من تنگم اما فکر کنم ارثیه…
از 15،16سالگی یه دختر شیطون بودم بعضی شب جمعه ها آروم میرفتم پشت در اتاق مامان بابامو به صداشون گوش میدادم و منم کوسمو میمالیدم تا ارضا بشم، یادمه مامانم میگفت با کیر کلفتت جر بده کوسمو جر بده جر بده جر بده صدای حرف زدن بابام نمیومد اما صدای شالاب شالاب بیشتر و تندتر میشد منم تندتر میمالیدم و ارضا میشدم و میرفتم، 17سالم بود با یه پسره دوست شدم بنام سعید من دوستش نداشتم فقط چون ظاهرش خوب بود می خواستم باهاش عشق و حال کنم سعید پسر حشری بود توی چت هم خیلی رویا پردازی های سکسی قشنگی میکرد…
بابام عسلویه کار میکنه و مامانمم پرستاره، بابام 14 روز خونه نبود و مامانم هم اکثرا بیمارستان شیفت بود و من توی خونه تنها بودم چند باری به سرم زد سعید رو بیارم خونه اما یکم میترسیدم یه روز سعید یه رویا پردازی قشنگ درباره خوردن کوسم کرد منم شهوتی شدم بهش گفتم من تنهام بیا خونمون برام بخورش گفت باشه آدرس بده با سر میام، آدرسو بهش دادم و گفت دو ساعت دیگه اونجام، منم رفتم حمام و حسابی کوسمو تمیز کردم و با ژل بهداشتی شستمش تا بوی خوب بده و موهامو خرگوشی بستم چون سعید دوست داشت کلی به خودم عطر زدم تا حسابی خوشبو باشم و یه تاپ و دامن کوتاه پوشیدم که سعید زنگ زد وقتی اومد داخل گفت وای چقدر خوشگل شدی گفتم خوشگل بودم گفت بله بله، رفتیم توی اتاقم و گفتم مثله اون رویاهای خوشگلت برام بخور ببینم بلدی یا فقط حرف میزنی جلوم زانو زد نشست و گفت دامنتو بگیر بالا دامنم رو بالا گرفتم و شورتم رو دراورد و گفت جون چه کوسیه و چند بار بوسیدش گفتم توله سگ بخور دیگه و شروع کرد خوردن راست میگفت خیلی خوب میخورد بهش گفتم دیگه نمی تونم بایستم بذار روی تخت بشینم، رفتم روی تخت نشستم و سعید دامنم رو دراورد و پامو باز کرد و نشست وسط پام و سرشو کرد توی کوسم و میخورد خیلی خوب میخورد حسابی لذت میبردم سعید بلند شد و لخت شد گفت تو هم باید برای من بخوری گفتم من دوست ندارم گفت پس منم دیگه نمی خورم گفتم باشه باشه میخورم و 69شدیم و منم کیر سعید رو میخوردم کیر سعید کلفت نبود فقط یکم دراز بود و لحظه به لحظه سفت تر میشد تا اینکه مثله سیخ سفت و راست شد، سعید بلند شد و دوباره اومد وسط پام و آروم کوسمو لیس میزد و چوچولمو فشار میداد میگفت بکنم توی کوست؟ کیرم کوس میخواد، بکنم توی کوست؟ منم بدجور حشری بودم گفتم بکن کوسمو بکن سعید سعید هم کیرشو کرد توی کوسم یه درد اولیه مبهم داشتم که بعد از لحظه به لحظه بیشتر میشد سعید کیرش تا ته توی کوسم بود و خودشم خوابیده بود روم و با دستاش دستامو گرفته بود و میگفت جانم چه تنگه من میگفتم سعید، سعید سعید، میگفت جونم یکم تحمل کن الان لذتش رویایی میشه و بعد از چند دقیقه آروم آروم شروع کرد تلمبه زدن کم کم دردش کمتر شد و لذتش بیشتر نمیدونم چرا گریه ام گرفته بود و گریه میکردم و میگفتم سعید، سعید سعید، میگفت دردت میاد؟ تمومش کنم؟ گفتم نه ادامه بده و سعید آروم توی کوسم تلمبه میزد و از تنگی کوسم تعریف میکرد من چند بار ارضا شدم تا اینکه سعید هم ارضا شد و آبشو ریخت روی شکمم و دیدم کیر سعید خونیه دست زدم دیدم کوسمم خونیه فهمیدم این سعید پردمو زده انقدر عصبانی شدم که از خونه بیرونش کردم اون بدبخت هم میگفت خودت گفتی بکن گفتم من بگم تو نفهم باید پرده یه دخترو بزنی؟ حیون؟ نمیدونستم باید چیکار کنم فرداش گفتم بهتر که پرده ندارم بهتر می تونم عشق و حال کنم، سعید هم از فرداش آب شد رفت توی زمین همه شماره هاش خاموش بود، گذشت تا اینکه کنکور دادم و دانشگاه آزاد واحد علوم تحقیقات تهران قبول شدم…
پدرم برام یه خونه گرفت که راحت باشم…
