منم مثل همه کرد
سلام اسمم پیمانه الان ۲۰سالمه ولی ماجرا برمیگرده به ۱۷سالگیم
من بچه ته تغاری خونه ام و کلا بیرون و اینا نمیذاشتن در بیام ی کوچولو حالت داشتم و سفید بودم بدن و قیافم معمولی بود ولی خوب بیش از حد سفید بودم سال سوم دبیرستان بودم کوچه بغلیمون ی پسره بود کونی بود اسمش مهدی بود و اکثر بکن های اون چند تا کوچه کرده بودنش ی پسره ام بود مرتضی کشتی گیر بود خیلیی هیکلش قشنگ بود ی روز با با بچه ها که تازه تازه باهاشون صمیمی میشدم چون تازه بیرون میومدم داشتیم در مورد مهدی حرف میزدیم که گفتن مرتضی اینجوریش کرد یه زمون فقط چاقاله مرتضی بود و از این حرفا که یکی از بچه ها گفت مرتضی بچه هارو کونی میکنه بعد دیگه کارش باهاشون تموم میشه وکلا عادتشه و از این حرفا
من اینارو ازش شنیدم انگار که شیفته قدرتش شده بودم روش انگار کراش زده بودم
وقتایی ک میدیدمش صمیمی تر صحبت میکردم و…
تا این که ی روز داشتم از امتحان نوبت اول برمیگشتم پیاده بودم و سرد بود دیدمش گفت اگه میخوای برسونمت چون دو سالی ازم بزرگتر بود و اسمشم بد در رفته بود خواستم سوار نشم و بعد دل رو به دریا زدم و سوار شدم
تو راه اهنگگزاشته بود و بی توجه به من فقط اهنگ میخوند منم تشنه توجه اش بودم و دوست داشتم ی جور جلبه توجه کنم که گفتم کامپیوترم ویندوزش پریده و نمیشه ویندوز نصب کرد و اینا که گفت میخوای بیام درست کنم که هم از طرفی جلو خانواده نمی تونستم ببرمش از طرفی اممشخص میشد که دروغ گفتم . گفتم نه مهمون داریم و اینا شروع کرد توضیح دادن که چیکار کن و چیکار نکن
گفت میخوای بیا بریم خونمون هم سی دی ویندوز دارم هم یادت بدم منم که قلبم داشت میومد تو دهنم قبول کردم
رفتیم از شانس کسی جلو در نبود رفتیم خونشون مادرش که سن اش نسبتا پایین بود خونه بود رفتیم اتاق شروع کرد توضیح دادن بدون حرکت و توجه خاصی یکم گذشت مادرش انگار که ساک باشگاه برداشته بود اومد گفت من میرم و خداحافظی کرد و رفت توضیحاتش ک تموم شده بود سی دی هاشو آورد که نسبتا زیاد بود گفتم همش برنامه اس گفت برنامه هس فیلم هس سوپر هس بعد خندیدم گفتم سوپر امنگاه میکنی پ
گفت بیشتر اجراش میکنم
گفتم اا رو گی
گفت دختر پسر فرق نمیکنه
حس عجیبی داشتم
هم حسادت بود هم دوست داشتم جاش بودم
همجای اونایی که کردتشون
انگار که لال شده بودم
گفت چرا ساکتی
گفتم حسودیم شد بهت
گفت به من یا اونا
به شوخی زدم بهش گفتم مسخره
ی جووون گفت
دست کشید رو روناام
گفتم منو با اونایی که میکنی اشتباه گرفتیا
گفت خوب توام میتونی یکی از اونا باشیی
گوشام داغ شده بود
سرخی صورتمو خودم حس میکردم
خودشو بهمنزدیک کردم شروع کرد بوسیدنمم
دید که تکون نمیخورم فهمید راضی ام
ادامه داد شروع کرد به خوردن لبهاام
من بی حرکت بودم و متعجب
یکم که بوسید رفت عقب بر آمدگی شلوارشو دیدمم
شروع کرد به درآوردن هودی از زیرش ی تیشرت پوشیده بود که بازوهای بزرگش کامل زده بود بیرون تیشرت اش ام در آورد واای سینه پهن بازو های کلفت کمر باریک و سیکس پک هایی که خط هاش قشنگمشخص بود اولین حرکتم بردن صورتم به سمت شکم و سینه اش بود شروع کردم به بوسیدنشون ی جونی گفت و دستش رو کرد تو موهام، بوس میکردم و گه گاهی زبون میزدم
سرم رو آورد بیرون کاپشن ام رو از قبل در آورده بودم شروع کرد به در آوردن پیراهن و شلوارم ی بدن نسبتا لاغر سفید مقابل ی بدنی که کل عمرش کشتی گرفته و به گفته خودش یک سال ام بود که بدنسازی کار میکرد البته منم فوتبال بازی میکردم ولی خوب بدن من کجا و اون کجا
