوزه و اوکی شد . همش با خودم میگفتم نکنه گوشی منو دیده باشه و دیدم که هیچی نگفت و گذشت تا یک ماه بعد، یه روز که نازی صب رفت سرکار و اینا دیدن نیست الهام اومد در خونه ما و با یه تاپ که خیلی سکسی بود گفت که برم پایین و پکیج رو بهشون آموزش بدم چون زمستون داره شروع میشه و سرده . منم راستش خیلی شهوت زد بالا و گفتم اوکیه و رفتم پایین و دیدم خیلی راحت فقط با تاپ و یه شلوارک سکسی یکیشون رو مبل نشسته و الهام اومد پیش من که یاد بگیره و پکیج تو حیاط خلوت داخل اتاق خواب خانما بود! داشتم با خودم فکر میکردم این کس ها تو خونه هستن و من بدون بهره موندم و… که دیدم کیرم داره بلند میشه و الهام همش منو نگاه میکرد و داشت به شلوارم نگاه میکرد که گفت آقا سام چی شده فکر کنم دلت میخواد چیزی بگی که گفتم نه اگر یاد گرفتی من برم دیگه که دیدم آیدا اومد تو اتاق و در رو بست و گفت اگر صدات در بیاد جرت میدم و یه چاقو دستش بود و گفت ببین من میدونم تو یه برده ای و اگر بچه خوبی باشی بهت خوش میگذره و هرچی میگم میگی چشم . اون لحظه ترسیدم و ته دلم خوشحال بودم که به آرزوم رسیدم ولی نمیدونستم چی در انتظارمه . منو لخت کردن و کیرم سیخه سیخ بود و حسابی دستمالی کردن و گفتن بهت نمیاد یه برده اینجور کیری داشته باشه ولی این به درد نمیخوره ! منظورشو نفهمیدم و تو شوک بودم كه ديدم الهام لخت شد و گفت از این به بعد تو برده من و آیدا هستی و گفت زانو بزنم و یهو شورتشو کشید پایین و یه کیر کلفت از لای پاش اومد بیرون و گفت ساک بزن جنده … تعجب کردم و دیدم بله هردوتاشون دوجنسه هستن و مجبورم کردن ساک بزنم و انگشتم کردن و هردوتاشون توو دهنم ارضا شدن و گفتن اگر همه آبشونو رو قورت ندم بیچارم میکنن و همشو خوردم . بعد گفتن برای امروز کافیه برو گمشو بیرون . لباسامو پوشیدم و رفتم بیرون یهو الهام گفت وایسا ، ببین ازت کامل فیلم گرفتیم و گوشیشو نشونم داد که از اول گوشی گذاشتن گوشه اتاق و فیلم گرفته و آیدا گفت هر زمان بگم باید بیای پایین !! گفتم اخه نازی … گفت خفه شو خودم میدونم با اون جنده چکار کنم و کی بگم بیای . دوتاتون دیگه جنده های ما هستید. منظورشو نفهمیدم. گفتم خواهشا به اون چیزی نگید ، خودم در اختیارتونم سرورم . آیدا گفت آفرین توله سگ حالا بیا پاهامون رو ببوس و گمشو بیرون . پاهاشون رو بوسیدم و تشکر کردم و رفتم بیرون و همش استرس داشتم و خوشحال بودم که خبری ازشون نیست چون نازی اگر میفهمید خیلی بد میشد آخه اون هیچی نمیدونست در مورد بردگی . دو هفته بعد دیدم پیام از الهام خانم اومده که خودتو کامل شیو کن برای پنجشنبه شب و یه بهونه بیار و نازی رو بفرست خونه مامانش چون از عصر تا فردا ظهر پیش ما هستی . بعد گفتم چرا اینقدر زیاد ؟ نوشت خفه شو ، اگر نیومدی منتظر ارسال فیلم برای نازی و بقیه باش. منم ترسیده بودم و نازی رو به یه بهونه فرستادم بره و خودم سر ساعت 7 رفتم پایین و در زدم و خودمو حسابی تمیز کردم و الهام درو باز کرد دیدم یه شورت پاشه با یه تیشرت که نوک سینه هاش زده بیرون و کیرش هم از رو شورت معلوم بود. آیدا هم داشت تلویزیون میدید. الهام گفت به به توله سگ جنده ما ، چطوری؟ ببین امشب باید شل کنی و لذت ببری گفتم چطور مگه ؟ گفت آخه یه پارتی 5 نفره داریم . دو تا از دوستای شیمیل ما هستن با یه کس که مثل خودت جنده هست برای ما . من هم خوشحال بودم که ترسیده بودم چون اولین بار بود کون میدادم و میترسیدم. دیدم الهام یه لیست بهم داد گفت برو خرید کن و زود بیا که کار داری ! رفتم خرید و با هزینه خودم خریدم و وقتی برگشتم همه چیز رو گفتن آماده کنم و میز بچینم و مشروب هم اوردن و بعد آیدا اومد بهم گفت بیا بریم تو اتاق باید آماده بشی برای مهمانی ! یه چستیتی برام اورد که محکم زد تو تخمام و آخ گفتم و کیرم خوابید و کرد تو چستیتی و قفل کرد و بعد یه شورت بهم داد که فقط کیرمو پوشش میداد ولی سوراخ کونم کامل پیدا بود و پوشیدم . گفتم خب الان لباس بپوشم که گفت نه دیگه همینجوری خوبه ! مگه توله سگ لباس میپوشه؟ منم گفتم باشه و رفتم بیرون الهام منو دید و گفت اوووف عجب توله سگی ، امشب خودم جرت میدم عزیزم . خودشون یه شومیز سکسی پوشیدن و مرتب منو پنجه میکردن . تا اینکه ساعت 11 دوستاشون رسیدن و سه تا خانم خیلی سکسی و خوشگل بودن و منم شهوتم زده بود بالا ولی از طرفی کیرم قفل بود و خیلی درد داشت تو اون قفل و از طرفی خجالت میکشیدم که لختم و یه شورت کوچیک پوشیدم ولی انگار اونا خبر داشتن از من و هرکدوم اومدن تو اول منو دستمالی میکردن خیلی راحت و از آیدا و الهام می پرسید این بود اون توله ای که می گفتید ؟ و مدام انگشت میکردن منو و میگفتن چقدر تنگم و میخندیدن و اون خانمی که باهاشون بود درسته جنده اینا بود ولی دوستشون بود و مثل من باهاش به صورت برده رفتار نمیکردن و اسمش سارا بود و سینه 85 و سفید و خیلی سکسی بود و اونم منو میمالید و دست به کیرم هم زد و گفت آخی دودولشو قفل کردید ؟ بعد نوک سینه هامو گرفت و گفت درد داری حتما ؟ سرمو تکون دادم و تایید کردم . گفت عیبی نداره یاد میگیری که دیگه از این دودول استفاده نکنی و با کونت ارضا بشی . الهام گفت توله سگ پذیرایی کن از خانما ، رفتم همه چیز اوردم و تعارف کردم و پیش هر کدوم میرفتم یه شوخی باهام میکردن و دست به جاییم میزدن مثلا کونم، کیرم، سینه و… مشروب اوردم و شروع کردم ریختم براشون که یکی از دوستاشون که اسمش مهلا بود گفت الهام جون جیش دارم این توله سک شاش هم میخوره که الهام گفت هنوز وپنه ولی قول میدم دفعه بعد که اومدی بخوره برات که مهلا گفت اوکی ولی باید از یه جایی شروع کنه و گفت توله بیا بریم دستشویی و منو با خودش برد دستشویی و گفت زانو بزن و کیرمو در بیار تو شورتم و بیرون اوردم دیدم عجب کیره کلفتی داره واقعا فکر نمیکردم اینجور خانمی کیرش اینقدر کلفت و سفید باشه و جلوی من شاشید رو پاهام و گفت کیرشو با دهنم تمیز کنم و ساک بزنم و کردم دهنم دیدم داره بزرگ تر میشه و وقتی ساک میزدم یهو تا اخر کرد تو دهنم و حس کردم یه ذره داره ته حلقم میشاشه . بعد اوق زدم و کشید بیرون و گفت خودتو بشور و بیا بیرون. منم رفتم بیرون و مهلا خانم اولین نفری بود که توو دهنم شاشید و همه داشتن میخندیدن بهم و شروع