مشتری تو دیوار
یک روز با همسرم رفتیم بازار مبل یافت آباد برای خرید مبلمان خیلی دور خوردیم تا یک دست مبلمان و میز ناهارخوری هشت نفره خریدیم قرار بود شب بیارند بهش گفتیم فردا شب بیارید آخه مبلمان قبلی توی دیوار گذاشتم قراره امروز بیان ببرند صاحب مغازه گفت من مشکلی ندارم آدرس بهش دادیم آمدیم خونه دوتا زن و شوهر جوان مثل ما آمدن دیدن یکشون نپسندید دومی سر قیمت کنار نیومدیم ولی خانومه خیلی زیبا بود لاغر اندام و رفتن نیم ساعت گذشت منتظر مشتری بعدی بودیم پیام آمد رو گوشیم سلام میشه کمتر بدید ؟
گفتم شما اصلا دیدید که کمتر بدم ؟
گفت بله من همون بودم که آمدم مبلمان دیدیم ولی روی قیمت کنار نیومدیم نوشتم قراره مشتری بیاد اگه پسند نکردن من به شما میدم حالا چقدر میخوای ؟ گفت 15 میلیون من تازه سالن آرایشگری زنانه زدم برای سالن میخوام گفتم نه این نصف قیمتی نیست که من به شما دادم نوشت جوری دیگه با هم حساب میکنیم نوشتم مثلاً چطوری ؟ پیام داد یک روز اگه خواستی درخدمت شما هستم. گفتم متوجه نشدم ؟ گفت میتونم رابطه داشته باشیم که شما هم لذت ببرید.
بهش گفتم مگه شوهر نداری ؟ پیام داد نه این دوست پسرم بود نوشتم قبول ولی من اول میام پیشت بعد مبلمان بهت میدم. پیام داد قبول پس برای من بزارشون من دارم میرم سالن آرایشگاه بیا پیشم.نوشتم دوست پسرت کجاست ؟ نوشت پیاده شد و رفت منم الان دارم میرم سالن الان آدرس میفرستم. نوشتم باشه.
به همسرم نازنین گفتم میخوام بدمشون به یکی از دوستان چون میدونم نداره کمتر بدم گفت باشه هر کاری کردی آدرس فرستاد منم سوار ماشین شدم رفتم در سالن زنگ زدم گفت بیا داخل رفتم داخل یک لباس بلند نارنجی پوشیده بود موهای زیبا بلند سلام کرد خوش آمدید و غیره سالن مشخص بود تازه درست شده گفت من مریم هستم منم گفتم اصلان هستم. گفتم اون همسرت نبود ؟ گفت نه اون دوست پسرم بود گفتم خب درسته که دوست پسر بود ولی تو داری بهش خیانت میکنی خندش گرفت گفت دوست پسری که نتونه برام مبل بخره بدرد نمیخوره حتی نتونست نصف پول بده این 15 میلیون هم مال خودمه که میخوام بهت بدم گفتم باشه گفت میشه یک شماره شبا بدین ؟ بهش دادم گفتم مال همسرمه پولش مال اونه گفت خوشبحالش با موبایل واریز کرد گفت امشب بیام ببرمشون ؟ گفتم ببرشون ولی تو نیا که همسرم ببینه کارگر با ماشین بفرست گفت باشه حله گفتم حالا کجا دوست داری کنار همدیگه باشیم ؟ گفت بیا دنبالم منم رفتم بقل سالن یک راه پله بود رفتم پشت سرش دقیقا بالای سالن یک اتاق کامل بود گفت اینجا جای استراحت منه یک دوشک و پتو و بالشت پهن بودن آنجا تقریباً یک نیمچه آشپزخانه و حمام و دستشویی پرسیدم مریم خانوم اینجا زندگی میکنی ؟ گفت نه خونه من نواب هستش ولی اینجا گاهی میام استراحت میکنم نگاه ساعت کردم دیدم ساعت 6 عصره گفت دیرتون شده ؟ گفتم نه من میتونم تا ساعت 10 تا 11 بیرون باشم گفت نه چرا بیرون پیش من باشید گفتم زیاد نمیتونم بمونم چون باید برم مغازه الان زنگ میزنم شاگردم تو مغازه بمونه تا من برم پیشش پرسید مغازه چی دارید ؟ گفتم ابزار یراق گفت مبلمان نو خریدی که آنها رو فروختی ؟ گفتم یک دست مبلمان ورساچه استیل گرفتم 160 میلیون با میز نهارخوری هشت نفره سفارش دادم تقریباً 90 میلیون اون ها یک ماه آینده میرسند. گفت خوبه معلومه وضعت خوبه که اینجوری میخری ، گفتم بد نیست با یک خنده شیطانی گفت تو چرا به همسرت خیالت میکنی ؟ بهش گفتم شهوت من زیاده و دوست دارم تنوع سکس داشته باشم اگه از خانومی یا دختری خوشم بیاد حاضرم برای رابطه جنسی هر کاری بکنم تا باهاش رابطه برقرار کنم گفت میشه پشتت بکنی گفتم باشه پشتم کردم احساس کردم داره لباس درمیاره بعد گفت بیا پیشم نگاه کردم دیدم لباس نارنجی رو زمین افتاده با شرت و کرست خودش زیر پتو بود منم لباس هامو درآوردم فقط با یک شورت رفتم زیر پتو کنارش دستم گذاشتم دور کمرش لبمو گذاشتم رو لبش دو دقیقه لب گرفتم و با سینه های پروتز کرده بازی کردم شرتم درآوردم بهش گفتم بخورش رفت پایین عجب ساکی میزد بهش گفتم بیا بالا خوابید کنارم منم پاها رو باز کردم پتو رو از روی خودمون برداشتم که بدنشو ببینم سینه های پروتز کرده نوک سینه ها سر بالا عجب کمر باریکی سر کیرمو کردم داخل دستام گذاشتم این طرف و اون طرف آروم کردم داخل اونم دستش گذاشته بود رو سینه من که یعنی دردش میاد خیلی آروم کیرم رفت تا آخر هی آخ آخ میکرد که یعنی تنگه خوابیدم تو بقلش و تلمبه زدن و منم میکردمش و همش ناله میکرد و منم تلمبه میزدم تو کسش وااااااااای چه بدنی داشت سفت بغلش کردم و میزدم بهش گفتم از کون میخوام گفت نه درد داره مگه جلو خوب نیست گفتم من کون دوست دارم کیرمو کشیدم بیرون گفتم برعکس شو گفت نه اینجوری نمیشه تر خدا بیخیال شو گفتم نه گفت صبر کن برم پایین تو سالن وازلین بیارم گفتم باشه رفت پایین وازلین آورد دوباره گفت بی خیال شو واقعا درد داره گفتم بیا آروم آروم میکنم آمد دولا شد وازلین بهم داد گفت تر خدا یواش گفتم باشه رو انگشتم وازلین زدم دور سوراخ کونش مالیدم آروم انگشت کردم داخلش میگفت یواش داره دردم میاد منم همینطور انگشتمو بیشتر میدادم داخل و خوب عقب و جلو میکردم اونم سرشو گذاشت رو زمین و همش آخ پاره شدم میگفت انگشتم درآوردم ایندفعه دوتا انگشتمو چرب کردم گذاشتم تو کون سفید و نرمی که داشت تا رفت داخل جیغ زد و خودشو جمع کرد گفت تر خدا زود تمام کن و منم بیشتر جا باز میکردم خوب سوراخ کونش باز کردم بلند شدم وازلین زدم به کیرم همینجوری که دولا بود منم رو زانو سر کیرمو گذاشتم داخل کونش گفت آاااااااااخ بالشت زیر دستاش جمع کرد و منم بیشتر و بیشتر فشار میدادم داخل داد زد گفت بسه دیگه لطفاً تمام کن بهش گفتم باشه عزیزم صبر کن الان تمام میشه تقریباً نصف کیرم تو کونش بود با همین نصف خیلی آروم عقب و جلو میکردم که اذیت نشه و کم کم سرعت تلمبه زدن بیشتر کردم و باقیشو بیشتر میکردم داخل و اونم آروم شد دیگه چیزی نمیگفت و منم همینطور تلمبه میزدم تو کونش افتادم روش گفتم بخواب همینجوری که کیرم داخل بود آروم دوتایی خوابیدیم و دستم بردم سینه هاش فشار میدادم و تلمبه میزدم و تند تند نفس میکشید و گفت تا آخر فشار نده حس میکنم پاره شدم تند تند تلمبه میزدم تو کونش سینه هاش فشار میدادم آبم ریختم داخل کونش یکم آروم تلمبه زدم کیرمو درآوردم همینجوری افتاده بود رو شکم نگاه سوراخ کونش کردم دیدم آب منی من داره از کونش میزنه بیرون بهش گفتم خوبی گفت نه نمیتونم بلند بشم دستشو گذاشت رو کمرش بلند شد حالت لنگان لنگان رفت سمت توالت منم با دستمال خودم پاک کردم لباس پوشیدم دیدم آمد بیرون گفت چقدر آب منی تو کونم خالی کردم همش آبت از کونم میریخت بیرون خندم گرفت بهش گفتم یک بار دیگه میخوام گفت نه نه اصلا از پشت بهت نمیدم گفتم باشه گفت هر وقت از جلو خواستی من درخدمت هستم گوشی موبایلش زنگ خورد برداشت داد زد گفت چیه چته دیگه بهم زنگ نزن احمق و قطع کرد گفتم کی بود گفت همون دوست پسر بی پولی بود که دیدیش بهش گفتم باشه من برم مغازه شب مبلمان با دوتا کارگر ماشین برات میفرستم تشکر کرد.
منم رفتم مغازه شب مبلمان براش فرستادم پیام تشکر فرستاد.
دیدم چند روزی با پیام میخواد خودشو بهم نزدیک کنه همش میگفت دیگه دوست پسر ندارم الان تنها هستم منم هر وقت میخواستم دهنش ببندم میگفتم خیلی دوست دارم از پشت باهات سکس کنم اونم مینوشت وای نه دیگه پیام نمیداد.
فکر کرد من خرم میخواست منو تیغ بزنه.
نوشته: اصلان