انگار فیل و فنجون بودیم با شورت جلوش وایساده بودم گفت کمک ام کن شلوارمو در بیارم گفت کمکم کن ولی خودش هیچ تلاشی نکرد شروع کردم به درآوردن شلوارش که حالا دیگه کیرش بیش از حد داشت خودنمایی میکرد
اووف چی میدیدم
یه رون های بزرگ و عضله ای که اندازه کمر من بود
کاش میشد فقط بدنش رو ببوسم و لیس بزنم سرم رو بردم سمتش و بوسیدمش
ولی انگار واسه کار دیگه ای اونجا بودم
مرتضی که انگار طاقت نداشت و این موضوع رو اصلا دوست نداشت بروز بده سرم رو گرفت به سمت بالا چرخوند و اشاره کرد که شورتشم در بیارم
تعریف بدنش رو زیاد شنیده بودم ولی هیچ وقت کسی از کیرش چیزی نگفته بود
شورت رو که در آوردم یه کیری بزرگ و مث رنگ پوست هر دومون سفید بیرون اومد بلندیش بالای ۱۸ ۱۹ سانت میشد و کلفتیشم نسبتا کلفت بود
با دستش کیرش زد رو صورتم و گفت میتونی تحملش کنی
گفتم قرار نیست توم بزاری ک گفت باش که البته با لحن مسخره شلوار و شورت رو که زیر پاش بود رو در آورد و کامل آزاد شد کیرش رو گرفت جلو صورتم ی بوس کردم و شروع کردم ساک زدن نصف کیرش واسه خفه کردنم کافی بود هر چن تا ساکی که میزدم ی آی میگفت و میگفت دندون نزن چند دقیقه ای گذشت و انگار از وضع ساکم زیاد راضی نباشه
خوب در مورد دختر ها و پسرهای حرفه ای که واسش ساک زدنمعلومه حرفی واسه گفتن نداشتم
گفت برو سرویس و داخل خودت آب بگیر گفتم تورو خدا نمیتونم
گفت نترس نمیذارم اذیت شی
من که انگار تسخیر قدرت و جذبه اش شده بودم رفتم داخل سرویس کامل داخل خودم آب گرفتم چند دقیقه ای گذشت وقتی برگشتم دیدم دستش یه چیزی ژل مانند و یه دونه کاندم هست
کیرش که تو این چند دیقه یکم خوابیده بود دوباره گرفت جلوم
گفت اگ دندون بزنی کتک میخوری
منم جوری که دندونام نخوره شروع کردم چن دیقه لیس زدن و ساک زدن کامل که دوباره راست شد کیرش کاندوم در آورد که انگار از نوع معمولی ام بود هم نوعش هم سایزش چون کل کیرش رو نگرفته بود و ته کیرش کامل بیرون بود گفت چهاردست و پا شو
گفتم بریم رو تخت که گفت همینجا خوبه
منم روی رو فرشی که پهن شده بود چهاردست پاشدم شروع کرد به ژل زدن به کونم و انگشت کردنم اولش تو انگشت اول خیلی دردم اومد ولی انگار ژله به جز روان کنندگی بی حسی ام داشت دردم کمتر شد و حالا با سه تا انگشت داشت جلو عقب میکرد از باز شدن سوراخم که خیالش راحت شد کرش رو گذاشت دم سوراخم یکم دور سوراخم بازی داد آروم هل داد توم یه آخ از لذت و بیشتر درد کشیدم که از پشت بغلم کرد سرم رو برگردوندم که صورتشو جلو اورد و لبامو بوسید لباش ک رو لبام بود انگار همه دردا قابل تحمل میشد فشارش بیشتر شد و تقریبا فککنم نصف کیرش کرد توم یکم موند عقب که کشید اومد دوباره بکنه از درد دراز کشیدم رو زمین
اونم روم دراز کشید
گفت اینطوری نمیتونی دردش بیشتره همون طوری شو با بغض گفتم نمیشه نکنی با شهوت گفت تا کامل نکنم نمیزارم بری که گفتم زانوهام از استرس داره میلرزه نمیتونم
اینارو وقتی داشتیم بهم میگفتیم که من خوابیده بودم اونم روم طوری که همه سنگینیش روم نبود لباش بغل گوشم بود و کیرش لای پاهام
گفت پس بلند شو رو کمر بخواب
خودش بلند شد و منم برعکس شدم
پاهام رو یکیشو گذاشت زمینو اون یکیشو رو شونش ی دست رو پهلوی بود با اون یکی دستش کیرش رو تو سوراخم تنظیم میکرد منم از استرس با دست چپم کونمو باز کرده بودم و با دست دست راستم بازوهای سفت و عضله ای مرتضی رو گرفته بودم
نصفش رو جا کرد و همزمان داشت پهلوهامو ماساژ میداد