کردم ادامه مشروب ها رو ریختن براشون و دیدم سارا رفت پایین و شروع کرد برای آیدا ساک زدن واقعا خوب ساک میزد . ایدا گفت سارا جون باید به سام هم یاد بدی ساک حرفه ای بزنه ! گفت حتما براش کلاس میزارم چند جا با خودم میبرمش که یاد بگیره جندگی رو و الهام گفت بشین رو زمین توله سگ !!! واقعا نمیدونستم چی در انتظارمه و قراره چی بشه ! یه لحظه فکر کردم زندگیم داره نابود میشه ولی یهو یادم اومد که همیشه آرزوی اینجور موقعیتی رو داشتم. توو این فکرا بودم که مهلا و شادی اومدن و لخت بودن و هر دو هیکل های بدنسازی و واقعا خوبی داشتن و شروع کردن با کیرشون زدن روو صورتم و کردن دهنم برای هر دو ساک میزدم و الهام منو انگشت میکرد و برای یه مایع سردی میزد به سوراخ کونم و بعد مهلا با سینه های بزرگش اومد مالید به صورتم و منم شق درد شدید داشتم و گفت چیه درد داری توله ؟ عیبی نداره باید درد بکشی و … یهو دیدم یه درد شدیدی تو کونم احساس کردم و داد زدم که مهلا زد تو گوشم و گفت خفه شو ، دیدم الهام نصف کیرشو کرده توو کونم و مهلا گفت اگر داد بزنی 4تایی جوری میکنیمت که نتونی راه بری تا یک هفته ! ولی اگر شل کنی و دهنتو ببندی، قول میدم بهت خوش بگذره و آخر شب هم از آیدا جون خواهش میکنم کیرتو باز کنه . بعد الهام بیشتر روغن زد و گفت بچه ها این واقعا صفر کیلومتره !! اوف خیلی تنگه شاید داد بزنه و شورت هاشون رو کردن تو دهنم و الهام تا ته فشار داد تو کونم با یه عالمه لوبریکانت و…
جر خوردنم رو کامل حس کردم. بعد از ده دقیقه واقعا دیگه دردم کم شد و حس کردم کونم دیگه بی حس شده و مهلا شورت ها رو در اورد از دهنم و گفت دیگه کونی شدی رفت . بعد کیرشو کرد دهنم و داشتم ساک میزدم و دیدم آیدا داره سارا رو حسابی میکنه ولی مهلا و شادی و الهام دنبال کون من هستن و مثل اینکه سارا براشون تکراری بود . یکیشون کرده بود تو کونم و یکی هم تو دهنم و یکی هم با دستم براش میمالیدم . هر سه تا منو حسابی کردن و بعد مهلا و شادی تو دهنم ارضا شدن و آبشون رو خوردم ولی آیدا و الهام ابشون رو ریختن تو کس سارا که گفتن آبشون رو از کس سارا مک بزنم . منم یه ذره برام سخت بود و یه مکث کردم یهو الهام گفت اگر نخوری 5تایی میشاشیم دهنت همین امشب منم شروع کردم خوردن و مکیدن کس سفید تپل و خیسش و اونا هم رو مبل ها و تخت ها استراحت میکردن و خوابیده بودن . الهام و مهلا داشتن میدن که خوب لیسیدم و گفتن خوبه توله گمشو یه ذره مرتب کن و رو زمین بخواب . منم گفتم اخه قرار بود کیرمو باز کنید که مهلا خندید و گفت کلید دست آیداست و خوابه ! باشه فردا دیگه و با الهام خندیدن . و گفتن کاراتو کردی پایین تخت من میخوابی البته ساعت حدودا 3 بود دیگه . مرتب کردم و رفتن پایین تخت رو زمین خوابیدم حدود ساعت 8 صب بود دیدم شادی منو بیدار کرده که برم پیشش باهام کار داره.
این داستان ادامه داره .
اگر دوست داشتید بگید تا در مورد مهمانی ها و اینکه چطوری منو تبدیل به یک برده واقعی کردن ، براتون بنویسم. و اینکه بعد از یکسال نازی رو هم وارد داستان کردن و کلا همه چیز عوض شد.
نوشته: سام
ادامه…