من و مردی که منو به رویام رسوند
سلام من علی ام 16 سالمه تپلم و برعکس همه که وقتی چاق میشن چربی به شکمشون میره برای من به سینه هام میره،چ به دو جنس علاقه دارم یعنی هم دوست دارم کون بدم هم دوست دارم کس کنم و به همه پسر ها حس ندارم فقط به پسر های بدنساز حس دارم
خب من بخاطر اینکه چاقم خیلی و سینه های گنده ای دارم خیلیا مسخرم میکنن حتی یه بار وقتی تویه اتوبوس بودم دوتا پسره زدن زیر سینم با انگشتشون تصمیم گرفتم باشگاه بدنسازی برم و مثل بقیه به بدن خودم برسم من اصلاً تویه باشگاه رویه کسی نظر نداشتم و عین بقیه عادی میرفتم عادی میومدم کاری به کسی نداشتم ولی یکی دوبار مخفیانه از لای پرده حمام چند نفر رو دید زدم ولی کیرشون خیلی گنده نبود
و بخاطر اینکه من با رفیقم میرفتم باشگاه خیلی نمیتونستم شیطونی کنم و یه جورایی مزاحمم بود
حدود سه ماه باشگاه رفتم و سینه هام یکم خوش فرم تر شده بود ولی بازم گنده بود و من چندباری هم حس کردم چند نفر دارم بهم نگاه میکنن و تا من برمیگردم اونا هم برمیگردن به همین خاطر حرکاتی مثل لیفت پشت پا رو میرفتم جای خلوت میزدم چون کونم هم یکم گنده بود خجالت میکشیدم جلو بقیه بزنم
یه روز یه مرد حدود 25.26ساله (بعدا فهمیدم اسمش مهدی هست)اومد تویه باشگاه اصلا ندیده بودمش تا حالا خیلی خوش هیکل و سینه های پشمالویی داشت یه ریش بلند هم داشت راستش یکم ازش خوشم اومد گذشت و گذشت یه روز چند تا از رفیق های دیگمون هم میخواستن بیان باشگاه من و اون یکی رفیقم که همیشه باهم میریم باشگاه وایساده بودی تا اونا بیان(طبقه اول باشگاه ما رخ کن هست و چند تا پله میخوره میره بالا تا به سالن اصلی برسه یه جا هست بین این دوتا که وقتی بری روش وایسی یه تیکه از رخ کن معلومه)من و رفیقم همونجا وایساده بودیم تا بقیه بیان یهو دیدم مهدی هم از در اومد تو لباس هاشو در اورد وای اصلا نمیتونستم باور کنم کیرش انقدر کنه بود که قشنگ از روی شورت معلوم بود خیلی زاویه قشنگی بود داشتم کیف میکردم که بازم دوست های مزاحمم رسیدن و مجبور شدم برم
خیلی به یادش بودم و همیشه خوابش میدیدم که دارم بهش میدم یه روز ما تویه رخ کن بودیم و داشتیم لباس عوض میکردیم من اون روز تردمیل زده بودم و خیلی عرق کرده بودم و لباسم چسبیده بود بهم مهدی هم اونجا بود از رویه در کمد که شفاف بود دیدم مهدی داره بهم نگاه میکنه پیش خودم گفتم شاید همین جوری نگاهش افتاده بهم ولی بازم داشتم میرفتم طرف دستشویی دیدم بازم بهم زل زدم حتی وقتی هم برگشتم دیدم داره نگام میکنه یه جورایی خوشحال بودم چون پیش خودم فکر میکردم شاید اونم بهم حس داره پس فردای اون روز من روز پام بود وقتی داشتم پشت پا میزدم یهو دیدم مهدی اومد بهم گفت
-داری اشتباه میزنی
+چرا؟
-چون وقتی پاتو جمع میکنی باید دو یا سه ثانیه نگه داری که تو نگه نمیداری
+اها ممنون
اومد رویه صندلی بغل نشست گفت حالا بزن دستشو گذاشت زیر کونم که ببینه فشار چقدره
تویه آینه جلوم دیدم که داره کیرشو جا به جا میکنه فک کنم سیخ کرده بود
بعد گفت حالا درست میزنی و رفت از اون روز به بعد خیلی نگاه هاش روم زیاد شد و همیشه میخواست یه طوری بهم نزدیک شه مثلا بعضی وقتا که رفیقم مزاحمم نبود میومد یکم کمکم میکرد
یه روز خداروشکر رفیقم نیومد گفت کار دارم منم از خدا خواسته اون ساعتی که مهدی بود رفتم،خداروشکر به موقع رسیدم مهدی داشت لباساش عوض میکرد که بره تو سلام کردیم و گفت رفیقت کو گفتم نمیاد امروز رفتیم تو اون روز خیلی بهم نزدیک میشد خیلی باهام حرف زد یه جورایی رفیق شده بودیم کارمون که تموم شد گفت از کدوم ور میری منم گفتم از فلان کوچه گفت پس وایسا من برم دوش بگیرم بیام باهم بریم هم مسیریم منم منتظر بودم بیاد رفتم تو حموم و از لای پرده یه نگاه بهش انداختم وایییی داشتم دیوونه میشدم کیرش خیلی گنده بود یکم هم پشم داشت همینطور که داشتم میدیدم یه لحظه سرشو اورد بالا و منو دیدم منم سریع اومدم بیرون و خودمو با گوشی سرگرم کردم اومد لباس هاشو پوشید و رفتیم تو ماشینش که بریم (تا خونه ما ۱۰دقه راه بود من همیشه با اتوبوس میرفتم و میومدم)تو راه حرف زدیم یکم و یهو وسط حرفاش گفت چرا داشتی از لای پرده نگاه میکردی
منم انگار آب یخ ریخته باشن روم داشتم میمردم قلبم محکم میزد چیزی نگفتم اونم گفت نمیگی؟بازم هیچی نگفتم و بعد یه دقه گفت علی من واقعاً دوست دارم میتونیم باهم باشیم؟من بازم هیچی نگفتم
بعدش گفت یه چیزی بگو دیگه
منم گفتم خب نمیدونم باید همو بیشتر بشناسیم برق از سرش پرید و راه و دور تر کرد تویه راه همینطور داشتیم حرف میزدیم از خودش میگفت منم ناخودآگاه دستمو گذاشتم رو کیرش دیدم بعله سیخه بدجور
-جووون دوست داری
+ارع
-میخوای بخوریش
رفتیم یه بوستان بیرون شهر که تاریک باشه وقتی وایساد عین گشنه ها افتادم به لب های هم دیگه واقعاً بهترین لحظه عمرم بود لباسمو دراور عین وحشی ها افتاد به جون سینم انقدر خورد که زخم شد
منم لباسای اونو در اوردم سینه های پشمالوشو خوردم
تویه اوج لذت بودم شلوارش در اوردم تا میتونستم خوردم براش خیلی کیر خوش فرمی داشت حدودا ۱۹.۲۰سانت بود اونم داشت کونمو انگشت میکرد بعد بیست دقیقه آبش اومد همش رو خوردم ازم تشکر کرد و شمارم گرفت از اون روز به بعد منو مهدی عین کاپلم هاییم باهم واقعاً عاشق هم دیگه ایم ولی تو یه باشگاه خیلی طرف هم نمیریم که کسی نفهمه
ما تقریباً هر هفته دو یا سه بار سکس داریم
اگه خوشتون اومدم خاطره سکس های دیگمون هم تعریف کنم
نوشته: علی