یکم که دوباره جا باز کرد شروع کرد به عقب جلو کردن تو هر عقب جلو کردنش میگفتم دفعه بعدی از درد دستم رو میزارم رو شکمش و نمیزارم ادامه بده ولی با دیدن بدن و جذبه مردونه اش تصمیم میگرفتم که بیشتر تحمل کنم یکم ک گذشته سرعت مرتضی بیشتر میشد و درد منم با اون بیشتر اشکم بی اختیار از چشمم اومد و مرتضی دیید و با پشت انگشت اشارش پاکش کرد و بی توجه ادامه داد کیرش رو کشید بیرون انگاری ی عضو از بدنم کم شده باشه بودم یکم به سر کیرش ژل زد و دوباره کرد داخل دوسه بار که جلو عقب که یه دفعه کل کیرش رو کرد داخل شکمش کلا چسبید بهم با التماس داشتم ناله میکردم و میگفتم در بیار پام که رو زمین بود و آورد بالا و اونم گذاشت رو شونش و یکم از وزنشم انداخت روم و همونطوری شروع کرد به تلمبه زدن و کامل شکمش میخورد به بدنم دیگه رسما داشتم گریه میکردم چند دقیقه با درد ادامه داد که دیگه داشتم عادت میکردم و لذت میبردم
کشید بیرون کیرش رو رو کمر خوابید گفت خسته شدم خودت بیا روم سریع رفتم که دوباره درد نکشم نشستم روش شروع کردم به بالا پایین کردن که گفت کامل بشین کامل نشستم تو رودههام احساس میکردم کیرش رو یه دستشو گذاشته بود پشت سرش و اون یکی رم رو پهلوی من
یکم روش بالا پایین کردم و گفت بریم سر اصل کاریمن ترسیدمنکنه کار دیگ بخواد باهام کنه که گفت منظورم پوزیشن اصل کاریه نترس گفت دمر بخواب کیرم که در مواقع عادی با فک کردن به مرتضی بلن میشد حالا کامل خوابیده بود و دلیلشم نمیدونستم
دمر خوابیدم اونم اومد پشتم و کیرش رو تنظیم کرد و شروع کرد به تلمبه زدن تو سرمای دی ماه لخت داشتیم عرق میریختیم اون از تلمبه زدن زیاد
من از استرس و درد
چند دقیقه تلمبه زد و با خودم به این فک میکردم که چرا آبش نمیاد
گفتم چرا نمیاد گفت عجله نکن میلاد از خستگی داشت نفس نفس میزد بلند شد منم بلد کرد چسبوند به دیوار اومد از پشت چسبید بهم و شروع کرد عقب جلو کردن
هر بار که پوزیشن عوض میشد چن دیقه درد می کشیدم و دوباره عادت میکردم دستامو از پشت با ی دست گرفته بود بالا و با اون یکی دستش صورتم رو گرفته بود به خشن ترین حالت داشت کونمو میگایید
کونی که که ۱۷ سال ازش مراقبت کردم الان داشت زیر ی پسر که چه عرض کنم ی مرد گنده جر میخورد
صدای تلمبه هاش کله خونه رو برداشته بود که اگه خونشون آپارتمانی بود حتما به همسایه اممیرسید صدامون.
تلمبه هاش شدید شد و یه دفعه ای کل کیرش رو داخل کونم نگه داشت و من از رو کاندوم یه آب داغ رو حس کردم چن
ثانیه داخل نگه داشت و صورتمو برگردوند و ی دونه از لبام بوس کرد و گفت ممنون که کونی خوبی بودی امروز. خودش رفت حموم دوش بگیره منم همونجا نشستم و از درد نمیتونستم بلند شم
همپشیمون بودم هم حس خوبی داشتم
چند دقیقه گذاشت که مرتضی از حمام با یه حوله کوچک در اومد خودش رو خشک کرد و حوله رو پرت کرد جلوی در حموم
بدنش رو که دیدم حس پشیمونی از بین رفتن بلن شدم همونطوری که باز باز راه میرفتم سمتش رفتم بغلش کردم و لباشو بوسیدم
گفت دمت گرم خوب بودی
حالا یه بار دیگ هماهنگ میکنم بیای
آره ی بار دیگ
کلا همه تو زندگی مرتضی همین بودن
پسر و دخترم نداشت
ی بار یا دوبار
ولی خوب بزور که نکرده بودتم
خودم خواسته بودم
تا چند روز در داشتم و خوب نمیتونستم راه برم ولی خوب به نظر خودم ارزش داشت
بعده اون به چند نفر کون دادم ولی دیدم هیچکی مث اون نمیشه دیگ بیخیال شدم
اگ خواستین دومین سکسم باهاش رو هم برات مینویسم
نوشته: پیمان