من و مامان و زندایی 12

اوخخخخخ پروین جون پروین نههههههه نههههههه .. اوخ دختر .. -ماهرخ جون .. ماهرخ جون .. اگه بگم کونت یه رخی چون ماه داره باورت میشه ;/; یه کیر رو کرده بود تو کونم .. اون یه کیرمصنوعی رو که توی دهنم بود خودم تو دستم گرفتم و بهش زبون می زدم . هر چند تا حالا کیر اصلی رو نچشیده بودم و مزه شو نگرفته بودم ولی می دونستم هرچی باشه آخرشم یه مدل حال دادنایی شبیه به همینو در بر داره . پس زیاد نباید در حسرتش باشم و واسه دسترسی به اون آبروی خودمو به خطر بندازم . -پروین جون پروین قربونت برم .. اون  کیرچسبیده به کوسمو از بالا به پایین حرکتش بده . بچسبون به کسسسسم وبا اصطکاک روی همون قسمت بیرونی حرکتش بده . کونمو می لرزوندم تا این جوری هوسمو پخشش کنم . خیلی سخت بود خودمو کنترل کنم . مامان و ثریا جون داشتند با هم حال می کردند .. یهو پاشدند و یه گوشه ای شروع کردن به رقصیدن . با هر آهنگی می رقصیدند . اون وقت شب صدای آهنگ یه خورده بلند بود ولی با این حال ثریا خانوم اینا در یه محیط با فرهنگی منزل داشتند که کسی به کسی گیر نمی داد و واسه هم مایه نمیومدن . ولی ازبس فضای خونه بزرگ بود فکر نمی کردم که این صدا هم زیاد به جایی درزکنه .. در هر حال من نمی دونستم این زنا این همه رقصو از کجا یاد گرفتند و فکر می کردم که این پیشرفتها فقط مربوط به زمان ماست . -پروین جون این نمیشه که  تو حال بدی و حال نکنی .. -خوشت نمیاد ;/; حال نمی کنی ;/; اگه سختته بگو -نه .. نههههه خوشم میاد لذت می برم .. پس بیا یه مدل خوابیده رو هم پیاده کنیم -دختر! ماهرخ تو دیگه چه جورشی . چقدر پیش خود حسابی . این قدر به خودت سخت نگیر تا صبح وقت داریم تا فردا غروب بوی خوش آزادی رو می تونی اینجا حس کنی . برقصی بخونی بخوابی لز کنی .. فیلم سکسی ببینی .. فقط ورود آقایون ممنوع . این یه کارو نمی تونی انجام بدی . من طاقباز دراز کشیدم و پروین هم اومد رو من . کونشو گذاشت رو سرم و با دهنش  افتاد به جون کوسم .. پاهام سست شد ولی منم کون خوشگل و سفیدشو که رو سرم قرار گرفته بود از وسط بازش کرده و به سرعت رو کوسشو زبون می زدم و یه خورده هم از نوک و بغلای زبونمو میذاشتم بره توی کوسش .. یه مزه ای می داد . انگشت کوچیکه رو می کردم توی سوراخ کونش و کف دستامو رو دو تا برش کونش می گردوندم . چه حال و صفایی داشت . دنیا رو توی دستای خودم داشتم . فقط باید به لذت بردن فکر می کردم . چه عشقی چه کیفی .. جووووون بی خود نیست که بیشتر این خانوما شاد و بشاش نشون میدن و و بیشتر اونایی که میان سال هستند خیلی کم تر از سن خودشون نشون میدن . .. نههههه این دیگه چی بود . یکی از زنا یه کپسول آتش نشانی رو دستش گرفته بود و به یکی دیگه می گفت اینو الان می خوام بکنم توی کست .. -اگه بتونی  بفرستی اون داخل شوهرم مال تو -مال بد بیخ ریش صاحبش ..  کپسول رو یه خورده به کوس اون زن می مالید -وااااایییییی نکن به هوس میفتم میگم درسته بذارش تو کسم -مگه تو آتیش گرفتی -بد تر از آتیش .. چه شوخیهایی با هم می کردند .. چند نفرشون افتاده بودند توی آب و با هم ور می رفتن . سر به سر هم میذاشتن . همو اذیت می کردن . یکی از خانوما که اسمش بود ملیسا رو اون وسط نگه داشته دست و پاشو گرفته بودند و  یکی از وسط انگشتاشو می کرد تو کسش و در می آورد .. جیغ می کشید و می گفت که ولم کنین بی انصافا من که خودم همین جوری به شما میدم . . یه لحظه حواس من و پروین هم رفت به اون سمت -ببینم پروین جون این داره خوشش میاد یا دردش میاد -من که فکر کنم هر دو تاشه ..ولی خیلی با مزه ان .. ملیسا خیلی قوی هیکل و خوش اندام بود . همچین اونو یه وری انداختنش که دست از فریاد زدن بر نمی داشت . -نکنین توی گوشم آب رفت . خدمت یکی یکی تون می رسم . با این که حواسم به این بود که با کس و کون پروین حال بکنم و حال بدم ولی حواسم به اطراف هم بود که ببینم زنا چه جوری با هم حال می کنن و قلق اونا رو بگیرم که اگه یکی از اونا به تور من خورد ازم راضی تر باشه . ملیسا رو از آب آوردنش بیرون و انداختنش رو یکی از تشکها . اون قمبل کرده بود . یکی انگشت کرد توی کسش . یکی هم با انگشت تو کونش فرو کرد .. یه نفر دیگه سینه هاشو میک می زد و یکی هم کسشو گذاشته بود رو دهنش خودشو به ملیسا می مالوند . دیگه نمی ذاشتند نفس بکشه . -پروین جون زنه بیچاره رو که کشتند . -ماهرخ جون غصه شو نخور اون خودش داره حال می کنه مرض داره . اگه دقت می کردی وقتی که اونا ولش می کردند یا شل می گرفتند خودش تحریکشون می کرد که بازم بیان دنبالش . پروین دوباره افتاده بود رومن . سینه رو سینه وکس روی کس . دلم می خواست منو به حداکثر لذت برسونه و بعدش برم با یکی دیگه باشم …. ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی

دکمه بازگشت به بالا