رشته ام کامپیوتر بود و ترم اول ریاضی 1 داشتم چون ریاضیم ضعیف بود به استادمون گفتم که من خیلی ضعیفم میشه برای من کلاس خصوصی بذارید و از پایه یادم بدید؟ استادمون یه پیرمرد قد بلند با موهای گندمی و خوش قیافه بود بنام استاد صارمی، استاد صارمی قبول کرد و گفت جلسه ای فلان قیمت و دو بار در هفته توی خونه خودم هم میذارم مشکلی نداری؟ گفتم نه کلا چند جلسه است؟ گفت من 10جلسه در نظر گرفتم حالا اگر مشکلی بود بیشترش می کنیم منم قبول کردم جلسه اول و دوم رو رفتم خیلی خوب بود خونه استاد توی یه برج ده طبقه بود و اونها توی طبقه 7 بودن و یه خونه 3خوابه داشت که با همسرش زندگی میکرد و همسرش پزشک بود و اکثرا یا بیمارستان بود و یا مطب بود از جلسه سوم به بعد من و استاد صارمی تنها بودیم از استاد خیلی خوشم میومد و خودمو حسابی براش لوس میکردم بچگونه حرف میزدم تا نازمو بخره و استاد هم به جای خانم اسدی اسمم رو صدا میکرد و بهم میگفت فائزه جون، کم کم نگاه هر دوی ما به هم تغییر کرد هر دو در حال مالیدن هم بودیم استاد وقتی که درس میداد دستشو به دستم میمالید منم خوشم میومد تا اینکه منم دستمو روی دستش مالیدم و دستمو گذاشتم روی دستش استاد دستمو فشار داد و دردم گرفت صدامو بچگونه کردم و گفتم دستم درد گرفت استاد دستمو بوسید گفتم بوس فایده نداره باید بغلم کنی و دستمو گرفت و نشوند روی پاش کیر کلفت و شقش رو زیر پام حس میکردم با همون زبون بچه گونه بهش گفتم چه کلفته؟ استادمون گفت چی؟ گفتم کیرت چه کلفته؟ استاد بغلم کرد و سفت به کیرش فشارم داد درگوشم گفت راهت بازه؟ گفتم چی؟ گفت دختری؟ گفتم نه، گفت عالیه پس بریم توی اتاق استاد بغلم کرد و بردم توی اتاق و گذاشتم روی تخت و پیرهن شلوارشو دراورد و لخت جلوم ایستاد و گفت شروع کن ببینم چیا بلدی، کیرش دراز نبود اما کوچیک بود و کلفت گفتم من اینجوری نمی تونم 69 بشیم و ماله همدیگه رو بخوریم استادمون گفت نه پس واردی و منم لخت شدم و 69 شدیم و شروع کردیم خوردن همدیگه استادمون خوب کوسمو نمی خورد اما با دستش خیلی خوب چوچولمو میمالید و منم کیرشو خوردم که شق شده بود خیلی خوشم اومد از کیرش هم کلفت بود هم کوچیک استادمون مثله وحشیا بلند شد و پامو باز کرد و کیرشو کرد توی کوسم و شروع کرد تلمبه زدن میگفت جونم چه تنگه، هر بار که کیرشو میکرد توی کوسم خوشم میومد کوسم باز میشد میگفت جونم چه کوس نابیه مثله کوس زنمه وقتی باهاش ازدواج کردم البته تو تنگ تری لامصب گفتم از الان من زنتون میشم گفت اخ جون فائزه جونم فدات بشم قول میدم بهت 20بدم گفتم پس هر چقدر بخواید بهتون کوس میدم گفت قول میدی؟ گفتم قولهههه قووول روم خوابید و شروع کرد گاز گرفتن نوک سینه هام، نوک سینه هامو بین دو تا انگشتش فشار میداد و لیسشون میزد از اون طرف هم کیرشو تا ته میکرد توی کوسم و نگه میداشت و درمیاورد و یه تلمبه محکم میزد توی کوسم و منم جیغ میزدم میگفت جونم این کوسو خودم گشاد میکنم تا اینکه آبش اومد و ریخت روی سینه هام گفت حال کردی؟ گفتم آره خوب بود گفت پس کیرمو ببوس و ازش تشکر کن که بهت حال داد، منم کیرشو بوسیدم و گفتم شما هم حال کردی؟ گفت خیلی گفتم دوست داری کوس تنگم که انقدر بهت حال داد رو ببوسی؟ اونم کوسمو بوسید تمام اون 7 جلسه رو رفتم خونه استاد صارمی و بهش کوس دادم و عشق و حال کردیم استاد هم پایان ترم بهم 19داد، گفت گفتن به کسی 20ندید، توی دانشگاه من با تمام اساتیدی که هم درسشون سخت بود هم مسن بودن کلاس خصوصی گرفتم و نمراتم 18،19شد و شاگرد اول دانشگاه شدم یعنی 4 سال مهندسی کامپیوتر خوندم و عشق و حال کردم…
الانم که بعد از 4 سال شوهر کردم اونم میگه کوست چه تنگه…
این کوسو به هر کی میدم میگه جونم چه تنگه…
شوهرم اسممو گذاشته فائزه تنگه میگه چرا هر چی میکنم گشاد نمیشه؟ گفتم نمیدونم شاید ارثیه باید بپرسم ♂️
اتفاقا شوهرم رضا یه پسر سبزه چشم و ابرو مشکیه که کیرشم کلفت و درازه اولین بار که کرد توی کوسم گریه کردم و کلی جیغ جیغ کردم…
به رضا گفتم می خوام برم دانشگاه برای ارشد بخونم گفت باشه
می خوام ارشد هم بزنم همون دانشگاه تا دوباره شاگرد اول بشم
نوشته: فائزه